به نام خدا
سلام خدمت شما ، در این مطلب قصد دارم یکسری مطالب کتاب نبرد من را که درحال مطالعه اش هستم با شما به اشتراک بگذارم ، این بخش اول از این مطالب خواهد بود .
۱-خیلی زود یاد گرفتم که فقر باعث پیدایش انسانیت می شود و اگر قرار باشد دنبال انسان های واقعی بگردیم ، باید آن ها را در این قشر از جامعه بیابیم .
۲-باید از طبیعت درس بگیریم ، طبیعت ، هرگز تمام توان و امکانات خود را برای زمان حال نمی گذارد ، بلکه آینده را نیز در نظر دارد ، بشر نیز باید چنین باشد و این روشی است که تنها یک درصد از مردم از آن پیروی می کنند.
۳-این نکته را هرگز نباید نادیده گرفت که بزرگترین آفت اجتماعی ، بی تفاوتی است .
۴-آیا ممکن است درحالی که عکس ها و فیلم های مبتذل به آسانی در دسترس همگان است ، سرزمینی پدید آورد که مایه افتخار اعضای جامعه اش باشد ؟ آیا در کشوری که فرهنگ معنایی ندارد ، می توان انتظار ملتی با فرهنگ را داشت ؟ آیا می شود از بچه هایی که در آن شرایط رشد می کنند و درس می خوانند ، توقع دارا بودن غرور ملی را داشت ؟
۵-از همان ابتدا بر این باور بودم که باید هر فردی از آنچه در جامعه اش می گذرد ، مطلع باشد ، آنگاه می تواند از دولت و حزب ها انتقاد کند .
۶-آن ها نمی دانند که کتاب خواندن ، نباید هدف نهایی باشد ، بلکه منظور اصلی از مطالعه ، باید ما را به سوی آرمانی رهنمون سازد که چهارچوب آن را در ذهن داریم .
۷-میان مفهوم آزادی و نظریه سوسیال دموکرات ها تفاوت زیادی وجود دارد .آزادی ، آزادی واژه ای زیباست که هر انسانی حق برخورداری از آن را دارد . اما در فلسفه سوسیال دموکرات ها ، چیزی جزء وحشیگری وجود ندارد . آزادی ، مربوط به قشر متوسط جامعه می شود ، نه طبقه تحصیل کرده که خود را تافته جدا بافته می داند و این چیزی است که در نظریه سوسیال دموکرات اثری از آن یافت نمی شود .
۸-آن ها (سوسیال دموکرات ها) می دانند چگونه مسائل کوچک را بزرگ و مسائل با ارزش را کم اهمیت نشان دهند . آن ها با بزرگ کردن پیروزی های کوچک خود ، توجه مردم را جلب و ذهن آنها را منحرف می کنند تا دیگر توجهی به موضوع های مهم جامعه نداشته باشند . آن وقت با خاطری آسوده و به دور از چشم عموم ، همان کاری را می کنند که می خواهند .