مطلب ارسالی کاربران
یادم افتاد که...
از سر کار خسته اومدم خونه،اومد برام درو باز کرد!
و گفت: عزیزم چایی میخوری برات بیارم؟!
گفتم:اگه تو چایی بریزی که صد درصد مگه میشه نخورد،اره بیار واسه خودتم بریز با هم میخوریم!
چایی رو خوردیم، دراومد گفت:شامم واست همونی که دوست داشتی رو درست کردم الان میزو میچینم...
میزو چید نشستیم غذارو خوردیم،گفتم:عجب غذایی درست کردی خانوم لذت بردم!
گفت:واسه تو درست نکنم واسه کی درست کنم عزیزم!
گفت:برو یه فیلم بذار بشینیم با هم ببینیم،منم رفتم فیلمو گذاشتم منتظرش موندم که بیاد...
فیلم تموم شد و نیومد،
منم از خواب پریدم یادم افتاد که...
ما حتی کارمون به زیر یه سقف رفتنم نکشید
یادم افتاد سالهاست که
رفته ...
اما رویایش هنوز که هنوزه هست...