دیشب بیرون که میچرخیدم ی دختررو دیدم داشت آب میخورد
گفتم چقدر آب میخوری
گفت تشنم بود..
میخواستم آب هویج بخرم پولم نرسید
گفتم بیا اینم پول برو بخر
گفت خیلی ممنون و خوشحال شد و خندید
همون لحظه ی موتوری رد شد پولو زد
ی موتوری دیگه دنبالش!
دختره هم خودشو انداخت زمین آب هویجی که اون خانواده خوردن ریخته بود زمین لیس زد
گفتم پاشو بابا مریض میشی
یدفعه اون یکی موتوریه چرخید کاسکتشو داد پایین کریس با لباس النصر بود!
گفت حالا دزدی میکنی
اون یکی موتوریه کاسکتشو داد پایین مسی ۲۰۱۱ بود
گفت برای تریاکم میخواستم
کریس با لباس النصر ی کاکائو داد دستش گفت بیا فک کنم تریاکه بریز تو چاییت
یدفعه مسی ۲۰۱۱ چاقو درآورد اومد بزنه به کریس پریدم جلو
اون یکی دختره هم پرید جلوی من چاقو خورد بهش
گفتم نهههه
ولی کریس دویید رفت
مسی ۲۰۱۱ هم زود سوار موتور شد در رفت
من فکر کردم کریص نامردی کرد
دختره گفت دوستت دارم ❤
من گفتم ما بیشتر تو رو خدا نمیر
گفت اصلا شاید بخوام بمیرم تو چیکار داری
گفتم عه تو که الان گفتی دوستت دارم
گفت اون موقع دوست داشتم دیگه ندارم
وی در ادامه افزود: ما دخترا اینجوری ایم!
گفتم چه اعجاب انگیز
تا دختره چشماشو بست من فکر کردم دیگه به درک واصل شده
کریس النصر رو لبخند زنان با آب هویج بستنی بالا سرم دیدم
خوشحال شدم گفتم ککککرررررییییسسس ❤
گفت پس فکر کردی چرا از عربستان اومدم اینجا زندش کن
دهنش بسته بود آب هویجو ریختم تو دماغش
گتر ععههعهه این چی بود
کریس النصر گفت چه هوشمندانه که ریختی تو سوراخ دماغش چه هوشمندانه..
بعد دختره گفت تازه دماغمو عمل کرده بودم
گفتم خب خوبه دیگه واسه دماغ خوبه زودتر میتونی فین کنی
گفت خب بقیشو بده بخورم
ولی دیدم ی لیوان خالی دستمه
وقتی برگشتم پشتمو نگاه کنم کریس النصر نبود!