درباره استرس بدانیم✍️✍️
هشتاد درصد بیماری ها بخاطر استرس، هست؛ شاید هرچی که الان هستی بخاطر استرسه نه عوامل بیرونی.
بیماری هایی که استرس بوجود میاره؛
از نظر بدنی: بیماری های قلبی، بیماری های تنفسی، احساس گیجی، عرق کردن، انقباض عضلات، لرزش و لرزیدن، سردرد و میگرن، زخم معده، تکرر ادرار، تهوع و اسهال، انواع سرطان ها مخصوصا سرطان های پوست.
از نظر روانی: ناتوانی در تصمیم گیری، بهم خوردن توجه و تمرکز، عملکرد حافظه، افکار بد و منفی و غیر واقعی، نگرانی و وحشت، خستگی.
از نظر رفتاری: موجب انزوا، مشروب و مواد مخدر، به هم خوردن خوابیدن و نخوابیدن، پرخاشگری و خشم و عصبانیت، وسواس و رفتار اجباری، تمایلات جنسی رو کم یا زیاد و از حالت نرمال خارج میکنه، موجب تنبلی و ناتوانی میشه و بعضی اوقات موجب خرابکاری در بعضی اوقات میشه، زمینه ای برای سانحه پذیری فراهم میکنه؛ یعنی ما خودمون موجب بوجود اومدن مسائل و مشکلاتی میشیم که میتونه زندگیمونو به هم بزنه.
در اینجا عوامل یا نشانه ها یا رفتارهای اشتباهی که داریم و باعث استرس میشن، آوردم. شما هرکدوم رو که داشتید از بین ببرید. ممکنه خیلیا رو نداشته باشید. ولی ممکنه خیلیاشونو داشته باشید. پس هرکدومو دارید بشناسید و از بین ببرید. یا بصورت جداگانه تو اینترنت یا ترجیحا یوتیوب، سرچ کنید و بیشتر دربارش بدونید.
1_ تبدیل کردن یک اتفاق به یک فاجعه یک اتفاق بد یا حادثه رو به فاجعه ای بزرگ تبدیل کنیم که دیگر توان مقابله با آن را نداریم
2_ تبدیل کردن احتمال و امکان، به قطعیت چیزی که احتمال اتفاق نیفتادنش کمه رو بگیم حتما اتفاق میفته
3_ افزایش و کاهش در احتمالات اتفاقی که یک هزارم احتمالش هست رو مثلا به شصت درصد افزایش بدیم یا یک اتفاق خوب رو که احتمالش هشتاد درصد هست رو به یک درصد کاهش بدیم
4_ افزایش و کاهش شدت درد و رنج ساختن دردهایی که وجود ندارند و یا تبدیل کردن یک درد کوچک به یک درد بزرگ
5_ تبدیل کردن یک قاعده کوچک به یک قانون چون تو یک خیابان تصادف شده منم از اونجا برم تصادف میکنم
6_ تعمیم اشتباه چون یه نفر بد بوده دیگه همه بد اند
7_ قیاس اشتباه اتفاقی که برای یک نفر افتاده برای منم میفته
8_ فکر کردن به جنبه منفی مثلا یکی درس میخونه بگیم اینم هیچی نمیشه
9_ همیشگی و ابدی دانستن یک اتفاق اتفاقی که قبلا افتاده یا چند بار افتاده رو بگیم تا ابد میفته
10_ خوشبختی رو در گرو یک اتفاق بدونیم من اگر رفته بودم اونجای مد نظرم، دیگه خوشبخت بودم
11_ اگر اتفاق بدی افتاد دیگه غیرقابل جبران و غیر قابل تغییره من فقط یک نفر را دوست دارم و اگر نباشه همه چیز خراب شده و دیگر هیچکس دیگری مثل او نمیاد یا اینکه یه نفر زندگی رو فقط در جوونی ببینه و بگه جوونیمون رفت و استفاده نکردم
12_ حساس بودن و شکنندگی. یکی از افتخارات ما اینه که بگیم چقدر حساس و شکننده ایم و بهم برمی خوره اگه کسی چیزی بگه. من و شما باید بااحساس باشیم تا خوبی های کوچک را تبدیل به خوبی های بزرگ کنیم اما با حساسیت و شکنندگی بدی های کوچک رو تبدیل به بدی های بزرگ می کنیم. با توجه به اتفاقات این دنیا با شکنندگی و حساسیت فقط خودمان خورد می شویم.
13_ حرص و طمع، ما همیشه بیشتر میخوایم که بیشتر اوقات غیرممکن هست و همین شرایطی رو برای استرس فراهم میکنه
14_ دیراومدن و زود رفتن یا به عبارت دیگر، عجله داشتن
و معمولا کسانی که دیر میان عجله دارن و ناراضی ان که چرا شرایط مهیا نشده و ما رو معطل کردن و همین عجله کردن استرس ایجاد میکنه
15_ مقایسه و مسابقه با دیگران
16_ انتظار از خود و دیگران. چرا نیومد چرا این کارو کرد چرا اون کارو کرد
17_ نداشتن هدف. آرزو و خواسته هدف نیستن. آدم به آرزو نمیرسه به هدفش میرسه. اگه میخای به آرزو برسی باید تبدیل به هدفش کنی. آدمایی که استرس دارن آرزو دارن
18_ درماندگی آموخته شده. ماها فکر میکنیم که اقدام ما هیچ ارتباطی با نتیجه نداره بنابراین هیچ اقدامی نمی کنیم. ما توانایی حل مشکلات رو داریم توانایی مقابله با اونا رو هم داریم اگرم نداشتیم توانایی پذیرفتنشون رو داریم. از هر هزار فکر بد یکیشون اتفاق میفته اگرم اتفاق بیفته میشه کاری کرد. اگر چیزی از دست دادیم میشه جایگزین براش پیدا کرد اگر هم نشد میشه با نبودنش کنار اومد. به هر حال یه راهی هست.
19_ انتظار خوبی و مهربونی و قدردانی از طرف مردم
20_ غمگین گذشته و نگران آینده بودن که زمان حال رو از تو میگیره. باید گذشته رو ول کرد و در حال زندگی کرد و متوجه آینده بود نه نگران.
21_ ارضا احتیاجات و نیازها بدون توجه به دو موضوع مهم یکی واقعیت و یکی اخلاق. اگه بدون توجه به واقعیت و اخلاق نیازها رو برآورده کنی بیشتر آسیب میبینی و زندگی سخت تر میشه.
22_ یکی از اشتباهات ما اینه که میگیم خوشبختی با بی نیاز شدن بوجود میاد درحالی که انسان یک موجود همیشه نیازمنده.
دومین اشتباه بی تفاوتی نسبت به نیازها که خودش بدبختیه.
سومین اشتباه بی اعتنایی یعنی به روی خود نیاوردن و رد شدن از نیاز ها
چهارم بی طرفی که فقط در زمان اجرای عدالت معنا داره ولی در مسائل مهم زندگی نباید بی طرف بود
دورشدن از واقعیت و سرکوب آن
23_ نادیده پنداشتن علت و معلول و واقعیت موضوع
نپذیرفتن مسئولیت. باید مسئولیت پذیر بود نه زیاد نه کم. چون در هردو صورت گرفتار میشوی. اما اگر به اندازه مسئولیت بپذیری دیگر استرسی نخواهد بود
24_ تصوری که ما باید بهترین باشیم. باید سعی کنی بهتر شوی نه بهترین. چون همین تصور بهترین بودن تورا ناتوان میکند. خوب خودت باش بهتر از دیگران نباش. اینکه بین چند نفر بهترین میشی خوبه چون یه پیامده یه نتیجه ست. اما اینکه به دنبال بهترین بودن باشی خوشبخت نمی شوی.
25_ محبت خواهی از دیگران نه محبت کردن به دیگران. من خوب خودم هستم دیگر انتظار پاداش، معنایی ندارد.
26_ کسانی که دنیا رو وحشتناک خوب یا بد میبینن همیشه استرس خواهند داشت. کسی به یک جایی بره اگه ازش تعریف کنن، میگه چه دنیای خوبی، اگه ازش تعریف نکنن میگه چه دنیای بدی برای خودش استرس ایجاد میکنه. دنیا نه خوبه نه بد متوسطه. من و تو نه خوبیم نه بد، متوسط رو به خوب یا رو به بد ایم.
27_ منطقی نبودن. اگر با مسائل زندگی منطقی برخورد نکنی و واقعیت و اخلاق را زیر پا بگذاری دچار استرس می شوی.
28_ نگاه تنبیه و مجازات به مسائل زندگی. مثلا من بگم اگه یکی رو بگیرم و بزنم دیگه آدم میشه. چنین آدمی که نگاهش اینجوریه، با هر چشمدردی، می خواد چشمش رو در بیاره. چنین نگاهی اصلا با واقعیت همخوانی نداره.
29_ نگاهی داریم که باید از خطر ترسید و ما قرار نیست ریسک کنیم. ما در جهان خطرها زندگی می کنیم و باید ریسکی و خطرناک زندگی کرد چون اگه خطری ما رو از پا درنیاره مارو بهتر میکنه.
30_ اما و اگر. یعنی چه میشد که او این کارو می کرد یا نمی کرد چه میشد که دنیا اینطور بود
31_ خودبرانگیختگی و خودفریبی. همه ما آدما تخصصی داریم تو اینکه خودمونو فریب بدیم. چنین آدمی خودش و دیگران و بقیه چیزها غیرواقعی و میبینه. مرده رو زنده و زنده رو مرده ببینه. اگه کسی بهش حرفی بزنه ناراحتی حس نمیکنه و هیچی نمیگه ولی چند ساعت بعد شروع میکنه به خودبرانگیختگی و تحریک خودش که چرا اون حرف بهش زده شده و اینکه بره جوابشو بده. در زمان مناسب حرف خودت رو بزن بدون اینکه تحریک شوی. خودبرانگیختگی و تحریک خود، موجب داستان سازی و تخیل هم میشه که باعث میشه اصلا براساس واقعیت نباشی و همش تخیل کنی که اصلا وجود نداره. بنابراین باید مانع این تخیلات و تحریکات و برانگیختگی ها شد تا استرس بوجود نیاد.
32_ جهان رو آنگونه که دلت میخواهد میبینی و همین استرس تو شده. دیگران رو آنگونه که دلت میخواهد میبینی پدر را پنج برابر خودش میبینی مادر را ده برابر. یک نفر دیگر را هم چند برابر. وقتی چنین نگاهی داشته باشی هیچوقت نمی توانی واقعیت آدمها را ببینی. اصلا نمی توانی آنها را ببینی. چونکه آنها را تبدیل به چیز دیگری میکنی و معلومه هرچه بیشتر این کارو انجام میدی بیشتر از واقعیت دور میشی.
33_ چندین فکر نادرست
اول اینکه قدرت رو دلیل خوشبختی بدونیم اما چنین نیست. بیشتر قدرتمندان بدبخت ترین آدما هستن چراکه همیشه بدنبال کنترل هستن.
دوم اینکه شهرت و معروفیت رو دلیل خوشبختی بدونیم و هرکاری هم بخاطرش می کنیم اما ارزش خاصی نداره این محبوبیته که ارزش داره. اگر آدما دوست دارن بخاطر خودت اون مهمه.
سوم اینکه زیبایی رو دلیل خوشبختی بدونیم ولی اصلا دلیل خوشبختی نمیشه. تازه شاید دلیل گرفتاری بشه.
چهارم اینکه استراحت دلیل خوشبختیه اما استراحت فقط بعد از فعالیت معنا پیدا میکنهو بدون فعالیت حال تورو بد و کسل میکنه.
34_ کمبودها که مهم ترین دلیل استرس هستند. کمبود وقت کمبود مهارت کمبود دانایی کمبود توانایی کمبود محبت و کمبود های دیگر که باید خودت برطرف کنی نه دیگران. وقتی چنین کمبود هایی داشته باشیم معلومه که زندگی پر از استرس و ناراحتی می شود.
سخن پایانی: من خودم چند سال پیش به حدی استرس داشتم دانشگاه رو نتونستم ادامه بدم! نصف یا بیشتر کلاسارو بخاطر استرس نرفتم. ولی الان دیگه خیلی بهتر شدم. شما دیگه مثل اون موقع من نباشید. وقتی بعضیا رو میبینم اینجورین خیلی ناراحت میشم. درحالی که راه حلش رو میدونم.