اختصاصی طرفداری - در یکی از جدیدترین بخش های «ایستگاه تاکتیک»، شهاب شهابی، تاکتیک نویس طرفداری، که دوره های مختلف مربی گری و آنالیز معتبر را سپری کرده، یکی از مهم ترین مباحث فنی که این روزها در محافل فنی مختلف در سراسر دنیا به آن پرداخته می شود را مورد بحث و بررسی قرار داده تا مخاطبان بتوانند همچون همیشه در وبسایت طرفداری با مباحث فنی روز آشنایی پیدا کنند.
یکی از مهم ترین مباحث تاکتیکی که این روزها سرمربیان مدرن، اساتید فنی و تاکتیک نویسان در سراسر دنیا مطالعه و تاکید زیادی روی آن دارند، بحث «Hybrid Pressing» است. نوع خاص و متفاوتی از پدیده پرسینگ که با توجه به تعریف، نحوه اجرا و برتری هایی که به تیم می دهد، به شدت در سطح تیم های مطرح دنیا مورد توجه قرار گرفته است. بزرگ ترین سرمربیان دنیا این روزها در تلاش هستند تا «Hybrid Pressing» را در تیم خود نهادینه کنند و در ادامه به تکامل آن نیز بپردازند. در این یادداشت به طور ویژه به این موضوع می پردازیم، «Hybrid Pressing» را تعریف می کنیم، مزایایش را می گوییم و در ادامه به بررسی موارد مصداقی و کاربردی می پردازیم.
با گسترش مقوله پرسینگ و «High-pressing» در فوتبال مدرن، تیم ها با سرمربیان مختلف به طور متناوب با توجه به رویکردهای فنی خود از دو روش «Zonal» و یا «Player-oriented» در امر پرسینگ استفاده می کردند که به طور مفصل درباره بخشی از این روش ها صحبت کرده ام (توضیح مفصل فنی درباره روش Man Coverage). فوتبال مدرن اما همان طور که بارها در یادداشت های فنی مختلف تاکید کرده ام، در هر لحظه توسط سرمربیان مدرن و مستعدش در حال تکامل است. این روزها بزرگ ترین سرمربیان دنیا به دنبال یافتن راهکارهایی هستند که تیمشان در امر پرسینگ، پویاتر، مفیدتر و کاربردی تر ظاهر شود. اینجاست که ما با پدیده «Hybrid Pressing» رو به رو می شویم. پدیده ای که این روزها سرمربیان مهم زیادی از جمله پپ گواردیولا، اریک تن هاخ و یا میکل آرتتا از آن در تیم خود استفاده می کنند.
اما «Hybrid Pressing» چه تعریفی دارد؟ با این روش شما در تلاش هستید تا تلفیقی از دو روش «Zonal» و «Player-oriented» را با توجه به سناریوهای مختلف بازی در تیم خود به طور همزمان ارائه دهید. به این معنی که با تعریف سناریوهای مختلف بازیسازی حریف از عقب زمین، در هر لحظه با توجه به سناریوی رخ داده، بین هر یک از دو روش، تغییر وضعیت دهید. این مسئله با محول کردن وظایف چندگانه به یک یا چند بازیکن حین اجرای پرسینگ محقق می شود. به بازیکنانی که این وظیفه مهم را حین پرسینگ تیم از بالای زمین عهده دار می شوند، «Hybrid player» گفته می شود. این بازیکن یا بازیکنان تبدیل به مهم ترین عناصر هر تیم بدون مالکیت توپ در بالای زمین می شوند که پرسینگ تیم حول محور آنان اجرا خواهد شد.
طبیعتا بدون ارائه مثال عینی درک تعریف تئوری «Hybrid Pressing» امری دشوار است. به همین منظور به تصویر زیر دقت کنید که ارائه ای فرضی از رقابت دو تیم زرد و سبز با یکدیگر است. تیم زرد از عقب زمین در حال بازیسازی است و تیم سبز قصد دارد با اجرای پرسینگ از بالای زمین، حریف را تحت تاثیر خود قرار دهد. توپ در دست دروازه بان تیم زرد است و دو سناریو در شروع بازیسازی وجود دارد. در اینجا توجه شما را به بازیکن شماره 11 تیم سبز جلب می کنم (دایره قرمز). بازیکن شماره 11 همان «Hybrid player» تیم سبز محسوب می شود. بازیکنی که در امر پرسینگ دو وظیفه به عهده دارد و با توجه به سناریوهایی که در ادامه شرح می دهم، باید به طور متناوب به این وظایف تغییر وضعیت دهد. همان طور که در تصویر مشخص کرده ام، بازیکنان شماره 4 و 5 تیم زرد (مدافع میانی سمت چپ و مدافع کناری سمت چپ) دو بازیکنی هستند که بازیکن شماره 11 تیم سبز مامور پرس این دو بازیکن است و باید به طور همزمان هر دو بازیکن را زیر نظر داشته باشد. اما در چه زمانی باید کدام بازیکن را پرس کند؟ برای پاسخ به این سوال باید دو سناریو را مورد بررسی قرار دهیم.
حالا به تصویر زیر دقت کنید که سناریو اول بازیسازی حریف از عقب زمین است. ما تصور می کنیم که دروازه بان تیم زرد توپ را مطابق تصویر به سمت راست خود ارسال می کند و مدافع میانی سمت راست را صاحب توپ می کند. در این سناریو تیم سبز زمین را به دو قسمت تقسیم می کند و در نیمه ای که توپ حضور دارد، به ارائه پرس «Player-oriented» می پردازد. می بینید که مهاجم نوک بازیکن صاحب توپ را پرس می کند و مطابق تصویر هر یک از بازیکنان تیم سبز مامور پرس یکی از بازیکنان تیم زرد در نیمه زمین است. سرعت و شدت پرسینگ در این لحظه اهمیت بسیار زیادی دارد و تیم سبز تلاش می کند تا با سرعت بالا حریف را در نیمه زمین، از کار بیندازد و مالکیت را به تیم خود برگرداند. در موقعیت «Hybrid player» یا همان بازیکن شماره 11 سبز در این سناریو تغییری به وجود نمی آید. او همچنان هر دو بازیکن مورد نظر خود را رصد می کند و مناطق حضور آنان را تحت کنترل خود نگه می دارد. در این شرایط تیم سبز شانس خوبی برای حبس کردن تیم زرد در نیمه زمین خواهد داشت.
سناریو بعدی اما بازیسازی دروازه بان تیم زرد در جهت مخالف است. یعنی او توپ را برای مدافع میانی سمت چپ خود ارسال می کند. در این سناریو وظیفه اصلی «Hybrid player» آغاز می شود. بازیکن شماره 11 سبز که تا پیش از این باید همزمان دو بازیکن را تحت نظر خود نگه می داشت، در این لحظه باید خیلی سریع بازیکن شماره 5 (مدافع کناری چپ) را رها کند و به سمت دیگر هدف خود یعنی بازیکن شماره 4 (مدافع میانی سمت چپ) جهت اجرای پرسینگ هجوم ببرد. در این سناریو تغییرات بنیادینی در ساختار تیم پرس کننده ایجاد می شود. مطابق تصویر زیر، مهاجم نوک بلافاصله سعی می کند خودش را در مسیر ارسال پاس دو مدافع میانی قرار دهد تا ضمن رصد کردن دروازه بان، مدافع میانی سمت رو به رو را نیز در «Cover Shadow» (توضیح مفصل فنی) خود داشته باشد. مدافع شماره 3 تیم سبز، دیگر بازیکن کلیدی در این سناریو است. او باید خیلی سریع بالا بیاید و مدافع چپ تیم زرد را که توسط «Hybrid player» رها شده بود، پرس کند تا مانع از ارسال پاس بازیکن صاحب توپ به او شود. مدافع شماره 5 نیز مطابق پازل طراحی شده، بازیکن کناری سمت چپ تیم زرد را کنترل می کند. همان طور که اشاره کردم، نقش مدافع شماره 3 تیم سبز بسیار کلیدی است چرا که او باید با عکس العملی سریع، بازیکن رها شده توسط «Hybrid player» را تحت کنترل خود قرار دهد و اگر این مساله به درستی انجام نشود، شرایط جهت شکستن پرسینگ برای تیم زرد مهیا می شود. مسئله ای که در ادامه با ارائه یک مورد مصداقی آن را نیز مورد بررسی قرار می دهم.
حالا که پس از تعریف تئوری و مثال عینی، به خوبی پدیده «Hybrid Pressing» را درک کردید، احتمالا بتوانید درباره برتری های این روش در حوزه پرسینگ نیز اظهار نظر کنید. مهم ترین برتری این روش که باعث شده تیم های بزرگ و مربیان بزرگی به فکر اجرا و کار روی آن بیفتند، پویایی و منعطف بودنش نسبت به روش های پیشین است. در «Hybrid Pressing» شما تلفیقی از سیستم «Zonal» و «Player-oriented» را با توجه به سناریوهای بازی اجرا می کنید و از برتری های هر یک از این دو روش، در لحظات کلیدی بازی بهره مند می شوید. ضعف هایی که سیستم های «Zonal» و «Player-oriented» به تنهایی داشتند، با ارائه «Hybrid Pressing» پوشش داده می شود و در اینجا این سناریوهای مختلف بازی است که می تواند شما را در رسیدن به این مهم یاری کند.
همان طور که در بخش پیش اشاره کردم، درست اجرا نشدن روش «Hybrid Pressing» می تواند در سناریوهای مختلف برای تیم اجرا کننده بسیار گران تمام شود. به همین جهت بسیار مهم است که کار ریشه ای در این مورد توسط یک مربی مدرن، صاحب ایده و صاحب تاکتیک در تیم طی چند فصل صورت گیرد. یکی از مهم ترین موارد مصداقی در این مورد مربوط به منچستریونایتدِ اریک تن هاخ و دیدار دردآور این تیم مقابل لیورپول می شود. همان طور که اشاره کردم، اریک تن هاخ یکی از مهم ترین سرمربیان در اجرا و تکامل «Hybrid Pressing» محسوب می شود. او در این فصل سعی کرده تا این روش را در یونایتد نهادينه کند که البته با توجه به کار ضعیف (عملا هیچ) که پیش از او توسط به اصطلاح سرمربی نروژی سابق در حوزه پرسینگ رخ داده، بازیکنان یونایتد مشکل جدی در فهم مقوله پرسینگ دارند. اریک تن هاخ تا اینجا البته توانسته پيشرفت های مهمی را در این زمینه ایجاد کند اما با توجه به ضعف های فنی موجود، او به زمان بسیار بیشتری نیاز خواهد داشت. یکی از نمونه های دردآور در اين مورد جدال مقابل لیورپول بود. تن هاخ «Hybrid Pressing» را با استفاده از دو بازیکن به عنوان «Hybrid player» انجام می دهد. این دو، بازیکنان کناری دو سمت هستند که در دیدار مقابل لیورپول آنتونی و برونو فرناندز این وظیفه را عهده دار بودند.
مسئله کلیدی همان طور که در سناریو دوم توضیح دادم، در لحظه درگیر شدن «Hybrid player»، مدافعان کناری هستند که باید با عکس العمل سریع خود، تغییر وضعیت دهند و مدافع کناری حریف را پرس کنند. اگر این اتفاق رخ ندهد و یا به طور ناقص و بدون مسئولیت پذیری و درک درست ساختار «Hybrid Pressing» رخ دهد، تیم صاحب توپ نه تنها می تواند پرسينگ حریف را بشکند، که می تواند بلافاصله در فضایی قابل توجه، حمله مهمی را طراحی کند. این مسئله ای است که در دیدار یونایتد مقابل لیورپول رخ داد و دو مدافع کناری تیم علی الخصوص دیوگو دالو، نتوانستند به خوبی در ساختار «Hybrid Pressing» خودشان را موثر نشان دهند و لیورپول موفق شد از این طریق، بارها و بارها یونایتد را تحت تاثیر خود قرار دهد. فرارهای متقابل رابرتسون و خاکپو در آن دیدار یونایتد را دچار مشکل کرد و در نهایت باعث شد تا ضربه سختی به یونایتد وارد شود. همان طور که اشاره کردم، ضعف های ریشه ای بازیکنان یونایتد در فهم صحیح از مقوله بسیار مهم پرسینگ، مسئله ای نیست که با نیم فصل کار فنی بتوان آن را اصلاح کرد و اریک تن هاخ به زمان بسیار بیشتری نیاز دارد تا ویرانه فنی تحویل گرفته را بازسازی کند.
مسئله «Hybrid Pressing» این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته و در دوره های مختلف مربی گری و آنالیز نیز به آن پرداخته می شود. این تاکتیک توانسته ضعف های پیشین موجود در امر پرسینگ را تا حدی پوشش دهد و حالا باید منتظر ماند و تماشا کرد که چگونه سرمربیان صاحب ایده می توانند گام های بعدی را در این زمینه بردارند.