مطلب ارسالی کاربران
احتمالا ماسکرانو ! ابلهانه ترین سوال پرسیده شده از سر الکس
نقل از منچستر ایونینگ نیوز
بقلم ساموئل لاکهرست
این ابلهانه ترین سوالی یه که تو این همه سال مربی گری ازم پرسیده شده !
جمله های بسیار زیادی از سرالکس فرگوسن باقی مانده است . بیش از هر مرلی ای در تاریخ . رابطه ی او و رسانه ها همیشه پر فراز و نشیب بود . او هیچ وقت احساسات بعد بازیش را نمی توانست کنترل کند . چیزی که در خاطراتش هم به آن اشاره می کند : جاک ( استاین) بهم توصیه کرد که هرگز بعد از باخت یا بازی ی بد تیمت فورا با بازیکنا یا خبرنگارا برخورد بدی نداشته باش . بخصوص با بازیکنها . بزار بیست و چهار ساعت بگذره و بعد ازشون با منطق انتقاد کن . اون از احساساتی بودن و زودجوش بودنم اطلاع داشت . می گفت تو زیادی رمانتیکی و یه رییس باید خیلی وقتا مثه یه کوه یخ باشه . خب احتمالا این تنها توصیه ای از اون بود که هرگز نتونستم بهش عمل کنم . شاید بقول او زیادی احساسی و رمانتیک باشم. نه می تونستم خشممو از باخت و بازی بعد بچه ها پنهان کنم و نه می تونستم خوشحالی و غرورمو از برد و باری خوب تیمم. درسته که برد برام بسیار مهمه ولی هیچ وقت دوست نداشتم بدون بازی ی عالی بدستش بیاریم. می خواستم برای اون برد جان کنده باشیم و اگر هم ببازیم عزت نفسمونو خفظ کرده باشیم. حتما خیلی ها مصاحبه ی بعد از سوپرکاپ اسکاتلند بین آبردین و رنجرز را یادشونه . من مربی آبردین بودم و ما اون سال همه ی جام ها را برده بودیم. لیگ و جام حذفی رو . جام در جام اروپا رو جلو رئال دی استفانو . سوپر کاپ اروپا رو جلو هامبورگ ه قهرمان اروپا ارنست هاپل . ما ۴ جام برده بودیم و آقای اسکاتلند بودیم. انتظار داشتم رنجرز رو له کنیم. حداقل با ۴ گل ببریمشون. ولی بچه ها با یه بازی ی معمولی یک صفر بردن . نمی دونم چشون بود . شاید خسته بودن . شاید ارضا شده بودن . اونا جاه طلبی ی من رو نداشتن . به هر حال برده بودیم و این هم یه جام ویگه بود و خب همه خوشحال بودن . پنج گانه تکمیل شده بود . هرجامی که توش شرکت داشتیم رو برده بودیم .ولی من عصبانی بودم . گزارشگر که بعد از بازی با خوشحالی سمتم آمد و تبریک گفت من گفتم این بازی شرم آور بود و دلیل این بازی ی شرم آور از تیمم رو نمی فهمم . فقط دو بازیکن ما این برد رو رقم زدن و بقیه باید از خودشون خجالت بکشن! درکش برای دیگران دشوار بود . به هر حال همه از سابقه و دشمنی قدیمی و رنجرز خبر داشتن و می گفتن فرگوسن بخاطر رفتاری که موقع بازیکنی رنجرز باهاش کرد می خواست رنجرز رو تحقیر کنه . ولی واقعیت این نبود . درسته هرگز رفتارشون یادم نمیره و من مثه هر اسکاتلندی یه دیگه ادم کینه ایم بخصوص اون موقع که خیلی جوون تر بودم . حقیقت اینجا بود که به آبردین و بازیکنام نگاه کردم و دیدم اینا نمی تونن همگام با جاه طلبی ی من حرکت کنند . اونا حدشون همین بود . ولی حد من این نبود . باید به یه باشگاه بزرگ تر می رفتم . با اینکه همسرم مخالف ترک اسکاتلند بود . وقتی اون اتفاق برا جاک( استاین) افتاد و بعد بازی ولز درگذشت بعنوان دستیار نیمه وقتش مسئولیت تیم رو بطور موقت تو جام جهانی مکزیک به من دادند . قبل اینکه بریم به مکزیک دیک دانلد مویر آبردیم بهم گفت ۴ باشگاه برات پیشنهاد فرستادن : اینترمیلان ، آرسنال ، تاتنهام و منچستر یونایتد . گفتم که بعد جام جهانی تصمیم می گیرم . کتی همسرم با خروج از اسکاتلند مخالف بود . ولی خوب می تونستم راضیش کنم که به انگلیس بریم لااقل . پس همون موقع به اینتر نه گفتم تو مکزیک که بودیم قبل بازی با آلمان سرپرست تیم گفت بابی چالتون اینجاست و می خواد باهات صحبت کنه . باورم نمی شد . اون همیشه اسطوره ای برای من بود . بهترین هافبکی که تو عمرم دیدم . پرافتخارترین بازیکن تاریخ بریتاتیا . می دونستم که فوق العاده خاکی و متواضع ه . شخصا اومده بود از طدف هیئت مدیره باهام صحبت کنه . گفتم هنوز درگیر تیم ملی ام و بعد جام جهانی تصمیم می گیرم . ولی ته دلم خوشحال بودم که بابی چارلتون این همه راه اومده مکزیک تا متقاعدم کنه برم منچستر . اوضاع آرسنال و تاتنهام از یومایتد خیلی بهتر بود . اونها هم پول بیشتری داشتند و هم مدیریت و بازیکنای بهتری. ولی تاریخچه ی یونایتد رو نداشتن . از طرفی همیشه از لندن بدم می اومد و حوصله شو نداشتم . وقتی به اسکاتلند برگشتم یک راست به خونه رفتم و به کتی گفتم همه چیزو جمع کن چون داریم می ریم منچستر . اون هیچی نگفت. راضی نبود ولی می دونست وقتی تصمیمی می گیرم دیگه نمیشه تغییرش داد. ۴۸ ساعت بعد تو اولدترافورد بودیم ...
اما در سال های اخر ،جمله های چالشی و ستیزه جویانه کم تر ازطرف خبرنگاران از او پرسیده می شد و رابطه ی رییس با خبرنگاران بهتر شده بود . بعد از فینال ۲۰۱۱ ویمبلی مقابل بارسا و باخت سه بر یک ، فرگوسن با صورتی ناراحت به کنفرانس خبری آمد . خبرنگاران تقریبا همه باسابقه بودند و از اخلاقیات او اطلاع داشتند . بعد از چند سوال و جواب معمول یک خبرنگار جوان از فرگوسن پرسید : سر آلکس ، اگر مالکان باشگاه یک چک سفید همین الان بکشند و به شما بدهند تا یکی از بازیکنان بارسا که امشب بازی کردند را بخرید ، کدام را می خرید ؟
سر الکس به او نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت. کل سالن کنفرانس در سکوت فرو رفت و همه انتظار خشم فرگوسن را داشتند . سر الکس بعد از چند ثانیه با آرامش گفت : این ابلهانه ترین سوالی یه که تو این همه سال مربیگری از خبرنگاری شنیدم ! و زد زیر خنده .
سالن کنفرانس منفجر شد . همه قهقهه می زدند . سر الکس خنده ای کرد و گفت : ماسکرانو را احتمالا! ماسکرانو را می خریدم .
فرگوسن بعد ادامه داد : هرگز بعد از باخت حرف زدن برایم آسان نبوده . بخصوص باخت در فینال . سال سختی رو داشتیم و هرگز از توجیه کردن باخت خوشم نیامده . باید بگویم آنها نه تنها از ما بهتر بودند که بهترین تیمی بودند که در تمام حدود ۴۰ سال مربیگری ام باهاشان روبرو شدم . فک می کنم همین برای توصیف آنها و پاسخ تمام سوالات شما کافی باشد . متشکرم !