فرار از زندان (انگلیسی: Prison Break) یک مجموعه تلویزیونی درام آمریکایی ساخته پل شیورینگ است. این سریال از اوت ۲۰۰۵ تا می ۲۰۱۷ در قالب پنج فصل و توسط شبکه رسانهای فاکس پخش شد. داستان آن در مورد دو برادر است که یکی از آنها به خاطر جرم مرتکب نشده به مرگ محکوم شدهو دیگری برای نجات برادر خود نقشهای استادانه میکشد. مت اولمستد، کوین هوکس، مارتی آدلستین، دان پاروز، نیل اچ. موریتز و برت رتنر سازندگان اختصاصی این سریال هستند. همچنین برت رتنر کارگردان اولین قسمت این مجموعه بود. موسیقی این سریال را رامین جوادی ساخت و در سال ۲۰۰۶، نامزد دریافت جایزه امی بهترین موسیقی متن شد. همچنین سریال فرار از زندان برنده جایزه بهترین سریال درام در جوایز برگزیده مردم سال ۲۰۰۶ شد.
شبکه رسانهای فاکس ابتدا در سال ۲۰۰۳ به دلیل نگرانی از طولانی شدن این مجموعه، ساخت این سریال را قبول نکرد. به دنبال موفقیت سریالهای لاست و ۲۴، فاکس تصمیم گرفت تا کار تولید را در سال ۲۰۰۴ شروع کند. فصل اول سریال با نظر مثبت بینندگان روبرو شدو نمره بالایی گرفت. قرار بود فصل اول ۱۳ قسمت داشته باشد، ولی با توجه به محبوبیت سریال، ۹ قسمت دیگر به آن اضافه شد. فرار از زندان در چندین جشنواره و در زمینههای مختلف نامزد دریافت جایزههای بسیاری شدهاست. در سال ۲۰۰۶، این مجموعه موفق به کسب جایزه بهترین سریال درام از نگاه مردم شد. در سال ۲۰۰۵، فرار از زندان جایزه گلدن گلوب بهترین مجموعهٔ تلویزیونی درام را از آن خود کرد. هر ۵ فصل این سریال بر روی دیویدی به بازار عرضه شدهاست و در ژوئیه ۲۰۰۹، دو قسمت اضافی به نام فرار نهایی منتشر شد.
{فصل اول}
فصل اول مربوط به نجات لینکلن باروز از زندان است. وی به اتهام قتل برادر معاون رئیسجمهور ترنس استیدمن به مرگ محکوم شده بود، در حالی که او واقعاً این کار را انجام ندادهاست. او در زندان ایالتی فاکس ریور، منتظر فرارسیدن روز اجرای حکمش است. برادر او مایکل اسکافیلد که یک نابغه و مهندس سازه است، نقشهای برای فرار لینکلن طراحی میکند. مایکل دست به یک جرم میزند تا به زندان فاکس ریور برود. در زندان او برای راه پیدا کردن به درمانگاه، ادعا میکند که دیابت نوع یک دارد و با دکتر سارا تانکردی آشنا میشود. همزمان وکیل و معشوقهٔ سابق لینکلن، یعنی ورونیکا داناوان که یک وکیل است، دوباره تحقیقاتش را شروع میکند تا بیگناهی لینکلن را اثبات کند. مشخص میشود که سازمان برای لینکلن پاپوش درست کردهاست. پدر لینکلن و مایکل سالها پیش برای سازمان کار میکرده و بعد از خروجش از سازمان علیه آنها کار میکند. به همین دلیل سازمان برای انتقام، این کار را کردهاست. مایکل و لینکلن به همراه شش زندانی دیگر، فرناندو سوکره، تئودور بگول، بنجامین مایلس فرانکلین، جان آبروزی، توئینر و هیوایر در قسمت آخر این فصل، از زندان میگریزند.
{فصل دوم}
فصل دوم، هشت ساعت پس از فرار آغاز میشود. هشت فراری تقریباً از هم جدا شدهاند و هر کدام به دنبال اهداف خود میروند. براد بلیک که افسر نگهبان زندان بود، از کارش اخراج میشود و بعد از این به دنبال فراریها میرود تا با دستگیری آنها پولی به جیب بزند. همچنین ورونیکا که استیدمن را در بلکفوت مونتانا پیدا کردهاست، توسط افراد سازمان کشته میشود. چند نفر از این فراریها به دنبال گنج ۵ میلیون دلاری چارلز وستمورلند میروند که او آن را چندین سال پیش زیر خاک پنهان کردهاست. الکساندر ماهون مأمور افبیآی است که از طرف سازمان مأمور میشود تا مایکل و برادرش را که به دنبال سرنگونی رئیسجمهور فعلی (همان معاون رئیسجمهور و یکی از اعضای سازمان) هستند را متوقف سازد. او همچنین باعث کشته شدن توئینر، جان آبروزی و هیوایر میشود. مایکل به راز ماهون که خلافکاری به نام اسکار شَلِز را در باغچه خانه خود دفن کرده بود، پی میبرد و از او میخواهد که آنها را تعقیب نکند ولی ماهون نمیپذیرد. همچنین سازمان، پدر سارا را (فرانک تانکردی، فرماندار شیکاگو) به قتل میرساند. به دنبال این، سارا به مایکل و لینکلن میپیوندد تا با هم علیه رئیسجمهور کار کنند. مایکل و لینکلن توسط ماهون دستگیر شده و به کمک کلرمن از دست پلیسها فرار میکنند. پل کلرمن، از مأمورین سابق سازمان، به آنها میپیوندد. همچنین سی نوت دستگیر میشود و به ازای برملا کردن حقایق علیه ماهون آزاد میشود. برادران به همراه سارا، تیبگ، سوکره، بلیک و ماهون به پاناما میروند و در آنجا مایکل قتل ویل کیم (که سارا مرتکب آن شد) را گردن گرفته و به همراه ماهون، بگول و بلیک به زندان سونا میرود.
{فصل سوم}
در فصل سوم، مایکل باید نقشهای برای فرار از زندان سونا طراحی کند. سازمان الجی (پسر لینکلن) و سارا را گروگان میگیرد و او را مجبور میکند تا جیمز ویسلر را که یکی از اعضای سازمان است، از آن زندان فراری دهد. گرچن مورگان مأمور سازمان است که کارهای این دو برادر را دنبال میکند. سوکره نیز به پاناما میآید و در فرار به مایکل کمک میکند. به دلیل تأخیر در فرار، گرچن یک سر نشان لینکلن میدهد و ادعا میکند که او سارا را کشتهاست. لینکلن به همراه سوفیا (دوست دختر جیمز ویسلر) به مایکل در راه فرار کمک میکنند. اولین نقشه مایکل برای فرار شکست میخورد. مایکل با کمک لچرو (رئیس زندان سونا) نقشهای دیگر طراحی میکند. مایکل با طراحی نقشهای زیرکانه چندین زندانی را که میخواهند فرار کنند، تئودور بگول، بردلی بلیک و لچرو را فریب میدهد و خودش به همراه ماهون، ویسلر و یک پسر نوجوان (مک گریدی) از زندان میگریزند. همچنین سوکره بعد از فرار به دلیل هویت جعلی و کمک نکردن به پلیس پاناما برای دستگیری مایکل به زندان سونا میافتد. در آخر ال جی و ویسلر معاوضه میشوند. سوفیا به دلیل اینکه ویسلر به او نگفته بود که همکار سازمان است، او را ترک، و با لینکلن زندگی میکند.
{فصل چهرم}
در فصل چهارم مشخص میشود که زندانیان سونا شورش کردهاند و سوکره به همراه تیبگ و بلیک از آنجا گریختهاند. همچنین مشخص میشود که سارا زنده است. در این فصل دان سلف که یکی از مأموران امنیت ملی است، از مایکل و دوستانش میخواهد که دستگاهی به نام سیلا را پیدا، سازمان را نابود و آزادی خودشان را تضمین کنند. در طول این فصل مایکل و همراهانش به دنبال این دستگاه هستند و بلیک نیز در این راه، جان خود را از دست میدهد. در آخر آنها سیلا را به دست میآورند و رئیس و همه اعضای سازمان دستگیر میشوند. همچنین مشخص میشود مادر مایکل، کریستینا اسکافیلد زنده است و در طول این سالها برای سازمان کار میکردهاست. او میخواهد سیلا را از چنگ مایکل دربیاورد اما در پایان فصل توسط سارا کشته میشود.
در دو قسمت پایانی سریال پس از پیدا شدن سیلا و انحلال سازمان، مایکل و سارا با هم ازدواج میکنند و همه به رقص و پایکوبی مشغول میشوند تا اینکه پلیس سارا را به جرم قتل کریستینا اسکافیلد دستگیر میکند. مدرکی موجود نیست که قتل او دفاع از خود بوده و و به احتمال زیاد سارا محکوم خواهد شد. به همین علت مایکل نقشهای برای فراری دادن او از زندان میریزد و در هنگام اجرای این نقشه، مایکل توسط برق کشته میشود. او آزمایشهای پزشکی خود را که نشان دهنده مرگ احتمالی وی تا سه ماه دیگر است، برای سارا و برادرش کنار گذاشته بود تا آنها را بخوانند و همچنین فیلمی را که از خود ضبط کرده بود به الکس ماهون دادهاست تا آن را به سارا و برادرش بدهد تا علت کار او را درک کنند. سکانس آخر این سریال، چهار سال بعد را نشان میدهد که سوکره، ماهون، لینکلن به همراه پسر و همسر جدیدش و سارا به همراه فرزندی که از مایکل به دنیا آورده، در پاناما زندگی میکنند. سارا نام فرزندش را نیز مایکل گذاشتهاست.
{فصل پنجم}
در فصل پنجم مشخص میشود که مایکل زنده است و در زندانی به نام اوگاجیا در یمن زندانی شده و نام او به «کنیل اوتیس»، تروریست وابسته به داعش تغییر داده شدهاست. لینکلن پس از اطلاع از ماجرا، به همراه سی-نوت -که مسلمان شده- به یمن -که درگیر جنگ داخلی با داعش شده- سفر میکند تا مایکل را نجات دهد. مایکل در اواخر دوران حبسش در زندان، موفق میشود که پس از هفت سال با سارا -همسرش، که اکنون با جیکوب ازدواج کرده- ارتباط برقرار کند. مایکل پس از فرار، ابو رمال را -که رهبر داعش در یمن بوده- به دلیل گروگان گرفتن او و لینکلن و همچنین دو فراری دیگر -به نامهای جا و ویپ - از زندان را بکشد. به همین عنوان، به عنوان قاتلان ابو رمال شناخته شده و تحت تعقیب قرار میگیرند. در میان صحبتهای مایکل و لینکن مشخص میشود که کلرمن صلاحیتی برای تبرئه افراد گروه را نداشته و مایکل برای آزادی خانوادهاش مجبور شده بوده تا با فردی به نام «پوسایدون» همکاری، و مرگ خود را جعل کند. در این مدت پوسایدون به وی اجازه ارتباط به هیچکدام از افراد خانوادهاش را نداده بودهاست.
لینکن، جا و ویپ بجهای خودمختار در یمن میروند که داعش در آنجا مستقر نیست و در حین رفتن مایکل مسموم میشود. پس از آن جا تصمیم به ماندن میگیرد و لینکن و مایکل به همراه ویپ به سمت یونان میروند. سارا برای مداوای مایکل به یونان میرود و او را درمان میکند. پس از آن برای سفر به آمریکا به فرانسه و سپس به آمریکا برمیگردد اما مایکل همچنان با نام «کانیل اوتیس» تحت تعقیب است.
در دو قسمت پایانی پوسایدون (جیکوب)، سارا را در زیرزمین خانه زندانی میکند و پس از آن مایک (پسر مایکل) به دست پوسایدون افتاده و او متواری میشود. سپس مشخص میشود که ویپ پسر تیبگ بودهاست. تیبگ و پسرش (ویپ) به مایکل میپیوندند و مایکل از او میخواهد که پوسایدون را برای حفظ جان او و پسرش بکشد. تیبگ این پیشنهاد را قبول میکند. پوسایدون به شستشوی مغزی مایک میپردازد.
در حین ملاقات پوسایدون زودتر افبیآی را خبر کردهاست و ملاقات تشدید میشود. در این زمان پسر تیبگ کشته میشود و اندکی بعد به علت کشتن یکی از افراد پوسایدون دستگیر میشود. در همین حال سارا و لینک، مایک را پیدا، و مایکل را باخبر میکنند. وی پوسایدون را فریب داده و فرار میکند، در حین فرار اوضاع را طوری جلوه میدهد که پوسایدون مجبور به شلیک به او میشود (فشنگ مشقی). آنها سپس همگی دستگیر میشوند و مایکل از مدارکی برای افشای هویت پوسایدون استفاده میکند. پس از آن هویت اصلی پوسایدون آشکار شده، مایکل نام و هویت سابقاش را پس میگیرد و فردی آزاد تلقی میشود.