🔴دهه شصت و هفتاد میلادی در کوران جنگ سرد طبق قاموس چپ، امور سرگرمی و تفریحی حکم مخدری داشت که بره های جهان سومیو، بیخیال از قتل مادرانشان به دست گرگهای سرمایه داری، مسخ و مشغول میکرد...
از منظر ایدئولوژی استعمارستیز پدیده هایی چون سینما، موسیقی و ورزش حرفه ای جملگی مثل هروئین توطئه غرب و افیون توده ها تلقی میشد...ولی مورد آخر یعنی ورزش تفاوتی عمده داشت: انحصارش در اختیار استعمارگران سفیدپوست قرار نگرفت و عرض اندام اهالی جوامع استعمارزده در میادینش بعنوان پیش درآمد پیروزی نهایی طبقه کارگر و پرولتاریا قابل تقدیس و روحیه بخش بود؛
.
🔵پله در چنین فضایی پدیدار شد و اسم در کرد ولی نه از خودش جنم مبارزه نشون میداد که همچون محمدعلی کلی فیگور اعتراضی بگیره و نه حتی زندگی شخصیش ادویه دراماتیک کافی داشت تا مثل نقص عضو گارینشا یا دست شکسته جو فریزر لالایی کودکان محروم و روضه دلخوشی پابرهنگان باشه...
اوضاع زمانی خرابتر شد که پله زرق و برق هالیوودی پیدا کرد، در بحبوحه نبردهای انقلابی در آمریکای لاتین همچون مهره تبلیغاتی با سانتوس دوردنیا میچرخید و زمانی که نیمی از دنیا برای آلنده و شیلی اشک تمساح میریختن مهمان سوگلی کاخ سفید شد!! به همین ترتیب روز به روز از توقعات انقلابیون بیشتر فاصله گرفت تا اینکه تیر خلاصو به آرمانهای بلند زحمتکشان زد...
در حالیکه یووه و رئال و میلان و حتی بایرن برای پله صف کشیده بودن و سرودست میشکوندن با قرارداد 7میلیون دلاری مستقیم به وادی شیطان بزرگ پیوست و روالی پایه ریخت که کارلوس آلبرتو رو با خودش برد و ریوه لینو هم با 2.5 میلیون دلار و کاخ اختصاصی و رولزرویس عازم شعبه امریکا در خاورمیانه یعنی عربستان سعودی شد!!
.
🔴به منظور زدودن ننگ بیعت پله با اردوگاه استکبار جهانی باید بت جدیدی برای عدالتخواهان مبعوث میشد که در حین شیر یا خط انداختن بین زیکو و دکترسوکراتس قرعه فال به نام دیگو مارادونا افتاد...باقی تاریخ از پیش نوشته شده بود:
↩مارادونای سرگرم عشرت با مافیای سیسیل سمبل طبقه فرودست شد و پله به جرم حشرو نشر با امثال استیو راس شریک قارون های استثمارگر!!
↩پله ای که هرگز تبلیغ نوشیدنیهای الکلی رو بدلیل بدآموزی برای کودکان نپذیرفت در جبهه باطل امپریالیسم قرار گرفت و مارادونا با سیگاربرگای هاوانا گوشه لبش در جبهه حق!!
↩پله ای که حضورش میانجی آتش بس جنگهای کنگو و نیجریه بود واسطه استعمارچی سلطه جویان غربی معرفی شد ولی مارادونا به لطف رفاقت گرمابه ای با اسپانسر جنگهای افریقا یعنی فیدل کاسترو، آزادیخواه و چه گوارای ثانی لقب گرفت!!
↩پله ای که هرگز کاپیتانی تیم ملیو نپذیرفت تا محوریت فنیش در زمین با لیدری دیگران توازن پیدا کنه، شمایل خودخواه و منفعت طلب بود و مارادونایی که سرمربیگری تیم ملی در جام جهانیو به سطح خاله بازی تنزل داد همچون دهقان فداکار عاشق مردمش!!
↩پله چون در منهتن برجسازی داشت عروسک خیمه شب بازی کاپیتالیسم محسوب میشد ولی مارادونا که سر پیری با میسترس پالتو پوست پوش مانور تجمل میداد، قهرمان فقرا!!
↩این دوقطبی بطرز عجیبی در مراسم انتخاب برترینهای قرن بیستم عینیت رسمی پیدا کرد: توپ طلای مردمی به مارادونا رسید و توپ طلای فیفا نماینده بنگاه های سرمایه سالار مکنده خون مردم به پله اعطا شد!!
.
❎امروزه سالهاست آبهای جنگ سرد از آسیاب افتاده؛
مرز جبهه موهوم شرق و غرب از برلین رسیده به خرسون، کوبا هنوز در برکات عزت انقلابیگری دست و پا میزنه، فیدل کاسترو در حالیکه آخرین دستاوردش افتخار به آمار خودکفایی در تولید زودپز بود هفت کفن پوسونده و شیلی زیر یوغ امریکای جهانخوار پیشرفته ترین کشور امریکای لاتینه!!
🔹اما با وجود این تحولات پله همچنان در ورطه سوء تفاهمات مظلوم واقع شده؛
نمونه اینکه لابلای بزرگداشت افتخارات بی نظیر، ابداعات تکنیکی و رکوردای جورواجورش کمتر اشاره میشه به نقش پله در پیامد قانون بوسمن، زمانی که بعنوان وزیر ورزش برزیل با اصلاحات زیربنایی صادرات فوتبالیست به اروپا رو به صنعت پرسود امریکای جنوبی بدل کرد، ساختاری که تا امروز تنها در برزیل بیش از صدهزارشغل بعنوان ایجنت و استعدادیاب آفریده و بطور میانگین سالانه 700 میلیون دلار ثروت به امریکای لاتین سرازیر کرده...
.
✔پله رو باید یکی از قربانیان سرشناس عدم تطابق حقیقت اراده انسان با واقعیت تاریخ قلمداد کرد...تضادی که انگار همچون طلسم از روزهای اول گریبان پله رو گرفت؛
روزی که برخلاف میلش با نامی که در مدرسه برای تمسخرش بکار میرفت مشهور شد (بدلیل تلفظ پیله بجای بیله) یا روزی که بعلت تاخیر تلگراف فدراسیون برزیل به سوئد، مسئولان برگزاری جام جهانی 58 شماره بازیکنا رو بطور رندوم ثبت کردن که دست برقضا شماره 10 افتاد به نوجوانی گمنام تا بهمین سادگی خاصترین شماره پیراهن تن خور پله شکل بگیره...
سوء تفاهم بالاتر ازینکه شاه شاهان فوتبال با نام و شماره ای جهانگیر شد که خوشایند خودش نبود؟!