.. و اما درباره فقیران، تاریخ به ما میگوید که موفقیت آمیز ترین درمان ها برای فقر زدایی همیشه از داخل فرا میرسد.کمک خارجی ممکن است یاری بخش باشد ولی مانند ثروت
بادآورده ممکن است زیان بخش هم باشد. زیرا بتدریج تلاش و کوشش را از اهمیت می اندازد وبه استقرار نوعی احساس ناتوانی می انجامد.
آنچه واقعا اهمیت دارد کار است،کار و تلاش،شرافتمندی،بردباری،پشتکار و سرسختی. عادت کردن به کمک دیگران،به ویژه در مورد افرادی که به طور دائم با بینوایی و گرسنگی دست به
گریبان اند،رفته رفته به نوعی بی تفاوتی خودپرستانه می انجامد.ولی درنهایت امر،هیچ قدرت یابی و تقویت موثرتر از خودبسندگی و خودسازی نیست.
بعضی حرف ها ممکن است رنگ و بویی قالبی و تکراری داشته باشند ــ مانند پند و اندرزهایی که در خانه و مدرسه به ما می آموزند؛بویژه پدرو مادر یا معلمان فکر میکنند مسئولیت
پرورش و بزرگ کردن کودکان خود را بر عهده دارند.در بزرگسالی ما معمولا در برابر حقایقی از این دست فروتنی بیشتری از خود نشان میدهیم یا آنها را سخنانی پیش پا افتاده به حساب می
آوریم.ولی چرا باید تعقل را متروک و منسوخ بدانیم؟ ما در عصری زندگی میکنیم که همه خواهان شیرین کام بودن هستند.بسیاری از ما کار میکنند تا زندگی خود را تامین کرده باشند،و
زندگی میکنند برای اینکه خوشبخت باشند. چیز نادرستی در این امر نیست؛فقط به سطح بالایی از بهره وری دست نمیابیم.ولی،خواهان سطح بهره وری بالا هم هستید؟ پس باید برای
کارکردن زندگی کنید و خوشبختی را به عنوان محصول فرعی کار و کوشش به دست بیاورید.
آسان نیست. آدم هایی که برای کار کردن زندگی میکنند گروه کوچک و خوش اقبالی از برگزیدگان هستند،ولی برگزیدگانی که پذیرای تازه واردان و خودگزدیگان هم هستند،و از تیره
آدمهایی برخاسته اند که بر مثبت اندیشی تاکید می ورزند.در دنیای ما،آدم های خوشبین دست بالا را دارندنه به دلیل آنکه همیشه حق با آنهاستبلکه به دلیل اینکه مثبت اندیشند. این
مردم،هنگامی هم که اشتباه میکنند باز مثب اندیش اند.چنین است راه رسم کارهای بزرگ،تصحیح اشتباه ها،بهبود بخشیدن به وضع و حال موجود،و دستیابی به موفقیت.خوشبینی
خردمندانه و با چشم های باز نیک فرجام است؛ بدبینی فقط یک تسلای توخالی را بار می آورد که حق با شما است.
تنها درسی که از همه این مطالب میتوان گرفت آن است که تداوم کوشش و تلاش ضرورتی است اجتناب ناپذیر.اعجازی در کار نیست.چیز کامل و بی نقص وجود ندارد.هزاره ای دربین
نیست.نجات دهنده قدرقدرتی به یاری ما نخواهد آمد.ما باید نوعی امیدواری توام با شکاکیت در خویشتن بپرورانیم ،از جزمیات بپرهیزیم،خوب گوش کنیم و خوب بنگریم،بکوشیم تا هدف
های خود را مشخص و معین سازیم،و وسیله دستیابی به هدف را بهتر انتخاب کنیم....