هشدار اسپویل
به نام خدا
سینما پدیده ای فرامرزیست، و هیچ حد و مرز فرهنگی، ملی و مذهبی برای آن معنایی ندارد، سینما زبان مشترک جهانیست، یک فیلم خوب در هر کجا که ساخته شود، می تواند هر انسانی را در هر نقطه ای از این کره خاکی تحت تاثیر قرار دهد، خواه در کشوری مثل آمریکا باشد، خواه در فقیر ترین کشور های آفریقایی باشد. سینما فریادیست به وسعت تمام جهان، سینما فرصتیست برای اشتراک افکار و احساسات، خوب است به کلام مارتین اسکورسیزی بزرگ اشاره کنم که میگه:
اکنون بیش از هر زمان دیگری لازم است با هم سخن بگوییم گوش فرا دهیم و بفهمیم هریک دنیا را چگونه میبینیم.... و سینما بهترین رسانه برای این مقصود است.
فیلمسازان بزرگ زیادی هستند که آثارشان زبان جهانی دارد، فیلم سازانی که نوشتن درباره آنها سخت و در عین حال، هیجان انگیز است. در این یادداشت میخواهم درباره یکی از آنها برایتان بگویم، مردی از کشور آفتاب تابان، مردی از بلاد سامورایی ها، کشور ژاپن، مردی که برای من به شخصه تجلی سینماست. او آکیرا کوروساوای بزرگ است، فیلمسازی کهاز قله های هنر هفتم است و بدون او، تاریخ سینما ناقص است. فیلمسازی که فیلم هایش فوران احساسات انسانی و زیبایی هاست، فیلم هایی که انگار از یک دنیا هستند اما داستان هایشان در اعصار مختلف تاریخ بشر رخ داده، داستان هایی درباره مردانگی، شرف، دروغ خیانت، رنج های درونی و بیرونی انسان، طمع و تمامی صفات و احساسات بشری است.
فدریکو فلینی، ابر فیلمساز سینمای ایتالیا درباره او میگوید:
او بزرگترین مثال از تمام آنچیزی که یک مولف سینمایی باید باشد است.
اسپیلبرگ او را شکسپیر تاریخ سینما و اسکورسیزی و کاپولا او را استاد خود معرفی می کنند، رومن پولانسکی او را یکی از سه فیلمساز برتر تاریخ میداند و اینگمار برگمان، فیلمساز بزرگ سوئدی(که یادداشت قبلیم درباره یکی از شاهکار های اوست) او را یکی از بهترین فیلمسازان تاریخ سینما میداند، البته تمجید از کوروساوا فراوان است و ما فقط به خلاصه ای از آن بسنده می کنیم.
کوروساوا تاثیر به سزایی بر سینمای پس از خود گذاشته، شاید بیشتر از هر کارگردان دیگری در تاریخ سینما، سه گانه معروف دلار، ریمیک یوجیمبو کوروساواست، جنگ ستارگان جرج لوکاس با الهام از دژ پنهان کوروساوا ساخته شده، هفت سامورایی یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست که صحبت از تاثیرات آن خود نیاز به یک مقاله جداگانه دارد.
کوروساوا 30 فیلم بلند داستانی در طی 5 دهه فعالیت درخشانش ساخت، فیلم هایی از ژانر ها و مکاتب هنری مختلف، فیلم هایی که گنجینه عظیمی از تاریخ سینما هستند، در این یادداشت قصد دارم که به گوشه ای از این آثار بپردازم، آثاری که تماشای آنها برای هر کسی که به سینما علاقه مند است ضروريست، آثاری که معنای حقیقی سینما را میتوان در آنها یافت. حال با من همراه باشید تا به گفتگو درباره پنج اثر از این کارگردان بزرگ بنشینیم
1_راشومون(1950)
فیلمی که داستان فیلمساز بزرگ ما با آن شروع شد. در آن زمان کوروساوا یک فیلمساز ناکام در ژاپن تلقی میشد و در فقر شدیدی به سر می برد، اما دست بر قضا سفیر ایتالیا در ژاپن، فیلم جدید او به نام راشومون را تماشا کرد و بسیار از فیلم خوشش آمد و آن را به جشنواره ونیز معرفی کرد، و اینجا بود که معجزه رخ داد، فیلم برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره ونیز شد، در آن لحظه کوروساوا (که خودش هم از بردن این جایزه خبر نداشت) موفق ترین فیلمساز کره خاکی بود، خود درباره این اتفاق می گوید :
«در حالی که دربارهٔ اوضاع تأسفبارم فکر میکردم تا خانه در کوما پیاده رفتم. نتیجه گرفتم برای مدتی باید برنج سرد بخورم و خودم را تسلیم این واقعیت کردم. تصمیم گرفتم هیجان زده شدن بی فایده است وبرای ماهیگیری به رودخانه تاماگاوا رفتم. قلاب را به آب انداختم. فوراً به چیزی گرفت وپاره شد. من که قلاب ونخ جایگزین نداشتم با عجله آن را کنار گذاشتم. با فکر این که بدشانسی همین است، به سوی خانه رفتم. بادلی گرفته به خانه رسیدم و حالش را نداشتم در ورودی را باز کنم. ناگهان زنم بیرون پرید تبریک میگویم! من بدون این که متوجه باشم اوقاتم تلخ بود، گفتم:برای چی؟ زنم گفت:راشومون جایزه اول را برده. راشومون جایزه اول فستیوال بینالمللی فیلم ونیز را از آن خود کرده بود ومن دیگرنباید برنج سرد میخوردم. دوباره فرشتهای پدید آمد. من حتی نمیدانستم راشومون به فستیوال ونیز فرستاده شده است. نماینده ایتالیا فیلم رادر ژاپن دیده بود وبه ونیز سفارش کرده بود. مانند این بود که برچهره خواب آلود سینمای ژاپن آب سرد ریخته شود.»
اما فیلم از چه قرار است؟ این فیلم، فیلمی ست با ساختار روایی مدرن، 1/5 ساعته، که تعداد لوکیشن ها و تعدا بازیگرانش به عدد 10 هم نمی رسد
فیلم با نمایی بارانی در معبدی نیمه ویرانه به نام راشومون آغاز می شود، سه شخصیت درباره حادثه ای هولناک صحبت می کنند، یک راهب، یک چوب بر و یک رهگذر،
نمایی از معبد راشومون
سامورایی در جنگل توسط راهزنی به قتل رسیده، و به همسرش تجاوز شده، حادثه به دادگاه کشیده می شود، دادگاهی که چهار شاهد دارد که هر کدام قصه را به گونه ای متفاوت و به نفع خود تعریف میکنند، یکیشان همان چوب بر است، دیگری خود راهزن(با بازی بی نظیر توشیرو میفونه)، دیگری همسر سامورایی، و شاهد دیگر هم روح سامورایی است که توسط ساحره ای احضار شده، ما نمی دانیم که چه کسی حقیقت را می گوید، اما میدانیم که همه به دنبال آن هستند که ماجرا به نفع آنها تمام شود
این فیلم استعاره ای عالی از ژاپن بعد از ویرانی های جنگ جهانی دوم است، استعاره ای از جامعه ای سرخورده و ناامید که خوبی ها را ساخته بشر میداند و برای بقای خود هر کاری می کند، حتی اگر آن کار قتل باشد، اما افرادی هستند که هنوز از انسان نا امید نشده اند، آنها این امید را اشاعه میدهند، هر چند که خود نیز گاهی درمعرض طوفان تردید قرار میگیرند. سکانس های پایانی این فیلم جاودانه است، جایی که کوروساوا همانند بسیاری از فیلمهایش به ما بارقه ای از نور هدیه میدهد، اینکه انسان هنوز هست و انسان جاودانه خواهد ماند، حتی اگر همه در جهان به هم ظلم کنند. کوروساوا با این فیلم به شهرتی جهانی رسید و سینمای ژاپن نیز با این فیلم به اعتبار زیادی دست یافت، فیلمی که بعد از حدود هفتاد سال از اکرانش هنوز زنده است و هنوز دربین بشر زخمی تازه است، و این است سینمای اصیل و حقیقی. این شاهکار را به هیچ وجه از دست ندهید.
2_ هفت سامورایی (1954)
کوروساوا در ادامه مسیرش پس از ساخت راشومون، همچنان پرشور و پرکار ادامه داد و شاهکار های ماندگار زیادی را در 5 دهه دوران فیلمسازی خود ساخت، در بین تمام این آثار احتمالا هفت سامورایی، بهترین تاثیرگذار ترین و معروف ترین آنها باشد، برای نویسنده این مطلب، این فیلم تجلی سینماست و احتمالا فیلم محبوب اوست(می توانم بگویم که هفت سامورایی دید من را نسبت به خودم و نسبت به سینما تغییر داد)
این فیلم در دوران جنگ های داخلی پس از دوران ژاپن فئودال می گذرد، دورانی که ژاپن به هرج و مرج و خ ن ریزی های شدیدی رسیده است، و دورانی که پایانی برای عصر پهلوانی و عصر سامورایی هاست. در واقع دورانی ست که آشوب بر ژاپن سایه انداخته. داستان فیلم درباره روستایی فقیر در حومه ژاپن است که هر ساله مورد حمله و غارت گروهی 40 نفره از راهزنان قرار میگیرد، آنها تحمل دیدن حقارت خود را ندارند و با مشورت با ریش سپید روستا، اقدام به استخدام رونین (سامورایی بدون ارباب) میکنند، اما آنها بسیار فقیرند و نهایتا بتوانند سامورایی های را که محتاج جای خواب و غذا هستند استخدام کنند، آنها سامورایی سلحشور و دلیر و با تجربه با نام کامبی(با بازی درخشان تاکاشی شیمورا) را استخدام میکنند و او در کنار خود شش سامورایی دیگر را به کمک روستاییان می آورد.
این فیلم قصه یک شکست است، سامورایی با تجربه داستان، خود ادعا میکند که در نبرد های زیادی جان سالم به در برده اما در همه شان شکست خورده، اینجا هم همین است، در اینجا کشاورزان پیروز حقیقی نبرد پایانی هستند، کشاورزانی که سالها تحت غارت و ظلم همین سامورایی ها بودند.
فیلم، کمی گرایش به مضامین چپ گرایانه دارد، اما در آن افراط نمی کند تا از لطافت هنری اثر کم بشود.
کوروساوا در این فیلم به کرات از یکی از عناصر سینمایی محبوبش استفاده می کند، "تغییرات جوی"
درست خواندید، کوروساوا از باد و باران و گرما به بهترین نحو ممکن استفاده میکند، سکانس نبرد پایانی سامورایی ها با راهزنان شکوهمند و بی نظیر است، شاید می توان از آن به عنوان بهترین نبرد تاریخ سینما یاد کرد، باران شدید، در کنار شیهه اسب ها و صدای برنده شمشیر ها و تیر و کمان ها و تفنگ ها، همه آن را به شاهکاری بی بدیل تبدیل کرده
این قاب یکی از زیبا ترین قاب های سینمایی ست که دیده ام، کامبی در حال تیر اندازی، در رگبار مهیب باران
فیلم شخصیت های زیادی دارد اما هیچکدام اضافی نیستند و هر کدام بار قسمتی از فیلم را به دوش می کشند، در این رابطه خوب است که به شخصیت کیوچیکو (با بازی درخشان توشیرو میفونه) اشاره کنم که بار کمدی فیلم را عالی به دوش می کشد و در آخر با مرگی تراژدیک میمیرد.
توشیرو میفونه طغیان گر در هفت سامورایی
این حماسه حدودا چهارساعته، کلاس درس سینماست، فیلمی که تمامی ژانر ها را در بر دارد(کمدی، عاشقانه، حماسی، درام و...) و ریتم آن در تمامی لحظات مناسب و به جاست، فیلمی برای همه دوران ها. شاهکاری بی بدیل که تماشای آن، لذتی فراموش نشدنی را به همراه دارد.
3_درسو اوزالا (1975)
دهه 70 میلادی دهه تاریکی برای کوروساوا بود، فیلم های او به شکست تجاری دچار شدند و تهیه کنندگان ژاپنی فیلم های او را تقبل نمی کردند، او افسرده شد و افسردگیش باعث شد که به خودکشی ناموفق دست بزند. پس از آنکه شرایط روانی او بهبود یافت به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد تا اولین و آخرین فیلم خود را در خارج از ژاپن بسازد، فیلمی به نام درسو اوزالا، فیلم بر اساس خاطرات یک افسر نظامی به نام ارسنیف بود که در طول ماموریتی با شکارچی جنگلی به نام درسو اوزالا آشنا می شود، فیلم درباره دوستی عمیق بین این دو و نبرد آنها با طبیعت وحشی است، طبیعتی که انسان ها آن را به نابودی کشانده اند و اکنون به دنبال انتقام و اعتراض به انسان هاست.
این فیلم هم به نوعی مانند هفت سامورایی مرثیه ای برای ظهور مدرنیته و از بین رفتن سنت و طبیعت است، این فیلم پرخاشگری کوروساوا به جهان پیرامونش است.
فیلم پر از تصاویر فوق العاده است، تصاویری که از ذوق هنری کوروساوا به عنوان یک نقاش نشأت میگیرد، این فیلم موفق شد که برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شود و یک بازگشت شکوه آمیز برای کارگردان افسانه ای سینما باشد.
ماه و خورشید در یک قاب، زیبا نیست؟
در مجموع، فیلم، فیلمی ست انسانی، معترض، و صد البته پر از تصاویر و قاب های هنرمندانه که هر عاشق سینما را مجذوب خود میکند
4_آشوب (1985)
بعد از خودکشی که کوروساوا انجام داد، فیلم های او تغییر بسیاری کردند، دیگر در فیلم هایش خبری از امید دادن به انسانیت و آن بارقه نور نبود، و فیلم های او به مانند شخصیت او، به تقدیرگرایی تلخ تن دادند، دنیای فیلم هایش تبدیل به دنیاهایی تاریک، پر از جرم و جنایت و سیاه تبدیل شدند، در این برهه دو تا از شاخص ترین فیلم های او عبارتند از کاگه موشا (شبح جنگجو) و آشوب
نمایی از فیلم کاگه موشا (1980)
آشوب اقتباسی ژاپنیزه شده از شاه لیر شکسپیر است، کوروساوا به هنرمندی تمام تمام عناصر نمایش نامه اصلی که بریتانیایی است را گرفته، و آن ها را کاملا با دید ژاپنیزه خود تطبیق داده، جالب است بدانید که کوروساوا در زمان ساخت این فیلم تقریبا بینایی خود را از دست داده بود، اما توانست چنین شاهکاری را خلق کند، فیلمی درباره خیانت، برادرکشی و پدرکشی، و فلمی که در آن چرخه خون ریزی و طمع بی پایان است، پسران شاه لیر برای حفظ حاکمیت خود تنها مجبورند خون مردمان را بریزند و خود شاه لیر (که ستم های بسیاری بر مردم کرده بود) از حجم و درد خیانتی که فرزندانش به او کرده اند، دیوانه شده، گویی که شبح تمامی افرادی که اون خونشان را ریخته او را تسخیر کرده اند
هیده تورا(شاه لیر) با بازی درخشان تاتسویا ناکادای به همراه پیشخدمتش
نورپردازی ها و رنگ پردازی ها در فیلم شاهکار است، قاب بندی ها و میزانسن ها محشر است، و موسیقی فیلم لحظات ماندگاری را در فیلم رقم می زند، به ویژه سکانس معروف فیلم که قصر شاه لیر داستان (با بازی بی نظیر تاتسویا ناکادای) در آتش می سوزد، تمامی افراد قلعه اش کشته می شوند و او تنها می ماند و سرانجام که نمی تواند خود کشی کند، دیوانه می شود.
این اثر نهایت پختگی کوروساوا را در کارگردانی نشان می دهد، پختگی که حاصل آن یکی از بهترین آثار اقتباسی تاریخ سینما شد. این فیلم در بخش بهترین طراحی لباس و بهترین کارگردانی نامزد اسکار شد، اما در بخش کارگردانی در کمال تعجب برنده جایزه اسکار نشد، اما ارزش این اثر بیشتر از چهار جایزه حلبی و از این قبیل چيزهاست، این فیلم کلاس درس اقتباس است
5_رویاهای آکیرا کوروساوا (1990)
این فیلم نمی تواند در بین شاهکار های کوروساوا جای داشته باشد، اما فیلمیست که می تواند کمک بزرگی در شناخت شخصیت کوروساوا و شناخت سینمای او بکند. فیلم درباره کودکی است به نام آکیرا کوروساوا، کودکی که رویاهای او تا دوران جوانیش در فیلم نمایش داده می شود، در برخی از این رویاها او در دنیای هنر و نقاشی ها سیر می کند، با ون گوک (با بازی مارتین اسکورسیزی) ملاقات می کند، البته تمام رویاهای او به این زیبایی نیست، برخی از آن ها درباره یک فاجعه بشری است که زمین را نابود کرده، چیزی مانند یک حمله هسته ای!!!
مارتین اسکورسیزی کارگردان بزرگ آمریکایی در نقش ون گوک
این فیلم را می توان پایانی بر سفر سینمایی در فیلم های کوروساوا دانست، فیلمی که خلاصه ای از حرفه و زندگی او در آن خلاصه میشود، فیلم شخصیت پردازی خاصی ندارد و از خط داستانی خاصی پیروی نمی کند، اما شاید از منظر سینماتوگرافی، یکی از بهترین آثار کوروساوا باشد، این فیلم پایان سفریست پر فراز و نشیب در دنیاهای ذهنی یک مرد، سفری هنری که شاید به یکی از لذت بخش ترین سفر های درونی یک فیلمباز تبدیل شود
این یادداشت خلاصه ای بسیار کوچک بود، از دریای هنر بی کران سینما، هنری که میتوان در آن ساعاتی غرق شد و تن به امواج رویاها سپرد، مقصد آن جز زیبایی نیست.
از کوروساوا هر چه بگوییم کم گفتیم، کوروساوا را یادداشت ها و مقاله ها تعریف نمی کنند، کوروساوا همانند هنرمندان بزرگ تاریخ، با میراثش تعریف میشود، میراثی که گویای شخصیت آنهاست، و میراثی که هنوز به همان اندازه معنا میدهد و به همان اندازه با مخاطبش هم کلام می شود، به قول اسکورسیزی بزرگ در این دنیا ما نیاز به گفتگو داریم و هیچ مدیومی بهتر از سینما برای گفتگو نیست. زنده باد سینما!!
ارادتمند همگی دوستان. یادداشت از UncleMYR امیدوارم لذت برده باشید، خوشحال میشم که نظراتتون رو در بخش کامنت ها با من به اشتراک بذارین