کانال آرشیو موزیک در تلگرام: https://t.me/Dance_With_The_Deviil
وقتی فرسنگ ها دور از من احساس دلتنگی کنی
قلب من روزهاست سرد شده از این عشق تقارنی
وقتی ساعت ها بعد از این روزهای تنهایی داری
ذهن من دست کشیده از توهم های تکراری
وقتی تمام سلول هات یه آغوش امن میخوان
وقتی همه خاطره های لعنتیت به حرف میان
ترکم که میکردی نور فانوس های دریا مردن
موریانه های خیال قایق نجاتو خوردن
فرشته های دریایی منو به موج ها سپردن
امواج سهمگین وحشت منو تا مرز مرگ بردن
وقتی تمام حسرت ها به مرگ اضافه ت میکن
وقتی همه غم های فلسفی کلافه ت میکنن
غم ها که هرچقدر می خندی احاطه ت میکنن
نفس ها به بوی جسد به تدریج عادت میکنن
وقتی میخوای با دیوارا حرف بزنی و ممکن نیست
وقتی تو مجرای نفس چیزی جز بغض مزمن نیست
وقتی اطرافت همه چیز اونقدر خوبه که سیر شدی
میبینی تو انتظار اتفاق خوب پیر شدی
وقتی وجودت خالیه و از درون درد می کشی
چشمای پر اشکتو به شیشه های سرد میکشی
وقتی همه جونتو از نیاز به بوسه میدری
برای بوسیده شدن پناه به عکس ها میبری
وقتی من نیستم که روحت زیر پوستم گرم بمونه
وقتی من نیستم که روحت زیر پوستم گرم بمونه