تصور کنید که شما کارلو آنچلوتی هستید. از بد روزگار و بر خلاف چیزی که لیاقت واقعی آن را دارید، مجبور شده اید که در تیمی درجه دو در لیگ انگلیس کار کنید. این تیم خیلی پایین تر از سطح واقعی شما است اما حقوق خوبی می گیرید و زندگی راحتی دارید و تیمی که چه قبل و چه بعد از شما برای بقا تلاش می کرده تا در سطح مدعی کسب سهمیه اروپایی بالا برده اید. ناگهان یک شماره تلفن آشنا با شما تماس می گیرد، خوزه آنخل سانچز است. تصور می کنید که قصد خرید یکی از بازیکنان شما (احتمالا ریچارلیسون) را دارد اما سورپرایز می شوید چون کفگیر آنخل و رئیسش پرز به ته دیگ خورده است. زیدان از رئال مادرید جدا شده و گزینه های مورد نظر آنها یعنی آلگری، پوچتینو، کونته و تا حدودی رائول یا پاسخ رد داده اند یا نظرشان را جلب نکرده اند. این فرصتثی طلایی برای شماست چون بالاخره به جایی برمی گردید که لیاقتش را دارید.

کار را شروع می کنید اما مشکل این جاست که تیمی آش و لاش را تحویل گرفته اید. راموس به عنوان یکی از لیدرهای تیم جدا شده، آلابا به عنوان جایگزین او خریده شده، تلاش ها برای خرید امباپه بی نتیجه بوده و کاماوینگا برای خالی نبودن عریضه در آخرین لحظات توسط مدیران تیمتان خریده شده اما مشخص است که این بازیکن قرار نیست حالا حالا ها فیکس شود چون تجربه کافی ندارد. ترکیب کوچکی دارید که مملو از نقایص است. وینیسیوس سه سال ناموفق را داشته و حتی بحث فروش او به چلسی یا پی اس جی مطرح است. ترکیبی را تحویل گرفته اید که سال قبلش توسط چلسی در هم کوبیده شد و شانس آورد که با اختلاف گل اندک شکست خورد. این ترکیب به خاطر ضعف های پرشمارش لالیگا را با امتیاز دادن در مقابل تیم هایی نظیر بتیس، کادیز و ختافه از دست داده بود. مشکل بدنی تیم، ویرانگر بود به شکلی که آن ترکیب گاهی با 12-13 بازیکن در بازیها حاضر می شد.
مشکلات زیاد است اما شما کارلو آنچلوتی هستید و فرصت حضور در تیمی را به دست آورده اید که به گفته خودتان به اندازه میلان (که تیم دوران بازی و مربیگری شما بوده و اسطوره زنده آن هستید) دوستش دارید. با وجود همه این مشکلات کم نمی آورید و از داشته هایتان استفاده می کنید. وینیسیوس که تا آن زمان از نظر هیترهایش یک خرید سوخته و یک سرمایه گذاری فاجعه بوده را به سومین بازیکن گرانقیمت دنیا (پس از امباپه و هالند) تبدیل می کنید. بنزما که در کل عمرش به ندرت از 30 گل عبور کرده بود را به یک ماشین گلزنی تبدیل می کنید و به توپ طلا می رسانید. کورتوا بهترین سال عمرش را با شما سپری می کند. زوج میلیتائو – آلابا در اولین فصلشان به بهترین زوج دنیا تبدیل می شوند. کروس و مودریچ با وجود بالا رفتن سنشان زیر نظر شما همچنان مثل سرکه ای هستند که هر لحظه رسیده تر می شوند. رودریگو و والورده نیز تعویض های طلایی شما هستند که نام خود را در دنیای فوتبال مطرح می کنند. همه این ها در شرایطی است که در میانه فصل می گفتند که صندلی رئال مادرید برای شما بزرگ است و در پایان فصل قرار است که توخل، پوچتینو، کلوپ و … جای شما را بگیرند و تهدید رائول در کاستیا نیز روی سر شماست. نبود دفاع راست، دفاع چپ، ذخیره برای کاسمیرو ، بال راست و ذخیره برای بنزما در ترکیب شما مشهود است اما عین خیالتان هم نیست. با اقتدار قهرمان لالیگا و چمپیونزلیگ می شوید، کاری که در شصت سال اخیر فقط یک بار دیگر در دوران زیدان در سال 2017 رخ داده است که در آن فصل رئال مادرید یکی از بهترین ترکیب های تاریخش را داشت به شکلی که موراتا، مهاجم نیمکت نشین در آن فصل 20 گل زد و ستاره ای نظیر گرت بیل در دوران اوجش در آن تیم نیمکت نشین بود.

با همه این مشکلات، شما به اولین مربی تاریخ تبدیل شده اید که پنج لیگ بزرگ را برده اید و چهار بار قهرمان اروپا شده اید. برخی می گویند که موفقیت هایشان شانسی است اما فراموش کرده اند که مربیان محبوبشان حداکثر یک یا دو بار قهرمان اروپا شده اند. با خودتان می گویید که حالا که چنین معجزه ای را رقم زده اید، پس باشگاه باید پشت شما در بیاید و به حرفهایتان در زمینه نقل و انتقالات گوش بدهد اما کور خوانده اید. نه تنها خبری از خرید امباپه نیست بلکه تنها خریدتان (شوامنی) نیز با این شرط انجام شده که یکی از محبوب ترین بازیکنان شما در ترکیب (کاسمیرو) را بفروشند. مدیریت باشگاه همان بلایی که در دوره اول سرتان آورد (فروش ژابی آلونسو در بدترین زمان ممکن) با فروش بازیکن برزیلی سرتان آورده است. وقتی که درخواست خرید دفاع کناری و مهاجم می دهید، هیچ کس در باشگاه برایتان تره هم خورد نمی کند. در حالی که حریف دیرینه با خرید رافینیا، لواندوفسکی، کونده و … تا دندان مسلح شده و قرارداد بازیکنان کلیدی خود را تمدید کرده، شما باید با نصفه و نیمه ترین ترکیب ممکن آماده عجیب ترین فصل تاریخ فوتبال شوید، فصلی که به خاطر جام جهانی دوپاره شده است. در حالی که همه تیم های بزرگ اروپا حداقل دو ترکیب کامل را دارند، شما ترکیبی را دارید که فقط روی 18 نفرش حساب می کنید که اگر مصدوم یا محرومی در ترکیب به وجود بیاید یا بازیکنی دچار افت شود، ترکیبتان کاملا ناقص است.

شما عاشق رئال مادرید هستید پس نمی خواهید که برای عشقتان حاشیه بسازید. می دانید که در صورت ناکامی همه کاسه کوزه ها سر شما شکسته می شود اما همان طور که یک عاشق هرگز از بدی های معشوقش چیزی نمی گوید، سکوت می کنید و حاضر می شوید که خودتان را قربانی عشق ابدی خود کنید. فصل آغاز می شود و همه چیز خوب است. کاسه لیس های مدیر باشگاه از تمدید قرارداد شما می گویند اما می دانید که دنیا قرار نیست که به این سادگی ها باشد. بنزما در سن 35 سالگی قرار دارد و نمی تواند همیشه در اوج باشد. کروس، مودریچ و کارواخال هم همین طور. با نمره قابل قبولی به جام جهانی می رسید اما مشکل این جاست که برخی بازیکنان جوان (والورده، رودریگو، شوامنی و …) دچار سندرم افسردگی بعد از جام جهانی شده اند. از همان ترکیب 18 نفره و ناقصی که تحویلتان داده اند، به اندازه یک ترکیب کامل بازیکن ندارید اما می سوزید و می سازید چون مدیران باشگاه قرار نیست که بر خلاف قولی که در مورد خرید بعد از جام جهانی داده بودند، ضعف های تیم را بعد از زمستان برطرف سازند. ترکیب ضعیف و افسرده باعث می شود تا یک جام یعنی سوپرجام از دست برود.

در روز حقیقت و در حالی که خبرنگاران جیره بگیر فایل های ورد و پی دی اف خود را با تیتر “آنچلوتی باید اخراج شود” آماده کرده اند، بدون توجه به فشار رسانه ای از همان ترکیب همیشگی استفاده می کنید. خودتان هم در بازی رفت گفته بودید که در بازی برگشت همان کار را تکرار می کنید. این بار خبری از ناداوری نیست و همان طور که خودتان پیش بینی کرده بودید، ژاوی در اسپاتیفای نیوکمپ جرئت دفاع اتوبوسی را ندارد. پس با درخشش همان بازیکنانی که از نظر فحاشان مجازی مهره های سوخته و تمام شده بودند، معجزه را رقم می زنید. باورکردنی نیست اما یکی از کم مهره ترین و بی بنیه ترین ترکیب های تاریخ رئال مادرید در آستانه کسب پنجمین جام خود در دو سال اخیر قرار دارد و در لیگ قهرمانان هم فقط چهار بازی تا رسیدن به فینال فاصله دارد. این بار نه در برنابئو بلکه در نیوکمپ کامبک زده اید.
شما می توانستید مورینیو، گواردیولا یا ژاوی باشید. می توانستید با پز دادن با معجزاتی که در رئال مادرید و سایر باشگاه های فوتبالتان رقم زده اید هر روز و هر شب از خودتان تعریف کنید اما کارلو آنچلوتی هستید و به همین خاطر با وجود آن که پرگل ترین برد رئال مادرید در نیوکمپ در 60 سال اخیر را کسب کرده اید و تحقیرآمیزترین شکست بارسا در ال کلاسیکوها از زمان آغاز رشوه های بارسا به نگریرا را رقم زده اید، با آرامش و خونسردی در چمن نیوکمپ از زمین خارج می شوید. می دانید که هیتر های مجازی آماده اند تا با لغزشی دیگر دوباره شما را خراب کنند اما عین خیالتان نیست چون شما “کارلو آنچلوتی” هستید، نامی که بدون تردید هم تراز ترین نام در میان مربیان تاریخ فوتبال با نام بزرگ رئال مادرید است.

(منبع از سایت خبری رئال مادرید)