کافیست دروازهبان تیم شما توپی مرگبار را بین زمین و آسمان دفع کند. دفاعهای وسط شبیه سگهای گرسنه توپ را از روی خط دروازه و مقابل پای مهاجمان حریف به آسمان بکوبند. پیستونهای کناری جوان بی وقفه بدوند و در هر قاب هجومی و دفاع به چشم بیایند. شماره 6 بجنگد و شماره 8 بی امان بدود. بالها از دو طرف با دریبلهایشان عطش هواداران را سیراب کنند، کاپیتان تیم بی محابا به سمت بازیکن حریف برود، مهاجم نوک با یک لمس کار را تمام کند و ذخیرهها با ورود به زمین نور 90 دقیقههای بعدی و بعدی را در قلب طرفداران روشن کنند.... این همان فوتبالی است که طرفداران عاشقانه دوستش دارند.... همان بازی دیشب در آلیانتس آرهنا...
|
مدتهاست که انگار چیزی در فوتبال آلمان گم شده. پسر بچههای بی تفاوت، از تکل زدن شبیه پل برایتنر ابا دارند. از نواختن شوتی از میانهی میدان مثل قیصر فرانتس بکنباوئر میترسند. اخم کردن به داور شبیه اشتفان افنبرگ فراموش شده. و انگار کسی علاقهای به تهییج طرفداران ندارد... همان چیزهایی که پیش از رسیدن جامها، طرفداران را به استادیوم میکشاند. حتی در مقابل مردان کت و شلوار پوش پاریس...
هفتهی قبل، پاریس میزبان مراسم پر زرق و برق فیفا بود. The best. عجب قیدی... بهترین، با یک حرف تعریف مطلق. فقط همین یک نفر.... بهترین بازیکن حال حاضر و احتمالا آیندهی جهان با کت و شلوارهایی گرانقیمت و لبخندهایی گرانقیمتتر جوایز نقرهای رنگ لوکس خود را از دست آقای رییس میگیرند. بوسهای به همسران خود هدیه میدهند و ... راستی فوتبال چه میشود؟آن بازی 11 نفره
کیمیش، قلب تیم است. حتی بدون زوم کردن دوربینها. او سرعت را تعیین میکند می کند در دقایق آغازین بازی با پاسی بلند برای کومان جریان بازی را تغییر میدهد. و در دقایق ابتدایی نیمهی دوم با پاسهای کوتاه بازی را به میانهی میدان هدایت میکند. در همین حال، لئون گورتزکا، با انرژی خود در زمین میدود. هر جایی بین دو محوطهی جریمه. هر بازیکنی از بایرن که در آن حوالی صاحب توپ شود با یک یا دو پاس به گورتزکا میرسد. و هر بازیکن پاریس که در خط دفاع و خط میانی به دنبال مسی و امباپه میگردد باید از کورتزکا عبور کند. گذر از آن ماهیچههای تنومند انصافا کار سختی است. کیمیش و گورتزکا روی هم 114 پاس با دقت 93 درصدی میدهند. خون خوبی در رگها جریان پیدا میکند...
یوسیپ استانیسیچ، نمیتواند بهترین تکلها را بزند. او را با ارسالهای درخشان نمیشناسیم. سرعت چشمگیری ندارد اما... استانیسیچ خوب است. همین. بی هیچ ویژگی چشمگیری. استانیسیچ ناامیدتان نمیکند. وظیفهاش را انجام میدهد 6 نبرد از 8 تقابل رو در رو با مهاجمان حریف را به سود خود تمام میکند، 4 تکل از 5 تکل او موفق است و 85 درصد پاسهای او صحیح است. مدافعی مقابل کیلیان امباپه!
در خط حمله و در آغاز فصل پس از جدایی روبرت لواندوفسکی به نظر میرسید چوپوموتیگ فقط قرار است آنجا باشد. نه به عنوان بازیکنی که تغییر را ایجاد میکند، نه به عنوان نفر اصلی و نه به عنوان گلزن بازیهای کلیدی... تمام اینها برای یک بازیکن تنومند کامرونی کافیست تا انگیزهای مضاعف پیدا کند. تا با هوشیاری ضربهی آخر را بزند. چوپو موتیگ مرد کلیدی مونیخیها در نوک خط حمله ست. بسیار موفق تر از مهاجمان مرکزی تیم ملی آلمان در جام جهانی 2022 (با احترام به فولکروگ عزیز). چوپو در بازی دیشب با تنها یک ضربه به سمت دروازهی پی اس جی، گل کشندهی بازی را وارد دروازه میکند. کافیست؟
امباپه و مسی از ابتدا در بازی هستند. برگ برندهای نه فقط برای یک بازی حذفی لیگ قهرمانان اروپا که برای قهرمانی در دو جام جهانی پیاپی. قبل از سوت آغاز مشخص است که توپها، از دفاع، از میانهی میدان و از هرکجا قرار است به دو پادشاه فوتبال دنیا برسد. دو نفر اول. توپهای بلند با حاشیه اطمینان کمتر از دفاع و هافبکهای دفاعی به حمله. 18 ارسال بلند. 7 تا از راموس و .... دلیگت با 4 دفع توپ موفق با سر راهها را بسته. پلن بعدی پاسهای کوتاه و بازی سازی از وراتی است. بازیکنی که قرار است قلب میدان باشد. بازیکنی که برابر رقبای با دفاع اتوبوسی در لوشامپیونا و دور گروهی لیگ قهرمانان بهترین هافبک پی اس جی است. ناگلزمن اما همانطور که قول داده بود برای پارک کردن اتوبوس در خانه بازی نمیکند. وراتی با تیزچنگی در مرکز میدان میدود. 128 بار، بیش از هر بازیکن دیگری در زمین توپ را لمس میکند و سعی میکند هافبکهای دفاعی بایرن را از بازی محو کند. حقهی ناگلزی اما پذیرایی از وراتی نه با مردان دفاعی که با بازیکنان تهاجمی است. مولر، چوپو موتیگ یا موسیالا بر حسب منطقهی رسیدن توپ به وراتی روی پای او میروند، او را مجبور به ارسال پاسی رو به عقب، پاسی عرضی با لو دادن توپ میکنند و اجازهی رسیدن توپ به مسی و امباپه را نمیدهند.
توپ به هر حال به مسی و امباپه خواهد رسید. مثلث کیمیش، اوپامکانو و دلیگت پشت محوطهی جریمهی مونیخیها امکان هر شوت ویرانگری از لئو مسی را متفی میکند. بهترین بازیکن جهان نمیتواند از قیفهای تنومند و باهوش انسانی عبور کند و خلاقیت خود را نمایش دهد. ناگلزمن در سمت چپ و برای نفوذهای لئو هم تلهی مثلثی دیگری تدارک دیده. گورتزکا، دیویس و دلیگت. سه بازیکن فیزیکی، یکی دونده، یکی با تکلهای سفت و سخت و یکی با قدرت بازیخوانی. متاسفیم شاه لئوی عزیز...
مشکل بازی جمال موسیالا در 20 سالگی، شبیه یکی از باگهای نرم افزاری آیفون 13 پرو مکس است. موسیالا قادر به دریبل زدن هر مدافعی است، قادر به تنظیم سرعت و چرخشهایی شبیه یوهان کرویف است و توان نواختن شوتهایی از هر جای داخل یا خارج محوطه را شبیه روبن دارد اما او اغلب در میلی ثانیهها اشتباه میکند. موسیالا، اولی را دریبل میزند. و برای کسری از ثانیه به مواجهه با نفر دوم میندیشد. همین برای راموس با تجربه کافیست. و هر مدافع دیگری در لیگ قهرمانان تا به او اجازهی ثبت یک گل یا پاس گل را تا اینجای فصل ندهد. شاید توقع ما از نسخهی آزمایشی آخرین مدل آیفون کمی بالاست... از یک پسر 20 ساله...
6- وقتی میبرید، همه چیز خوب دیده میشود
|
آیا ورود گنبری و مانه، جزئی از پلان 90 دقیقهای ناگلزمن بود؟ آیا اگر گنبری آن ضربهی نهایی را نمینواخت، اگر مانه آن گل مردود را نمیزد یا اصلا بایرن بازی را نمیبرد باز هم آنها تعویض طلایی نامیده میشدند؟ به هر حال گنبری درست در لحظاتی که امکان داشت پاریسیها با زدن گل اول جهنمی به راه بیاندازند (همان bloody hell سر الکس) تیر خلاص را شلیک میکند و مهمتر از آن بیانیهی "من هنوز هم میتوان موشک را شلیک کنم" را برای لوتا متیوس ارسال میکنم. بسیار خوش اقبالتر از لروی سانه و تلاش ناموفق در گلزنی به رغم نمایشی درخشان...
توماس مولر کیست؟ بیش از 15 سال از اولین نمایش توماس مولر (احتمالا تنها بازیکنی که برای توصیف ظاهر و فیزیک او از روز اول تا امروز از کلماتی یکسان استفاده خواهیم کرد) در لیگ قهرمانان اروپا میگذرد و هنوز تعریف درستی از بازی او ارائه نشده. مولر دیشب فقط یکی از دوئلهای مستقیم با بازیکنان پی اس جی را میبرد (البته این یعنی یکی بیشتر از عالیجنابان مسی و امباپه). خبری از شوتهای پیاپی یک بازیکن پست شماره ، پاسهای تو در مرگبار و ... نیست اما مولر بهترین بازیکن بازی دیشب انتخاب میشود. احتمالا هیچکدام از انتخاب کنندگان او نمیدانند که توماس مولر دیشب 9 بار، بیش از هر بازیکن دیگری در زمین توپ توپهای از دست رفته را برای مونیخیها احیا کرده. هیچکس در بازی، تعداد فریادهای کاپیتان مولر را بر سر بازیکنان نشمرده. قدرت رهبری او چیزی نیست که با اعداد قابل اندازهگیری باشد و ... مولر، آیینهی تمام نمای بازی دیشب بایرن مونیخ برابر پاریسن ژرمن است. بیایید فوتبال بازی کنیم بچهها... فقط همین..