پهلوان وریا غفوری 🇬🇷روحش شاد منتها زمونه طوری شده چیزی را با چشم خودت هم می بینی بعد می فهمی سرت کلاه رفته ! قضیه از این قرار هست حدود سی چهل سال پیش در منطقه زینبیه اصفهان روبه روی در حرم زینبیه بساط معرکه گیری و زورآزمایی آنان که خود را پهلوان می نامیدند به پا بود یکی از این پهلوان نماها پهلوان حسین باطونی بود حج اصغر که اون ایام جوانی حدودا سی سی و پنج ساله بود در یکی از این بساط های پهلوان نمای مذکور حاضر میشه و شاهد رجز خونی وی میشه این فرد مدعی میشه که زنجیر زخیم آهنی را با دست می شکنه حج اصغر که به قضیه مشکوک میشه جلو میره و به اون فرد میگه بده من این زنجیر را می شکنم پهلوان نمای مذکور با تمسخر به حج اصغر میگه برو پی کارت فکر کردی بچه بازی هست ولی حج اصغر اصرار می کنه جمعیت هم یکصدا میخواد که پهلوان نمای باتونی زنجیر را به حج اصغر بده با هر زحمتی که بود حج اصغر زنجیر را می گیره و با یک زور جزئی زنجیر را پاره می کنه جمعیت در حیرت از اینکه چطور یک جوان لاغر اندام می تونه زنجیر به این بزرگی را پاره کنه حج اصغر که به خوبی کلک پهلوان نماهای مذکور را بلد بود رو به جمع میگه در قسمتی از رشته های این زنجیر فلز ذوب شده قلع که همرنگ خود زنجیر هست به کار رفته و با یک فشار جزئی هم میشه این زنجیر را از هم گسست!!! این خاطره را حج اصغر پارسال برام تعریف کرد این را نوشتم بگم با احترام به نظر همه ولی من باور نمی کنم انسانی روی کره زمین باشه فیل هزار و چهارصد کیلویی را بلند کنه و اتوبوس ده تنی از سینه وی رد بشه و دچار شکستگی جناق سینه نشه !! به والله باور نمی کنم یعنی خردم اجازه نمیده 😊😀