الزام حضور ویدیو چک براى رفع موانع پيشرفت و ايجاد بستر امن و عدالت محور براى رشد و توسعه پلتفرم هاست.
به گزارش طرفداری، یادداشت رسول مهربانی را می خوانید: در سال ٢٠٠٢ ايران ميزبان مسابقات كشتى آزاد قهرمانى جهان بود. تيم ملى كشورمان در آن دوره موفق شد عنوان قهرمانى را از آن خود كند. شايد تنها قابى كه در ياد علاقمندان به ورزش از اين مسابقات به يادگار مانده، ديدار جنجالى عليرضا دبير با زائور بوتائف روسى در نيمه نهايى وزن ٦٦ كيلوگرم است. جايى كه دبير در قانون وقت كشتى آزاد پس از تساوى در پايان مبارزه بايد با حريف روس خود كمرگيرى ميكرد.
حتماً دوستداران كشتى به ياد دارند كه كمرگيرى يكى از پراضطراب ترين مرحله در كشتى آزاد براى ما ايرانى ها به شمار مى رفت. چون كشتى گيران ما بارها از اين ناحيه نتيجه را به رقباى خود واگذار كرده بودند و باتوجه به تسلط كامل روس ها به فنون فرنگى و بالاتنه و بكارگيرى درست آنها از دست ها، كار را براى عليرضا دبير بسيار سخت و دشوار ميكرد. لحظه نفسگير فرا رسيد و دبير دست هاى خود را به دور كمر بوتائف حلقه كرد اما قبل از بسته شدن پنجه هايش داور سوت را زد و حريف روس با سوبلس يا همان سالتو بارانداز امتياز لازم را براى پيروزى به دست آورد. همه چيز در ظاهر تمام شده قلمداد مى شد. اما پس از اعتراض دبير و مربيان تيم ملى، صحنه مذكور بازبينى و پس از بررسى، امتياز حريف روس كان لم يكن تلقى گرديد و دبير موفق شد در ادامه با برترى مقابل بوتائف راهى ديدار پايانى شود. به راستى اگر ويديو چك وجود نداشت چه اتفاقى رخ مى داد؟
در پاسخ به اين سوال بايد گفت: قطعاً عليرضا دبير به ديدار نهايى نمى رسيد و احتمال رسيدن به مدال برنز هم باتوجه به شرايط روحى و روانى حاكم، وجود نداشت. نهاد تنظيم گر و نظارتى بر محتواى رسانه و پلتفرم در دنياى امروز، همان"ويديو چك"است. الزام حضورش براى رفع موانع پيشرفت و ايجاد بستر امن و عدالت محور براى رشد و توسعه پلتفرم هاست.
اگر از زاويه ديگرى ببينيم، خود ويديو چك هم مى تواند رسانه يا پلتفرم باشد. يعنى همان رسانه و پلتفرم براى پوشش وقايع به نحوى عمل كند كه از خطاى احتمالى و تعمدى انسانى جلوگيرى و حقيقت را تبيين كند.
در فضاى امروزى كه "ورزش" به يكى نمادهاى قدرت ملتها تبديل شده است حضور دو بال تنظيم گر و رسانه بيش از پيش احساس مى شود. براى مثال در فينال يورو ٢٠١٦ زمانى كه ديميترى پايت فرانسوى باعث مصوميت كريستيانو رونالدوى پرتغالى شد، ايرانى ها نزديك به ٤٠٠ هزار كامنت در صفحه شخصى پايت به نشانه اعتراض گذاشتند. اين اتفاق آنقدر خبرساز شد كه فيگارو چاپ فرانسه در تيتر يك خود نوشت: ايرانى ها از مادر رونالدو نگران تر هستند. و رسانه كارى كرد تا پايت مجبور شود صفحه خود را ببندد و مردم تنها صحنه ماندگار از آن فينال را مصدوميت رونالدو ياد كنند نه گل سرنوشت ساز اِدِر به فرانسه و قهرمانى پرتغال.
يا در مورد انتخاب بهترين بازيكن سال فوتبال جهان كه مجله فرانس فوتبال و فيفا آن را از طريق رای گیری میان روزنامهنگاران ورزشی، سرمربیان و کاپیتانهای تیمهای ملی انجام مى دهد، اثر رسانه ها و موج تبليغات و گرايش طرفداران به يك نامزد در انتخاب بازيكن سال جهان به چشم مى خورد. به نحوى كه در طول دو دهه اخير بازيكنان شايسته ى زيادى چون رسانه ها و تبليغات با آنها همراه نبودند به اين مهم دست پيدا نكردند. البته اين بدان معنا نيست كه صاحبان توپ طلا شايستگى دريافت آن را نداشتند بلكه روى حرف ما قدرت رسانه و اثرگذارى آن در ورزش است.
در حقيقت دنياى امروز به خصوص در حوزه وسيعى مثل ورزش نيازمند حضور پررنگ نهادهاى تنظيم گر و پلتفرم هاست و ايران اگر خواهان قوى تر شدن است و اگر مى خواهد منويات مقام معظم رهبرى را جامع عمل بپوشاند بايد در اين حوزه قوى كار كند. تا براى مثال اتفاق كوچكى در داخل اثرى بر بُعد بين المللى و خارجى ما در موضوعى مثل جام جهانى ٢٠٢٢ قطر نگذارد.
پى نوشت: البته اميدواريم اين موضوعى كه در مورد آن صحبت كرديم و دغدغه امروز رهبرى، مردم و ورزش است، مثل حضور VAR در فوتبال ايران پيگيرى نشود.