مجید سعیدی، روزنامه نگار باتجربه ورزشی ماحصل گپ و گفت خود با امیر عابدینی را در اختیار طرفداری قرار داده است که با هم می خوانیم:
به گزارش طرفداری، مهندس امیر عابدینی نیاز به معرفی ندارد. فردی شناخته شده در عرصه مدیریت كه همواره منشاء خدمت بوده و البته اثر گذار! چه آن روزها كه در دفاع مقدس استاندار لرستان، آذربایجان و خراسان بود و چه روزهایی كه به عنوان معاون وزیر در وزارت خانه های معادن و وزارت راه اقدامات موثری در امر بازسازی و نوسازی صورت داد.
در فوتبال اگر اغراق نباشد با پیشینه ملی و باشگاهی یكی از تاثیر گذار ترین مدیران تاریخ فوتبال ما بود كه با ریسک پذیری دریچه های توسعه و تعالی را در دهه ٧٠ به روی فوتبال ما گشود.
در آغاز سال جدید گپ و گفتی از جنس مدیریتی با وی داشتم كه در ذیل خلاصه ای از نظرات ایشان را به عنوان یكی از سرمایه های مدیریتی كشور درباره اوضاع كنونی فوتبال می خوانید:
استانكو سال ١٣٧٤ گفت برای رشد امیر قلعه نویی سرمایه گذاری كنید. سال ١٣٧٤ كه استانكو سرمربی پرسپولیس بود با توجه به شناختی که بابت حضور در تیم ملی از فوتبال ایران داشت، روزی به من گفت: از بین بازیكنان حال حاضر سه نفر دارای شایستگی های مدیریتی در امر مربیگری هستند.
احمدرضا عابدزاده (كه بعد ها آسیب دید)، مجتبی محرمی (كه مسیر زندگی اش عوض شد) و امیر قلعه نویی كه ثابت كرد به صورت كلاسیک از بضاعت مدیریتی برخوردار است و نسبت به درك فوتبال پتانسیل بالایی دارد.
استانكو یك فوتبال شناس و استعداد یاب متبحری بود، معتقد بود در بازار فوتبال این سه نفر از توانایی های خوبی برخوردارند. می گفت اگر روی آنها سرمایه گذاری كنید ثروت خوبی بدست می آورید.
امروز می بینیم امیر قلعه نویی در سطح باشگاهی به دفعات لیاقت و شایستگی خود را به اثبات رسانده است در سطح ملی برخلاف ١٧ سال پیش كه جوان تر بود، اكنون بسیار پخته شده و گذر زمان درباره ی او قضاوت عادلانه ای خواهد داشت زیرا از دو بازی تداركاتی نمی توان به قضاوت نشست.
نكته مهمی كه باید به مهدی تاج یادآور شد این است كه جام ملت ها با جام جهانی زمین تا آسمان تفاوت دارد. برای جام جهانی ٥ تیم از آسیا به این مسابقات راه پیدا می كنند، اما در جام ملت ها فقط یك تیم قهرمان می شود. رقابت در جام ملتها وحشتناک است و تفاوت سطح امکانات ما با رقبایی که در آسیا داریم هشدار می دهد باید این رقابت را در قیاس با رقابت برای رسیدن به جام جهانی، چندین برابر بیشتر جدی بگیریم.
مهدی تاج این رقابت را قبلا تجربه کرده است و یقیناً می داند در آسیا تیم های ژاپن، كره، عربستان، قطر و استرالیا چه بضاعت هایی دارند ضمن این كه از ازبكستان، امارات، عراق، سوریه و حتی عمان نمی توان به سادگی گذشت بنابراین باید همه امكانات را بسیج كرد و به حمایت از تیم ملی و امیر قلعه نویی پرداخت.
ضرورت موازنه منابع و مصارف
امیر عابدینی در ادامه چهار پاشنه آشیل فوتبال ایران را به شرح زیر معرفی کرد:
١- اقتصاد: مدیریت اقتصادی دچار بحران و از هم گسستگی شده و در سطح جامعه و در تمام اركان اثرات خود را گذاشته است. فوتبال از این امر مستثنی نیست. شما نمی توانید ادعا كنید این بحران فقط در میان جوانان تاثیر گذار بوده است، بلكه امروز در میان عاقله ی جامعه نیز اثراتش هویداست. فوتبال ما برای كسب موفقیت چاره ای جز مدیریت كردن در این زمینه ندارد؛ یعنی مدیریت اقتصادی در فوتبال. موازنه ی منابع و مصارف و قص علیهذا...
لابی گری به جای رشد مدیریت
٢- ساماندهی: نقطه ضعف فوتبال ما در مدیریت كه به پاشنه آشیل تبدیل شده، به نوع عملكرد معروف است كه به مثابه ی كِش عمل میكند.
نمونه بارز آن همین آقای تاج؛ می رود و برمی گردد. روزی كه آمد ٨ سال جوان تر بود. به علت بیماری قلبی رفت و دوباره برگشت. سوال این است مدیریت در این مدت چقدر رشد كرد؟ مجمع چگونه به تاج رسید؟ متاسفانه مدیریت به لابی گری و تعارف تبدیل شده! بدون در نظر گرفتن معیار های شایستگی، بدون در نظر گرفتن توانمندی افراد در امر هدایت و ساماندهی و اساساً وظایف عمومی مدیریت. وظایف تخصصی هم كه به مهارت و به پتانسیل افراد مربوط می شود در لابی گری ها و تعارفات گم می شود.
طبیعی است ارزیابی و بازخورد معنادار نخواهد بود. این جریان متاسفانه در بدنه مدیریت كشور فراگیر شده است.
دعوا بر سر پنالتی مشکوک
٣- قدرت تصمیم گیری و اجرا: وقتی صحبت از سازماندهی و برنامه ریزی می شود نمی توان از تصمیم گیری و اجرا چیزی نگفت. شما ببینید فوتبال ما چقدر در این امر ضعف دارد. نمونه بارز آن خرید و تجهیز دستگاه VAR. چرا در فوتبال ما باید هر هفته دعوا بر سر پنالتی های مشكوك باشد؟ وقتی با یك تصمیم و اجرا این مسئله قابل حل است چرا باید مرتب دنبال گل مشكوك سپاهان باشیم؟ مدیریت فوتبال ما وقتی در زمینه اقتصادی و سازماندهی ضعف دارد، تبعاً قادر به تعیین اولویت ها برای تصمیم گیری و اجرا نخواهد بود. بیاید دیاگرام هزینه كرد فوتبال را ترسیم كنیم. سطح رشد درآمد بازیكن سر به فلك كشیده شده به طوری كه با عملكرد آن قابل سنجش نیست.
به بازیكنی كه استپ كردن بلد نیست ٢٠،٣٠ میلیارد تومان پول می دهیم! چرا؟ وقتی سرعت بازی و انتقال توپ در داخل زمین وحشتناك پایین است و تیم ملی بعضاً از آن رنج می برد!صرف هزینه های چند میلیاردی چه توجیهی به لحاظ اقتصادی دارد؟ باید دعا به جان لژینور ها كرد كه گاهاً باعث می شوند این ضعف كمتر به چشم آید.
چرا گذاشتید فرهاد مجیدی برود؟
٤- سرمایه سوزی: معلوم نیست ما در فوتبال با خودمان چند، چندیم؟ توقعاتمان چیست؟ راه توسعه كدام است؟
متاسفانه همه چیز شده بر اساس عشق و عاطفه، علم و منطق و هنر جایش را به عاطفه ها داده است عاطفه خوب است اما در میدان عمل باید راه توسعه را با علم و منطق و كارآمدی و خلاقیت پیدا كرد. امروزه در ماركتینگ فوتبال برای ایجاد مزیت رقابتی باید مدیریت داشت، باید خلاقیت و نوآوری و برنامه مدون داشت، نه احساس و عاطفه!
ما دائما داریم احساسی عمل میكنیم و با همین احساس سرمایه سوزی می كنیم.چه سرمایه مالی و چه سرمایه های انسانی.
علی دایی كجاست؟ چرا به او اعتماد نمیكنیم؟ یا امثال جواد نكونام؟ اصلا چرا گذاشتید فرهاد مجیدی به سادگی برود؟ چرا آجورلو آمد و چرا رفت؟ چرا استقلال باید زمین گیر شود؟
از این چرا ها الا ماشاالله زیاد است…