در ابتدای فصل، بسیاری پیشبینی میکردند که منچسترسیتی تحت هدایت پپ گواردیولا میتواند بلیت استانبول را رزرو کند، اما هیچکس پیشبینی نمیکرد که تیم دیگری که برای کسب محبوبترین جام فوتبال اروپا تلاش میکند، اینتر اینزاگی سیمونه باشد. . احتمالاً این فینال با بیشترین تفاوت کیفیت در دهه گذشته یا بیشتر است، اما آیا آن عبارات کسل کننده و مزخرف مانند "توپ گرد است" یا "در یک مسابقه یکباره هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد" را می شناسید؟ در اینجا، آنها عباراتی پیش پا افتاده اما واقعی هستند و هیچ فرصتی بهتر از این برای تکرار آنها وجود ندارد.
آزمایش های گواردیولا و رشد اینزاگی
مسیری که منچسترسیتی را به فینال رساند پر از آزمایش های تاکتیکی مشابه است. گواردیولا به عنوان دانشمندی که از روش علمی استفاده می کند و از طریق مشاهده، فرضیه و راستی آزمایی سعی در دستیابی به دانشی قابل اعتماد دارد. "مشکل" برای مربی گنجاندن یک مهاجم وسط وزن، فوق عمودی و فضا دوست مانند ارلینگ هالند در سیستمی بود که با تسلط بر زمین، عبارات کوتاه و روان در یک سوم پایانی پیشرفت می کرد. پس از حدود شش ماه تغییر بی وقفه مردان و ساختارها در جستجوی سازش ایده آل، سرمربی کاتالان ها در فاصله فوریه تا مارس به نتیجه خوبی رسید: چهار مدافع میانی با استونز که در کنار رودری ایستاده بودند تا 2+3 را در اختیار داشته باشند، گوندوگان و دی بروین در فضاهای نیمه، برناردو سیلوا و گریلیش در عرض برای تسهیل کنترل توپ و کاهش شدید تعداد انتقالات دفاعی، هالند در جلو آماده حمله به خط هر زمان که فرصتی داشته باشد.
بدون در نظر گرفتن شکست در برنتفورد در آخرین روز قهرمانی - مسابقه ای بدون محرک و بازی با خطوط دوم - از 12 فوریه تا امروز، سیتیزن ها 26 بازی بدون باخت بازی کرده اند، یک روند شکست ناپذیر تاثیرگذار که به آنها اجازه داده است قهرمان برتری شوند. لیگ و جام حذفی: پیروزی احتمالی در فینال لیگ قهرمانان برابر اینترمیلان به معنای سه گانه خواهد بود، دستاوردی که منچسترسیتی را به دومین تیم انگلیسی تبدیل می کند که پس از منچستریونایتد سر الکس فرگوسن در سال 1999 و پپ گواردیولا تنها به این موفقیت دست یافته است. مربی در تاریخ برای رسیدن به این هدف دو بار.
فصل اینتر در عوض بسیار پر فراز و نشیبتر و پرپیچوخمتر بود، اما در عین حال به لطف پیروزیهای کوپا ایتالیا و سوپرکاپ ایتالیا و عملکرد عالی در لیگ قهرمانان، از شادیها خسیسی برخوردار نبود. تا اوایل ماه آوریل، اینتر ثابت کرده بود که تیمی با نتایج متناقض است، همانطور که 12 شکست در لیگ گواه آن بود، علیرغم تعداد زیادی از موقعیت های تولید شده و در مواقعی قابل پیش بینی در روند پیشرفت بازی، قادر به نهایی شدن نبود.
با این حال، در دو ماه گذشته همه چیز وارونه شده است: از بازی مقابل امپولی در 23 آوریل، نراتزوری 12 پیروزی در 13 بازی به دست آورده است. تنها شکست ناپولی بود که تمام نیمه دوم را در 10 بازی انجام داد و شروع کننده های بسیار کمی را در زمین بازی کرد (در تقویم بازی مقابل مارادونا دقیقاً در نیمه راه نیمه نهایی مقابل میلان و کوپا ایتالیا قرار گرفت. فینال با فیورنتینا). گذشته از نتایج عالی، به نظر می رسید اینتر از نظر ورزشی در بهترین فرم قرار دارد، آنها سیال بودن مالکیت توپ را که مشخصه فصل اول سیمونه اینزاگی در میلان بود، دوباره کشف کردند و آنها یک بازیکن اساسی را در روملو لوکاکو بازیابی کردند، که هر چه بیشتر به سطوح نزدیکتر بود. از دو سال پیش
در برابر تیمهایی که از سازندگان دعوت میکنند، سیتی معمولاً از کیفیت حرکت پا ادرسون استفاده میکند، که به دیاس میپیوندد و یک ردیف جلوی موقعیتی را تشکیل میدهد و برتری عددی (6 در مقابل 5) را پیدا میکند. اگر بروزوویچ از موقعیت خود برای پرس کردن رودری دور باشد، خط هافبک اینتر کاملاً بدون محافظ خواهد بود، بنابراین ادرسون میتواند مستقیماً روی هالند (که در ماههای اخیر در چنین شرایطی پیشرفت زیادی کرده است) بازی کند تا آسربی را بیرون بیاورد و با گوندوغان در خدمت باشد. دی بروین پشت سر چالهان اوغلو و بروزوویچ. این استراتژی دقیقا همان چیزی است که به آرسنال در درگیری مستقیم در اتحاد صدمه زد.
در مقابل فشار نفر اول، احتمال وجود یک توپ بلند پشت خط برای هالند را نمی توان رد کرد، راه حلی که در دسامبر مقابل برایتون دی زربی بسیار موثر بود.
یک گزینه کارآمدتر، محتاط تر، اما همچنان فعال تر برای تیم اینزاگی می تواند گزینه ای باشد که ده هاگ در فینال جام حذفی پیشنهاد کرد (البته با فرم بسیار متفاوت). سرمربی هلندی فشار اول را با چهار نفر انتخاب کرده بود، کاسمیرو و فرد دی بروین و گوندوگان را در خط هافبک هدایت می کردند، در حالی که هالند در چنگ واران و لیندلوف بود. هدف از اولین فشار بالا رفتن از یک طرف به سمت دیگر بود در حالی که همیشه مرد علامت گذاری روی رودری و استونز را حفظ می کرد و مجبور می شد یکی از دو بازو را دریافت کند. همچنین در این مورد نقطه ضعف این رویکرد توانایی هالند برای دیدار و بازی در کنار هافبک ها بود.
3-5-2 اینتر در تئوری می تواند برای مکانیسم های آزمایش شده تیم انگلیسی مشکلاتی ایجاد کند، به عنوان مثال به لطف موقعیت بروزوویچ در مقابل خط دفاعی که اجازه می دهد راه حل مستقیم را روی مهاجم مرکزی نروژی محافظت کند. با این حال، این تنها مزیت ساختار نراتزوری و این نسخه احتمالی اینزاگیان از اولین فشار آماده شده توسط ده هاگ نیست. بیایید به ترتیب برویم: چهار بازیکن اینتر از پنج سازنده شهر، به ویژه بارلا و چالهان اوغلو، رودری و استونز را دنبال می کنند، در حالی که ژکو و لائوتارو از یک موقعیت مرکزی شروع می کنند تا از دو نیمه مدافع محافظت کنند و روی سه مدافع میانی صعود کنند. سپردن پذیرش به یکی از دو بازو، برای مثال آک. ژکو (یا لوکاکو اگر قرار بود شروع کند) باید با رد پاس عقب به سمت دیاس، مدافع میانی هلندی را به برتری برساند. سپس بارلا باید روی آکه برود در حالی که ژکو مسیر عبوری به سمت رودری را پوشش می دهد و دارمیان آماده شکستن خط روی گوندوگان است. در همان زمان، باستونی و دارمیان میتوانند به این شکل متناوب شوند: اگر یکی خط را بشکند، دیگری در کنار آسربی فشار میآورد و یک خط موقت چهار نفره را تشکیل میدهد و بدین ترتیب قفسی در اطراف هالند میسازد و بروزوویچ نقش پرده را بازی میکند.
روی کاغذ همه چیز بسیار ساده به نظر می رسد، اما بدیهی است که یک زاویه فشار اشتباه یا چرخش سریع و دقیق توپ که به راحتی نفر سوم را پیدا می کند، خطر لغو هرگونه مزیت تاکتیکی نظری این استراتژی را به همراه خواهد داشت.
نقطه قوت منچسترسیتی علاوه بر سطح بسیار بالای بازیکنانش و کیفیت فنی عالی، تنوع راه حل های تهاجمی آن است. اگر تیم نتواند با پنج سازنده از خیابان های مرکزی عبور کند، اغلب دی بروین یا گوندوگان خود را به سمت بیرون پایین می آورند تا یک خط عبور ایجاد کنند و حریفان را مجبور به انتخاب کنند: دنبال کردن آنها با خطر ایجاد یک خط خطرناک. سوراخ در وسط خط میانی و یا اجازه دهید آنها را در معرض خطر قرار گرفتن و دادن زمان و فضای بیش از حد به دو پاسور فوق العاده؟ احتمالاً هم باستونی و هم دارمیان به دلیل ویژگی هایشان تمایلی به بیرون آمدن آنقدر بالا و گسترده ندارند، همچنین به این دلیل که هم دی بروین و هم گوندوگان توانایی پریدن از روی حریف مستقیم را با کنترل جهت دار دارند. بهعلاوه، دور شدن از منطقهی شخصی خود میتواند زمینههای زیادی را برای درجهای هالند باقی بگذارد، که مانند کوسهها فضا را بو میکشد.
از طرف دیگر، بارلا و چالهان اوغلو میتوانند در دریافتهای بیرونی دی بروین و گوندوگان گسترش پیدا کنند، اما به این ترتیب استونز و رودری میتوانند در وسط با فضایی برای رهبری، آزادانه دریافت کنند. اگر بروزوویچ برود، مرکز زمین بدون محافظ باقی میماند و هالند میتواند خودش را پایین بیاورد یا برناردو میتواند فشار بیاورد. به طور خلاصه، برای هر اقدام متقابلی، سیتی همیشه می داند که چگونه یک اقدام متقابل دیگر پیدا کند.
پس کم خطرترین راه حل می تواند راه حلی باشد که خروج دیمارکو و دامفریس را فراهم می کند و در نتیجه باستونی یا دارمیان را از دفاع کناری بزرگ می کند تا یک خط 4 نفره تشکیل شود.
بدیهی است که فینال در هر دو طرف زمین بازی خواهد شد و منچسترسیتی به لطف رویکرد دفاعی خود غالباً در ماه های اخیر بر مسابقات خود غالب شده است. فاز ثابت شده عدم مالکیت تیم گواردیولا با پرس شدید و بی وقفه مشخص نمی شود، بلکه بیشتر به توانایی مترجمان برای علامت زدن چندین بازیکن به طور همزمان مشخص می شود. ساختار شبیه به 4-4-2 با ارجاع به جلو هالند و دی بروین است که راهروهای مرکزی را بدون اینکه خود را با دویدن های رو به جلو خسته کنند پوشش می دهند، در حالی که پشت سر آنها گوندوگان و رودری هافبک های حریف را با مرد دنبال می کنند. دو بازیکن کلیدی، دو وینگر، جک گریلیش و مهمتر از همه برناردو سیلوا هستند که از یک موقعیت باز در دفاع کناری شروع میکنند و سپس یک دویدن داخلی-خارجی برای فشار دادن به مدافع میانی و در عین حال مخفی کردن پاسها انجام میدهند. پشت سرشون خط . از این موقعیت، مدافع میانی اغلب باید به سمت دروازه بان برگردد که تقریباً مجبور به پرتاب بلند است.
هر حرکتی دارای مزایا و معایبی است و انتخاب گواردیولا این است که با شرط بندی روی این واقعیت که فشار از سوی تیم او زمان و فضای لازم برای یافتن پاس پشت گریلیش را به تیم حریف نمی دهد، به خطر انداختن زمین به مدافعان کناری است. و برنارد با این حال، در هفتههای اخیر، نقطه قوت اینتر دقیقاً کیفیت ساخت و ساز بوده است که با سیال بودن موقعیت باورنکردنی مشخص میشود، همانطور که در 15 دقیقه ابتدایی بازی مقابل آتالانتا به خوبی نشان داده شد. آسربی که بلند میشود و در خط میانی به بروزوویچ میپیوندد، کرواتی که از مدافع میانی با باز کردن باستونی از دفاع کناری میسازد، بارلا که به جای بروزویچ در هدایت میرود. به طور خلاصه، ساختارهای ممکن بسیارند. هدف اصلی این سیالیت، در بیشتر موارد، ایجاد شرایط برای یافتن جیب مرکزی به طور مستقیم روی نوک ها است، که در دوئل های فردی و مدیریت توپ با پشت به دروازه بسیار ماهر است. در واقع، تقابل دوگانه با میلان به این ترتیب حل شد، زیرا مهاجمان مرکزی نراتزوری در 2 بر 2 ثابت با مدافعان میانی روسونری دست بالا را داشتند. با این حال، بازسازی شرایط ایده آل برای استفاده از چنین راه حلی برای اینتر دشوار خواهد بود، زیرا منچسترسیتی با چهار مدافع میانی خالص بازی می کند. در واقع، لائوتارو و ژکو یا لوکاکو همیشه خود را حداقل در 2 در مقابل 3 و در برخی موارد حتی در 2 بر 4، بیشتر از دیگران خواهند دید.
اینتر در حال ساخت کجا می تواند فضا پیدا کند؟ به سمت بیرون. همانطور که قبلا ذکر شد، گواردیولا مایل است مدافعان کناری حریف را آزاد بگذارد تا از توانایی های فشار گریالیش و برناردو در مناطق باریک تر زمین استفاده کند و علاوه بر این، دو مدافع کناری (به احتمال زیاد آکانجی و آکه) تمایل دارند در این شرایط نسبتاً کوتاه و سفت بمانید تا استحکام در میانه میدان تضمین شود، بنابراین اگر مجبور به بیرون رفتن از بیرون شوند، دیر میشوند. این نشان میدهد که هم دیمارکو و هم دامفریس (یا احتمالاً بارلا که اغلب در آن منطقه در جناح راست در حال ساخت قرار میگیرد و ویژگیهای فنی بیشتری نسبت به هلندی دارد) از آزادی مناسبی برخوردار خواهند بود. چالش واقعی این خواهد بود که بتوانیم به آنها خدمت کنیم. در اینجا، توانایی Onana برای بازی با کیفیت زمین با هر دو پا می تواند بسیار مهم باشد. غالباً دروازه بان های تیم های مقابل سیتی وقتی تحت فشار گریالیش و برناردو قرار می گیرند مجبور به پرتاب های طولانی می شوند و مجبور می شوند با پای ضعیف بازی کنند، اما کامرونی ها می توانند با پخش توپ در سمتی که آزاد گذاشته اند، آنها را از حالت گارد خارج کند. گواردیولا به تازگی گفته است که تحت تأثیر مهارت های در دست ساخت آژاکس سابق قرار گرفته است. برای اینکه آکه یا آکانجی نتوانند روی دیمارکو و دامفریس وارد میدان شوند، اینزاگی میتواند از لائوتارو و ژکو بخواهد که به کنار توپ نزدیک شوند و مدافعان کناری سیتی را مجبور کند که سفت بمانند.
خطرات و فرصت های دفاع بسیار کم است
با این حال، ممکن است سیمونه اینزاگی با احترام به کیفیت بالاتر حریف، یک بازی کاملاً "ایتالیایی" را انتخاب کند، با یک بلوک متوسط به پایین دفاع کند و کل توپ بازی را به انگلیسی ها بسپارد تا فضاها را ببندند و یک نتیجه را پیدا کنند. میدان برای حمله در ضد حمله با این حال، این انتخاب می تواند کمتر از حد انتظار موثر باشد، زیرا بر اساس یک اشتباه کوچک است، یعنی منچسترسیتی را همان تیمی در نظر بگیریم که دو سال قبل مقابل چلسی با مالکیت عقیم توپ شکست خورده و گل تعیین کننده را در ضدحمله دریافت کنیم. اولاً، جستجوی وسواسآمیز گواردیولا برای کنترل، به لطف کیفیت فنی بالای بازیکنانی که به سختی توپ را ربودند، خطرات در انتقالهای دفاعی را کاهش داده است، تا تعادل دفاعی که دفاع استراحت عالی ایجاد میکند - یعنی ساختار آمادهسازی برای ریکاوری. از توپی که در مرحله مالکیت توپ ایجاد می شود - و توانایی مدافعان فردی برای پیروزی در دوئل های فردی خود. ثانیاً، خرید ارلینگ هالند یک راه حل اضافی در داخل منطقه می دهد که سیتی در مسابقات لیگ قهرمانان اروپا که در آن موفق به گلزنی نشد، به طرز وحشتناکی از دست داده است. تیم گواردیولا دیگر تیمی نیست که گاهی اوقات 4-5 موقعیت گل واضح را در مسابقات ایجاد می کند بدون اینکه بتواند آنها را محقق کند، بلکه تیمی است که به لطف پدیده نروژی در موقعیت نیمه اول شما را مجازات می کند.
اینتر با کوه بسیار سختی برای صعود روبروست. منچسترسیتی تیمی در مرز کمال است که می داند چگونه فاز تهاجمی حریف را بیهوش کند و راه حل های رو به جلوی زیادی برای رسیدن به گل دارد. سیمونه اینزاگی باید با استفاده از مزیت ذهنی که می تواند بدون هیچ فشاری در برابر تیمی که محکوم به پیروزی است بازی کند، از شرایط ورزشی فوق العاده پسرانش و ایمان به اصول بازی که انجام داده است، برای یک بازی شجاعانه آماده شود. خیلی در دو ماه گذشته فینال مسابقاتی هستند که منطقی کردن آنها دشوار است و در آنها منحصر به فردترین رویدادها زنده می شوند. گاهی اوقات یک قسمت ساده برای رسیدن به شکوه ابدی کافی است، اما اپیزود با جسارت به دست می آید.
کاری از حزب منچستر کبیر
برای دیدن بقیه مطلب های ما روی برچسب حزب منچستر کبیر کلیک کنید.