تو اگر هنوز استانبولی ...
و من اشتباه نمیکنم ...
زیر بغل کتابی قدیمی دارم ...
که برای ماهیگیران سیسیل و کارگران مارسی خواهم خواند ...
تو اگر هنوز استانبولی ...
و من هنوز گول نامردان گل به سینه رو نمیخورم ...
چون باز هم گوش به فرمان توام ...
تنها و بی پول شوم ...
کیفم را هم گم کنم ...
و حتی پستچی هم ...
در خانه ام را نزند ...
اگر این سوت ها که به گوشم می رسد ...
صدای سوت توست ...
درهای این تنهایی را ...
که چون سیاره ای در مردمکانم میچرخند ...
شکسته و بیرون خواهم آمد ...
بارها نوشتم ...
بارها و بارها ...
#ما تو را #می پرستیم #استانبول ..
فراموش که نکرده ای ؟ ...
تو را می پرستیم ...
#استانبول ...