منتقدان پپ همیشه بهانه ای برای طعنه زدن به او داشتند. پس از آنکه قهرمانی های بارسا حاصل درخشش مثلث لیونل مسی، آندرس اینیستا و ژاوی محسوب می شد و در بایرن هم که "هر مربی ای می توانست قهرمان شود".
حتی وقتی سیتی فصل 17-2016 را با 6 پیروزی پیاپی آغاز کرد، بسیاری به او هشدار دادند که باید منتظر هفته های سخت پایان سال، رسیدن روزهای بارانی و بازی در زمین های خیس باشد. همین بود که وقتی سیتی در کینگ پاور 4-2 مغلوب لسترسیتی شد، روزنامه نگاران انگلیسی تیم او را به دلیل هماهنگ نشدن با سبک بازی در لیگ برتر به باد انتقاد گرفتند و تعداد پایین تکل های تیم او را یادآوری کردند. اما گواردیولا در حالی که می دانست احتمالا صحبت هایش دستمایه روزنامه های سخت گیر انگلیسی خواهد شد، در کنفرانس مطبوعاتی همان دیدار گفت:" من مربی تکل زدن نیستم. بنابراین ما تکل زدن تمرین نمی کنیم. آنچه من می خواهم این است که تلاش کنیم تا فوتبالِ بهتری بازی کنیم و گل بزنیم. تکل چی هست؟"
برای انگلیسی ها که مدت ها تلاش کردند "لگد زدن"، به عنوان بخشی از جنبه مردانه بازی، را در فوتبال قانونی نگه دارند، چنین اظهار نظری بیش از اندازه صریح بود. پس دومینیک کینگ، ستون نویس دیلی میل، در پاسخ به گواردیولا نوشت:" تکل بخشی اساسی از فوتبال انگلیس است که قهرمانی تیم های خوب را تضمین می کند. تکل ها بازی ها را تغییر می دهند و اتمسفر بازی را عوض می کنند." و برای اینکه تاثیر فوتبال انگلیسی بر مربیان خارجی را نشان بدهد، یادآور شد:" به خوشحالی یورگن کلوپ وقتی یکی از بازیکنانش نبردهای 50-50 را می برد، نگاه کن!"
|
اما برای گواردیولا هیچ یک از این آمارها، تعداد تکل ها، تعداد پاس ها یا تعداد سانترها اهمیتی نداشت؛ چه اینکه او خیلی پیش از آن، نگاهش به فوتبال را با این جمله عجیب نشان داده بود:" جام ها، عدد هستند و اعداد، خسته کننده اند!" برای مربی ای که حتی تعداد جام ها هم اهمیتی برایش ندارد، چرا باید مهم باشد که بازیکنانش از منچستریونایتد، چلسی یا سایر رقبا کمتر تکل زده اند؟
هدف گواردیولا در مربیگری، همان چیزی است که در اولین کنفرانس مطبوعاتی اش به عنوان سرمربی سیتی گفت:" فوتبال زیبا. به این خاطر اینجا هستم. می خواهم تیمم آنطور که من می خواهم بازی کند."
اگر برای رقبا، به ویژه رقیب اصلی همه این سال ها، ژوزه مورینیو، فوتبال و موفقیت با جام ها معنی پیدا می کند، برای گواردیولا فوتبال یک اثر هنری است؛ اثری که فارغ از قیمت نهایی آن- تعداد جام ها- با آنچه به فوتبال اضافه می کند، معنا می شود. اگر زمانی افلاطون در سمپوزیوم نوشته بود:" اگر چیزی وجود داشته باشد که زندگی به خاطر آن بیارزد، آن نظاره زیبایی است"، برای گواردیولا هم آنچه از فوتبال می ارزد، نه قهرمانی ها و جام ها، که ساختن تصویری بی نقص تر از این "بازی زیبا"ست. در واقع این مسیری است که او برای جاودانگی در فوتبال انتخاب کرده است. به همین خاطر بود که زمانی، از اینکه بازی های بارسا، فارغ از آنچه در زمین اتفاق می افتاد، مورد نقد قرار می گرفت، ناراحت بود:" چیزی که مردم می خواهند، نتیجه است؛ و از روی نتیجه است که آنها تحلیل می کنند که شما خوب بازی کرده اید یا نه. اگر ببازید، تیتر خبرها همیشه این است "بارسا فاجعه بود".
|
اما الان....
چندین سال بود که گوآردیولا در شهر منچستر برای رسیدن به لیگ قهرمانان اروپا تلاش میکرد، اما انگار در تمام این مدت آنها یک مهره سرنوشتساز را کم داشتند.
هالند در دیدار ابتدایی خود زیر نظر گوآردیولا چندین فرصت بسیار خوب را از دست داد، تا تردیدهایی درباره آینده او و عملکردش در تیم جدید ایجاد شود، اما با شروع فصل جدید این ماشین گلزنی قدرتمند و سریع منچسترسیتی مهارناپذیر شد و با به ثمر رساندن 36 گل بالاتر از هری کین 30 ساله آقای گل مسابقات لیگ برتر شد.
شاید مهمترین مسئولیتی که روی دوش این ستاره جوان سنگینی میکرد، کمک به سیتی برای کسب قهرمانی اروپا بود، که پس از چند سال زحمت بیقفه سیتیزنها با اندیشههای گوآردیولا، سرانجام این موفقیت برای اولین مرتبه در تاریخ برای سیتی و پس از بیش از یک دهه برای سرمربی خوشفکر اسپانیایی رقم خورد.
|
|
پپ به بازیکنانش مدیون است این را همه میگویند.... اما این راست است یا دروغ.. |
|
در چارچوب دیدار پایانی لیگ قهرمانان اروپا، از ساعت 22:30 در ورزشگاه آتاتورک استانبل ترکیه، تیمهای منچسترسیتی و اینترمیلان به مصاف هم رفتند که در نهایت این مسابقه با برتری یک بر صفر سیتی به پایان رسید و این تیم توانست به مقام قهرمانی دست یابد.
تک گل سیتیزنها را رودری در دقیقه 68 با حرکت تماشایی آکانجی و برناردو سیلوا به ثمر رساند.
|
اما سازنده اصلی این افسانه که بود؟ پپ؟ یا بازیکنان... این مطلب درباره آن بازیکنیست که اصلا به او توجه نشد... جان استونز |
|
سیتی قطعا در نسل های اینده به عنوان یک افسانه نامبرده میشود... اما قهرمان های این افسانه کیستند؟؟ احتمالاً اولین نکته ارلینگ هالند است. بازیکنان کناری مانند ریاض ماحرز، جک گریلیش و برناردو سیلوا، که میتوانند ریتم بازی را حفظ کنند، مورد بعدی هستند. بعد از آن پرس سنگین و باز پسگیری سریع توپ هست. تواناییهای کوین دیبروین و ایلکای گوندوگان که در مواقع حساس تعیین کننده هستند، نکاتی هستند که همیشه در ذهن باقی میماند. و نکتهی دیگر استفادهی سیتی از چهار مدافع کارآمد پشت سر روردی است.
نمایشهای دفاعی مستحکم و توانایی بینظیر برای پیروزی در دوئلها و توپهای دوم باعث شده است که تقابل با چهارمدافع سیتی بسیار سخت باشد. بازیکن کلیدی این تاکتیک جان استونز است. بازیکن انگلیسی که با توانایی حمل توپ میتواند یک مدافع چند پُسته باشد: در فاز دفاعی، زمانی که سیتی توپ را از دست داده است، او میتواند یکی از ارکان دفاع چهار نفره باشد؛ و در فاز تهاجمی در کنار روردی، به عنوان دو هافبک محوری در جلوی سه مدافع میانی قرار بگیرد.
اما توانایی استونز فقط در این نیست. او نشان داده که میتواند برای خلق موقعیت در فضاهای مناسب در دل دفاع حریف با حرکتهای بدون توپ و یا حتی در صورت نیاز با حمل توپ، ایجاد موقعیت بکند. این تواناییهایی است که شما نمیتوانید در هر مدافع میانی پیدا کنید. در فینال افای کاپ که با فتح جام توسط سیتی همراه بود، بیشتر شاهد این موارد بودیم.
سیتی در هنگام بازی سازی با همان سیستم 2-3 بازی را شروع کرد.
اما منچستر یونایتد در صدد بود که با ساختار پرس خود آنها را غافلگیر کند. با چهار نفر خط جلویی محور دونفرهی استونز- رودری را پرس میکردند و در همین حین هم کاسمیرو و فرد، دیبروین و گوندوگان را تحت نظر داشتند. وقتی که توپ به سمت چپ سیتی نزدیک میشد، سانچو به سمت استونز، و اریکسن به سمت روردی میرفت…
… و هنگامی که سیتی از سمت راست قصد داشت بازیسازی کند، این برونو فرناندز بود که رودری را تحت نظر داشت و اریکسن هم مأمور مهار استونز بود. پپ گواردیولا در مصاحبهی بعد از بازی گفت:”ما انتظار این پرس نزدیک با وینگرها را نداشتیم.”
مشکل یونایتد در نیمه اول هوشمندی استونز در جاگیری و نفوذ دائمی از عقب زمین بود.
این مدافع انگلیسی نسبت به فضاهای بازشدهی پیرامونش هوشیار بود و مرتب به این فضاها حمله میکرد. در تصویر پایین، او توسط اریکسن پرس شده است و اینگونه فضا برای رساندن توپ از سمت دیاز به هالند به وجود آمده است…
و با حرکت دیبروین، فرد هم به سمت او کشیده میشد، و به این صورت فضای خالی برای استونز ایجاد میشد که به بلاک دفاعی یونایتد نفوذ کند…
… اما خطای فرد روی هالند بود که جلوی حملهی سیتی را گرفت.
در یک مثال دیگر، شما میتوانید استونز را که با دایره مشخص شده ببنید، در این موقعیت واکر منطقه بازی را به سمت گریلیش عوض میکند.
بعد از دریافت توپ توسط گریلیش، حرکت رو به جلوی استونز را میبینیم که یونایتد را به دردسر میاندازد. کاسمیرو و آرون ونبیساکا مأمور مهار گریلیش و استونز هستند، و استونز به فضای خالی میان آنها و واران نفوذ میکند.
…و گریلیش هم او را پیدا میکند…
اما پاس کاتبک استونز به دیبروین نمیرسد و فرد آن را دفع میکند.
با وجود کنترل 30 دقیقهی ابتدایی بازی، سیتی در یک سوم انتهایی زمین در بهترین حالت خود قرار نداشت، چرا که نتیجه به سود آنها بود و نیازی نداشتند، اینگونه بازی کنند. با این حال، وقتی که یونایتد بازی را به تساوی کشاند، روند بازی تغییر کرد، چرا که راه حلهای بیشتری مورد نیاز بود.
در نیمه دوم، سیتی در سمت راست بازی تغییراتی را ایجاد کرد. برناردو بیشتر به عمق نفوذ کرد، و دیبروین هم بیشتر به کنارهها آمد و به فضای پشت لوک شاو حمله برد. به اینها هوشمندی استونز در جایگیری را هم اضافه کنید. و به این صورت سیتی راه جدیدی برای نفوذ به دفاع یونایتد را پیدا کرد.
ایدهی تاکتیکی به این صورت بود که جیدون سانچو برای مهار استونز به مرکز میآید، در این صورت با حرکت دیبروین، سیتی در کنارهها برتری عددی پیدا میکند و لوک شاو مردد میشود که برناردو را مهار کند یا دیبروین را، و به این صورت برناردو در یک موقعیت خالی قرار میگیرد. در این مثال، سیتی در حال بازی سازی از سمت چپ با مانوئل آکانجی است که گوندوگان را پیدا میکند…
…گوندوگان توپ را به رودری میرساند…
… او به دنبال تغییر منطقه بازی است. اینجا، با حرکت دیبروین، شاو مجبور میشود او را رها کند و فرد مأمور او باشد. در این زمان، استونز که پشت آنهاست فضای خالی را میبیند و به آنجا حمله میکند و به این صورت سانچو را هم با خود همراه میکند…
… که به رودری این اجازه را میدهد تا توپ را به کنارهها منتقل کند، جایی که برناردو آزاد است.
بدون هیچگونه پرسی، برناردو به راحتی دیبروین را پیدا میکند که به پشت دفاع یونایتد فرار کرده است
اما ارسال این بازیکن بلژیکی به هالند و گوندوگان نمیرسد.
یک نمونهی دیگر، حرکت دیبروین در میانهی زمین باعث میشود تا فرد با او به کنارهها کشیده شود و یک فضای خالی در خط هافبک برای استونز مهیا شود. رودری توپ را به مدافع انگلیسی میرساند…
… و باز در یک حرکت دیگر، به خاطر موقعیت دیبروین و حرکت او، شاو مجبور میشود تا برناردو را رها کند و به سمت دیبروین برود. اگرچه استونز به خاطر تأخیر در تصمیم گیری، نمیتواند دیبروین را پیدا کند یا توپ را در کنارهها به برناردو برساند، ولی در آخر فرد روی او خطا میکند.
در اوایل نیمه دوم با این تغییر ظریف، سیتی توانست سود زیادی را نصیب خودش کند.
باتوجه به ساختار پرس یونایتدـ به این معنی که سانچو بیشتر مایل به کنارهها بازی کند تا بتواند واکر را پرس کندـ استونز با جایگیری هوشمندانه و حرکت پشت خط دوم یونایتد و جاگیری دیبروین در عرض به این معنا بود که برناردو قادر بود به دفعات به عمق بزند و در حالی که کسی او را پرس نکرده بود توپ را دریافت کند، چرا که شاو هم مجبور میشد دیرتر حرکت کند چرا که باید حواسش به دیبروین باشد که به فضای پشتش نفوذ نکند.
مورد دیگر، مرد پرتغالی (برناردو) میتواند گزینه پاس به دیبروین را داشته باشد، چرا که پرس صورت نگرفته است و دیبروین هم به فضای پشت لوک شاو نفوذ کرده است…
… قبل از اینکه بازیساز برای سیتی یک ضربه ایستگاهی به دست بیاوردـ که منجر به گل دوم شد تا آنها برای بار هفتم فاتح افای کاپ شوند.
تغییرات جزئی در سمت راست و آگاهی استونز از محل قرارگیری خودش و یافتن فضا در زمان حمله برای سیتی مهم بود، اما برای آنسوی زمین هم این قاعده صدق میکرد. مهارت چند پسته بودن استونز، این موقعیت را به سیتی میداد تا با چهار نفر در خط دفاع بتواند در دوئلها و توپهای دوم برتری داشته باشد و بتواند از محوطه جریمهی خود به خوبی محافظت کند و این تاکتیک در پایان بازی اهمیت خود را بیشتر نشان داد، زمانی که یونایتد به دنبال گل تساوی بود و فشار بیشتری را وارد میکرد.
چیزی که از این بازی در یادها میماند گلهای گوندوگان است، اما دفاع سیتی ـ به لطف استونز ـ بسیار موثر و انعطاف پذیر ظاهر شد و این آنها را در یک قدمی کسب سه گانه قرار داده است.