فرناندو ردوندو، جوهرهای از ظرافت بازی یک هافبک دفاعی بود. نابغهای در بازی تکضرب که به نشان داد فوتبال آرژانتین برخلاف تصور همگان است. وقتی از ظرافت و شعر در زمینه فوتبال در مادرید صحبت میکنید، بازیکنی که معمولا در ذهن شما تداعی میشود، زینالدین زیدان است اما به نظر من، الپرنسیپ، از زیدان هم شاعرانهتر فوتبال بازی میکرد. نام او با حرکت مسحورکنندهاش در اولدترافورد گره خورده اما شاهزاده فراتر از اینها بود.
فرناندو ردوندو می تواند هر حرکت، پاس یا عملی را به یک اثر هنری بدیع تبدیل کند. او یک شاهزاده واقعی در مادرید نه تنها در زمین، بلکه در خارج از آن نیز بود. او بازیکنی باشکوه و یک شخص بهتر بود. هر وقت با کسی صحبت میکنید که شاهد بازی زنده او بوده، او نمیتواند حس نوستالژیکی نداشته باشد، این خاصیت ردوندوست. و از آن زمان تا کنون هیچکس در مادرید حتی نزدیک به او هم نبوده.
پدرش که خودش پیش از این یک بازیکن میانی بود، هوادار دوآتشه فوتبال بود که برای هر بازی خانوادهاش را جلوی تلویزیون جمع میکرد. آنها در کنار یکدیگر میخکوب ریکاردو بوچینی و دنیل برتونی میشدند که در دهه 1970 پیاپی جامهای قهرمانی کوپا لیبرتادورس را برای الروخو (ایندیپندینته) به ارمغان میآوردند. فرناندو که جادو شده بود، قبل از این که به صورت سازمانیافته و از طریق تیم جوانان محلی وارد رقابت بشود، عادت داشت با برادرش لئو قهرمانیهای آنها را در حیاط پشتی اجرا کند.
در سن 11 سالگی اسکار رِفوخوس، استعدادیاب تیم جوانان آرژانتینوس جونیورز، به قدر کافی از مهارت او مطمئن شده بود. او سری به منزل ردوندو زد و از آنها خواهش کرد که به پسرشان اجازه دهند تا به همان تیمی بپیوندد که استعدادهایی همچون خوزه پکرمن و دیهگو مارادونا را پرورش داده بود. در خانوادهی ردوندو تعهد اهمیت دارد. این موضوع روشن میکند که چرا پدر ردوندو- که او و پدرش هم فرناندو نام داشتند- اصلا به این فکر نمیکرد که زمان رفتوآمد پسرش به لا پاترنال حدود یک ساعت طول میکشد. این موضوع همچنین روشن میکند که چرا پسرش در روز عشا ربانی خود مستقیما از کلیسا به بازی تیم جوانان رفت. سر و کله ردوندو پیدا شد و کارش را به انجام رساند؛ مهم نبود که چه اتفاقاتی بر سر راهش قرار دارد.
ردوندو و مارادونا هر دو از آرژانتینوس جونیورز رشد کردند و یک الگو داشتند؛ «ریکاردو بوچینی، اسطوره بلامنازع ایندیپندینته». یکی از استادان اجرای La Pausa یا مکث که در بازی ردوندو هم به خوبی نمایان بود. خود بوچینی لا پائوسا را اینگونه توصیف میکند: «به نظرم دو نوع مکث یا دو راه برای انجام آن وجود دارد: با حرکت سریع توپ یا با حرکت آهسته توپ. انتظار برای همتیمی با نگه داشتن توپ، توضیح معمولی لا پائوساست. اولین مورد، مکث در هنگام سرعت، که یک مکاشفه کامل است، هیچکس از آن خبر ندارد [خنده کوتاه] و هیچکس آن را انجام نداده. گاهی اوقات شما باید سریع حرکت و توپ را با خود حمل کنید تا منتظر بمانید تا بازیکن دیگری وارد موقعیت مناسب شود.»
فرناندو کورنِخو، مربی تیم آرژانتینوس هم میدانست که سختیهای بیشتری در راه است. مربی آرژانتینوس جونیورز که برای اولین بار متوجه مارادونای 8 ساله خاک و خُلی شده بود، سریعا قابلیتهای این نیروی جوان باشگاهش را هم تشخیص داد. اما او بسیار درخشان بود و موقعی که یک پاس ساده ماجرا را حل میکرد، ترفندهای بسیاری در آستین داشت. سالها بعد ردوندو به گزارشگران آرژانتینی اعتراف کرد:”من همیشه تمایل داشتم که از “گامبتا” استفاده کنم، او به من میگفت که این سلاحی است که باید در زمانهای مشخصی از آن استفاده کنی.”
ردوندو در سن ۱۵ سالگی برای اولین بار در تیم اول آرژانتینوس جونیورز بازی کرد و پس از ۵ سال درست مانند مارادونا به اسپانیا رفت. مقصد او تنهریف بود و در آنجا با خورخه والدانو همتیمی شد. آنها با هم موفق شدند رئال مادرید را در آخرین روز لیگ، در دو فصل متوالی (۹۱/۹۲ و ۹۲/۹۳) متوقف و مانع قهرمانیشان شوند. در هر دو فصل، بارسلونا قهرمان لالیگا شد. زمانی که خورخه والدانو در سال ۱۹۹۴ به عنوان مربی رئال مادرید انتخاب شد، فرناندو ردوندو را با خود به مادرید آورد. بلافاصله، ردوندو به مهره ثابت در مرکز خط میانی رئال مادرید تبدیل شد و در اولین فصل خود قهرمانی لالیگا را بدست آورد. پس از یک فصل ناامیدکننده پس از قهرمانی، خورخه والدانو اخراج و فابیو کاپلو جایگزیناش شد.
در این سالها (۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰) ردوندو در اوج خود بود. هوش او و بازیخوانی خوب و پیشبینی اینکه قرار است چه اتفاقی در کدام منطقه رخ بدهد، بینظیر بود. در ابتدا، فابیو کاپلو در مورد بازی دادن به ردوندو به عنوان هافبک دفاعی مردد بود، زیرا ویژگیهای دفاعیاش او را متقاعد نمیکرد و او را برای بازی در آنجا بسیار ظریف میدانست. کاپلو به سرعت روی این افکار خط بطلان کشید و ردوندو توسط دونفابیو ستایش شد - "مجذوب او شدم... او از نظر تاکتیکی عالی است." افسوس که شاهزاده، به دلیل اختلافات زیاد با مربیان آرژانتینی، نتوانست در جام جهانی نقش ایفا کند.
اصولاً در آرژانتین دو نوع مربی وجود دارد: بیلاردیستا (مربیانی مثل بیلاردو و پاسارلا که هم از نظر تاکتیکی و هم اخلاقی سرسخت و سختگیر بودند.) و منوتیستا (مربیانی همچون والدانو، منوتی و بیلسا که منعطف بودند.) بیلاردیستاها به زدن تکلهای سخت، بردن به هر نحوی و بازی نسبتاً بسته اعتقاد داشتند. در حالی که منوتیستاها معتقدند که فوتبال را میتوان سازندهتر بازی کرد و میتوان آن را به یک هنر ارتقا داد. نیازی به گفتن نیست که ردوندو در طیف منوتیستاها بود. سبک ردوندو تماما مبتنی بر وقار و کارکشتگی بود. استعدادهای او اصیل و بکر بود و حالتی سلطنتی داشت.
این ویژگیها و چهره سینمایی او باعث شده بود تا دو سال پیش از آن دیهگو سیمئونه، همتیمیاش در آرژانتین، در تورنمنتی در عربستان سعودی به شوخی او را الپرنسیپ (شاهزاده) بنامد. این لقبِ شایستهای برای ردوندو بود که با رافت بر رعیتهای لالیگا حکومت میکرد. او با موهای صاف و بلند و پیراهن سفیدش بیشتر شبیه یک عروس در روز عروسی بود که با توپ زیر پایش پیمان سوگند عشق جاودان میبست.
در سال ۱۹۹۰، ردوندو به این بهانه که امتحان مهمی دارد که نمیتواند آن را از دست بدهد، دعوت به تیم ملی را رد کرد، اما حقیقت این بود که او حاضر نشد زیر نظر بیلاردو بازی کند. چهار سال بعد، امیدهای او برای یک پیروزی باشکوه با آرژانتین توسط خود دیهگو مارادونا از بین رفت. دیهگو پس از رد شدن در تست مواد مخدر از مسابقات اخراج شد و کل تیم از هم پاشید.
در سال ۱۹۹۸ پاسارلا مربی تیم ملی آرژانتین شد و قانونی گذاشت که هیچکس نباید با موی بلند سر تمرین حاضر شود که مستقیماً ردوندو را هدف قرار میداد. ردوندو از اجرای این دستور خودداری کرد و به همین دلیل از تیم ملی کنار گذاشته شد. نهایتاً آرژانتین در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی حذف شد، در حالی که ردوندو قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را با رئال مادرید جشن گرفته بود.
شبی که شاهزاده تاجگذاری کرد
اولدترافورد تئاتر رویاها، مکان مناسبی برای تاجگذاری بود. رئال مادرید با وضعیت بدی به اولدترافورد آمد. آنها در لیگ وضعیت بدی داشتند و حتی در منطقه کسب سهمیه UCL هم نبودند. تنها قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا میتوانست آنها را در فصل آینده به بزرگترین رقابت باشگاهی اروپا برساند.
در این بین منچستریونایتد در شرایط کاملا متفاوتی قرار داشت. آنها در ۱۶ ماه گذشته در تمام رقابتها در خانه شکست نخورده بودند و میتوان گفت خط هافبک آنها بهترین در اروپا بود و این واقعیت انتخاب و تاکتیک دلبوسکه را بیش از پیش گیجکننده میکند.
دلبوسکه ترکیب غیرمعمول ۲-۲-۳-۳ یا ۲-۵-۳ را انتخاب کرد که به شدت شبیه تاکتیکهای دهه ۵۰ و ۶۰ فوتبال بود. شاید فکر کنید که دلبوسکه دیوانه شده. فقط یک هافبک میانی در ترکیب تیم او وجود داشت - فرناندو ردوندو. مکمنمن همیشه هافبکی بود که به عرض متمایل میشد و ساویو یک وینگر کلاسیک بود و در مقابل آنها کابوس تمام تیمها ایستاده بودند: بکهام - اسکولز - روی کین - رایان گیگز. همه آنها در اوج فوتبال خود از نظر فیزیکی بودند. در آن زمان یافتن خط هافبک بهتری نسبت به آنها در اروپا تقریبا غیرممکن بود.
شکلگیری رئال مادرید چگونه کار میکرد؟ در یک کلمه: ردوندو. او مثل چسب بود که کل تیم را کنار هم نگه میداشت. او از مدافعان میانی بسیار فعال و ماکا که موتوری خستگیناپذیر داشت کمک گرفت. اما حتی در آن زمان، حتی فکر کردن به بازی در چنین ترکیب با آن بازیکنان در برابر تیم قدرتمند منچستریونایتد فراتر از احمقانه است. با این حال، به طرز چشمگیری ایدهی دلبوسکه کار کرد. این بازی مظهر یک رویارویی تماشایی، هجومی و تپندهای بود که امواجی از حملات و ضدحملات سریع و دقیق در آن جریان داشت. همانطور که انتظار میرفت منچستریونایتد با قدرت شروع کرد، اما رئال مادرید خیلی زود کنترل بازی را در دست گرفت. وقتی میگویم رئال مادرید، منظورم فرناندو ردوندو است.
ردوندو در حال تسلط کامل در زمین بود و هرگونه خطر احتمالی را برای مادرید از بین میبرد. همانطور که قبلاً گفتم، او موتوری نداشت که مانند یک مرد دیوانه کار کند و مانند برخی هافبکهای دفاعی به تکلهای خشن بپردازد (اما اشتباه نکنید، او یک تکلزن عالی بود). و با این حال، او همهجای زمین بود. او به جای دویدن به جلو و عقب، بر حس عالی موقعیت و هوش خود تکیه کرد. او مانند یک استاد بزرگ شطرنج بود که با افراد تازهکار بازی میکرد. حتی الکس فرگوسن نیز از عملکرد او کاملاً مبهوت شده بود: «ردوندو باید یک آهنربا در کفشهایش داشته باشد، او فوقالعاده و باورنکردنی بود. هر زمان که حمله میکردیم و توپ از باکس آنها خارج میشد، زیر پای او میافتاد. هر زمان!»
اما برای فرناندو، این بازی مانند بازیهای دیگر بود. در دفاع، عملکرد کمنظیر ردوندو در مرکز زمین، یونایتد را مجبور به عقبنشینی کرد، جایی که رئال مادرید به لطف مدافعان کناری خود و ماکا با ساویو برتری عددی داشتند. او توپ را پس گرفت، از پرس فرار و در یک حرکت آرام یک پاس نرم ارسال کرد. روی کین و پل اسکولز قبلاً هرگز به این شکل تحت تاثیر نبودهاند. در حمله، همه چیز از طریق ردوندو و پای چپ باشکوه او ساخته میشد. او حریفان خود را فریب داد. وقتی میخواستند او را مهار کنند، به آرامی از آنها دور شد و فضا درست در مقابلش باز شد.
با این حال، لیبلِ هافبک دفاعی یا دیپلاینگ پلیمیکر، بی عدالتی فاحشی است. او بیشتر از این نقشها بود - خیلی بیشتر. او یک هافبک بزرگ بود. میتوانست در خط میانی هر کاری انجام دهد و هر پستی را که سرمربی میخواهد بازی کند. او رویای هر مربی بود. با وجود ردوندو در ترکیب، میتوانی با ترکیبی کمفروغ بازی کنید و سربلند بیرون بیایید!
"دریبل پشتپای ردوندو یکی از زیباترین حرکاتی است که در زمین فوتبال دیدهام." -پیرلوئیجی کولینا
سپس تاکونازو معروف وجود دارد. رئال مادرید بعد از گل بخودی روی کین، ضربه زیبای رائول، ضد حمله سریع، پاس گل ردوندو و بریس رائول، ۳-۰ پیش افتاد. این بهترین مهارتی است که تا به حال زیر نور لیگ قهرمانان اروپا برای مادرید ساخته شده. ظرافت و جسارت محض این حرکت بیرقیب است. ردوندو ظاهراً در موقعیتی غیرقابلگذر قرار داشت و با این حال راهی هوشمندانه برای برتری یافت. این حرکت، میراث ردوندو را برای همیشه تثبیت کرد. این همان چیزی بود که همه منتظرش بودند.
رئال مادرید پس از کسب دومین عنوان قهرمانی لیگ قهرمانان در سه سال گذشته، سعی داشت تغییراتی در تیم اعمال کند که فرناندو هم بخشی از آن بود. در آن فصل ردوندو نه تنها جایزه ارزشمندترین بازیکن مسابقات، بلکه بهترین بازیکن باشگاه از نگاه یوفا را نیز به دست آورد. او ۳۱ سال داشت و در سالهای اوج خود بود.
تابستان ۲۰۰۰، زمان تغییرات اساسی بود. لورنزو سانز برای انتخاب مجدد ریاست باشگاه نامزد شد و در مقابل فلورنتینو پرز قرار گرفت. نقطه قوت سانز دو قهرمانی در لیگ قهرمانان در سه سال پس از ۳۲ سال انتظار بود، در حالی که فلورنتینو روی جنبه اقتصادی باشگاه و وعده به خدمت گرفتن لوئیز فیگو تمرکز کرده بود. فرناندو ردوندو از لورنزو سانز حمایت کرد.
فلورنتینو پرز در انتخابات پیروز شد و دوران کهکشانیها رسما آغاز شد. فلورنتینو در اولین پنجره تابستانی، لوئیس فیگو، کلود ماکلله، فلاویو کونسیسائو، سانتیاگو سولاری و چند بازیکن دیگر را به مبلغ ۱۵۱ میلیون یورو آورد (رئال مادرید در آن زمان ۱۱۸ میلیون یورو درآمد داشت!). طبیعتا برخی از بازیکنان قدیمی باید فروخته می.شدند. نیکلاس آنلکا به پاریسنژرمن و کریستین کارمبو به میدلزبورو رفتند و سپس فلورنتینو شروع به کار بر روی انتقال ردوندو کرد. پرز از نفوذ ردوندو در تیم آگاه بود اما میگفت میتواند بازیکن بهتری را جایگزین او کند، بنابراین مخفیانه شروع به مهندسی انتقال او به میلان بدون رضایت شخص ردوندو کرد. وقتی دلبوسکه با این واقعیت مواجه شد که ممکن است ردوندو فروخته شود، به شدت مخالف کرد. برای او، الپرنسیپ بازیکن کلیدیای در تیم بود. با این حال پرز در نهایت با میلان برای انتقال ۱۷ میلیون یورویی ردوندو به توافق رسید. اکنون تنها کاری که پرز باید انجام میداد این بود که ردوندو را متقاعد کند. و این آسان نبود. ردوندو بازیکن مورد علاقه هواداران بود، با کادریدیسمو زندگی میکرد و نفس میکشید. در آن تابستان، او مطمئن شد که همه میدانند خواسته او ماندن در مادرید است.
ردوندو: «احساس میکنم در این باشگاه کاملا راحت هستم. برای من دلیلی ندارد که بروم و در باشگاه دیگری بازی کنم. تکرار میکنم، رئال خانه من است و تا آنجا که به من بستگی دارد، دلیلی برای آرزوی دیگری نمیبینم.»
او بعداً با اکراه با این انتقال موافقت کرد و رئال مادرید به سرعت این معامله را رسما اعلام کرد. رئال مادرید انتظار واکنش شدید هواداران را داشت، بنابراین آنها یک یادداشت کوچک را به این اطلاعیه اضافه کردند که این معامله در نتیجه ابراز تمایل این بازیکن انجام شده است. ردوندو از اقدام پرز عصبانی بود و یک کنفرانس مطبوعاتی نمایشی برگزار کرد و گفت: «اجازه نمیدهم این لکه بر نام و تصویرم وارد شود. من میخواهم واقعیتها را به شما بگویم. تنها جزئیاتی که از این انتقال میدانستم را در روزنامهها خواندم. تا چهارشنبه شب هیچکس از رئال مادرید تماس نگرفت تا به من بگوید چه اتفاقی در حال رخ دادن است. سپس به من گفتند که پیشنهاد میلان برای باشگاه بسیار جالب است و مبلغی نیز توافق شده. به من گفته شد که این اطلاعات قبلاً به ایجنت من منتقل شده است. من با او تماس گرفتم و او تایید کرد که با میلان صحبت کرده و بر سر این معامله به توافق رسیده است. من شرایط را درک کردم اما تصمیم من رفتن نبود. باشگاه از من خواست که بروم و در شرایط غیرممکنی قرار گرفتم. واقعاً دردناک است که رئال با ادعای این که "میل ابراز شده" من برای جدایی بوده، سعی کرده هواداران را فریب بدهد. این درست نیست و من اجازه نمیدهم شرافتم زیر سوال برود. این کار برای لکهدار کردن نام و تصویر من انجام شده است.»
هواداران و اولتراهای مادریدی خشمگین شدند. آنها ردوندو را میپرستیدند و در طول مسابقات شعار میدادند: "ردوندو دست نخورده است"، "ما فیگو را با ردوندو عوض نمیکنیم"، "ردوندو خود مادرید است" و "فلورنتینو یاد بگیر، هیچکس ردوندو را نمیفروشد". با این حال، چیزی را تغییر نداد. ردوندو به میلان رفت.
او در اولین جلسات تمرینی خود با آث میلان، دوران حرفهای ردوندو عملاً به پایان رسید. او به طور تصادفی زانویش رگ به رگ شد، اما به طرز باورنکردنی به تمرین ادامه داد و پس از پایان جلسه تمرینی، درخواست کمک پزشکی کرد. او هرگز از این آسیبدیدگی زانو بهبود نیافت. پزشکان به این نتیجه رسیدند که او نیاز به عمل جراحی دارد و انتظار داشتند که شش ماه دیگر بازگردد. بعدها مشخص شد که ردوندو برای بهبودی از این آسیبدیدگی نیاز به دو عمل جراحی دیگر دارد، اما هرگز به طور کامل بهبود نیافت.
ردوندو: «من برای بازی به میلان آمدم. میلان تنها زمانی باید به من پول بدهد که برایشان بازی کنم.»
در تابستان ۲۰۰۱، او برای عمل جراحی دوم به مادرید بازگشت. ردوندو برای اثبات حسن نیت به سراغ گالیانی (مدیر عامل میلان) رفت و به او گفت که تا بهبودی کاملاش دستمزدش را نمیخواهد. الپرنسیپ نه تنها دستمزد خود دریافت نکرد، بلکه میخواست خانه و ماشینی را که میلان به او داده بود، پس بدهد. گالیانی مؤدبانه نپذیرفت و بعداً گفت: «فرناندو مردی باورنکردنی و همچنین بازیکنی خارقالعاده است. من هرگز در طول کارم به عنوان مدیر چیزی شبیه به آن را ندیدهام.»
در آن چهار سال با میلان، ردوندو به سختی به میدان رفت (۲۰۴۹ دقیقه در کل دوران حرفهای خود در میلان بازی کرد). با این حال، زمانی که آث میلان در ۱۲ مارس ۲۰۰۳ به مادرید آمد، کارلو آنچلوتی، ردوندو را بازی داد و در نهایت از سوی هواداران تشویق شد. زمانی که بازیکنان میلان از جمله ردوندو در حال ورود به زمین بودند، هواداران رئال مادرید در برنابئو ایستادند و برای دقایقی شروع به فریاد زدن نام او کردند.
با این حال میتوان گفت که ردوندو هرگز رئال را ترک نکرد. او هرگز رئال را ترک نخواهد کرد. وقار او همچون روح راهرویهای طاقدار باستانی، برنابئوی درخشان را تسخیر میکند. کاریزمای او همچنان به آرامی در زمین قدیمی گسترده میشود، میراث او در هر خرید در کلاس جهانی به یادها میآید، در هر قهرمانی، با هر کاپیتان رئال که این فرصت را به دست میآورد تا جام قهرمانی لیگ قهرمانان را بالای سر ببرد. میراث او در قلبها، اذهان و ویترین افتخارات رئال مادرید به یک اندازه زنده است.
ظهور هافبک دیگری به سان پدر
اگر پیش از اینها نام فدریکو ردوندو را نشنیده باشید، قطعا با دنبال کردن جام جهانی زیر ۲۰ سال، با او آشنا شدهاید.
فدریکو ردوندو سولاری هافبک جوانی است که از اوایل نوجوانی به دلیل شهرت پدرش در اروپا همیشه به تیتر اخبار تبدیل شده. زمانی که او در یک تورنمنت سازماندهیشده توسط باشگاه اتلتیکو توستادو در سال ۲۰۱۷ در حالی که تنها ۱۳ سال داشت، بازی کرد و چشم همه را خیره کرد. او در آرژانتینوس جونیورز بیشتر مطرح شد. آرامش و ظرافت بیعیب و نقصی در بازی او، همه را یاد پدرش انداخته تا مسیر خود را در باشگاهی که پدرش فرناندو نام خود را در آنجا بر سر زبانها انداخته است، بپیماید.
هنگامی که او اولین بازی خود را مقابل تیگره انجام داد، تدومین بازیکن اسپانیاییالاصل شد که برای آرژانتینوس جونیورز بازی میکند، در حالی که از طرف مادرش، چندین نفر از بستگان او پیراهن آرژانتینوس جونیورز را بر تن کرده بودند. داییها او، ادواردو و استبان سولاری برای آرژانتینوس جونیورز بازی میکردند در حالی که پدربزرگش، خورخه سولاری، در این باشگاه مربیگری میکرد. علیرغم اینکه فده میخواهد مسیر خودش را بسازد، این تلاش سختتر شده زیرا او در همان پست پدرش بازی میکند و شماره ۵ را میپوشد و پس از جدایی فائوستو ورا زمان بیشتری برای بازی به دست آورده.
آشنایی با استایل بازی ردوندو
ردوندو دائماً در حال اسکن فضاست و موقعیت خود را برای دریافت توپ اسکن و تنظیم میکند، در حالی که با فرم بدنش توپ را اختیار میگیرد تا قبل از حرکت به فضا، توپ را با یک لمس رد و محافظت کند. او تکضرب به جلو پاس میدهد و دوست دارد حرکات هجومی را با سریال پاس کوتاه قبل از زدن پاسهای خطشکن به عمق، در بین خطوط انجام دهد چرا که او در به گردش درآوردن توپ و ایجاد فرصتها بسیار بازیکن کلیدی است. ردوندو با قد ۱۸۸ سانتیمتری، با وجود اینکه تنها ۲۰ سال سن دارد، در زمین برتری فیزیکی هم دارد. جثه او به او اجازه میدهد در محافظت از توپ و به دست آوردن مجدد توپ موثر باشد. نقطه ضعف اصلی او سرعت پاییناش است به طوری که گویی از یک بازیکن حریف عقبتر است. او برای ریکاوری توپ تلاش میکند در حالی که برای طی کردن مسافتهای طولانی ضعف دارد به خصوص زمانی که به عنوان هافبک باکس توو باکس در ترکیب مستقر میشود.
ردوندو در ارزیابی زمانی که روی توپ وقت دارد، باهوش و زرنگ است. توانایی بردن توپ به جلو در ردوندو سریع نیست اما میتواند با استفاده از بدنش برای محافظت از مالکیت توپ، این مشکل را کاور میکند. زمانی که مالکیت توپ را در اختیار دارد، برای خودش زمان بخرد، زیرا با یک پاس تکضرب برای هم تیمیاش، این ضعف را کاهش میدهد. یک فضای خالی در بین خطوط برای دریافت مالکیت توپ، به او اجازه میدهد تا به خوبی بچرخد تا توپ را از خطر بازیکن حریف محافظت کند.
از نظر دفاعی، بازی ردوندو به پیشبینی، موقعیتیابی و توانایی او در طی مسافتهای بسیار کوچک برای استفاده از بدن و پاهای بلندش برای به دست آوردن مجدد مالکیت در موقعیتهای ۵۰/۵۰ متکی است. ردوندو در پوشش دادن فضاها در فواصل طولانیتر تلاش میکند.
این روزها، نام فدریکو ردوندو بیشتر بر سر زبانهاست و او را با رودری، هافبک منچسترسیتی هم مقایسه میکنند. فارغ از هر مقایسهای و هرگونه بزرگنمایی، بهتر است استعدادیابهای بارسلونا برای به خدمت گرفتن او تلاش کنند. در حالیکه سرخیو بوسکتس میرود، ژاوی روی جذب زوبیمندی هافبک سوسیهداد، تاکید دارد که حدودا ۶۰ میلیون یورو برای باشگاه آب میخورد اما فدریکو ردوندو گزینهای ارزانتر و نزدیکتر به بوسکتس است. (جدا از تواناییهای که ذکر شد، ثبت ۱۳۰ پاس صحیح از ردوندو مقابل نیوزیلند گواه دیگری بر شباهت اوست). قدرت رهبری در سن پایین، هارمونی او با سبک بازی بارسلونا، درخشش در جام جهانی زیر ۲۰ سال در آرژانتین، میتواند از جمله دلایلی برای به خدمت گرفتن او باشد. شاید فدریکو مسیری متفاوت از پدر طی کند و پیراهن آبیاناری بر تن کند!