ای از عشق ِ پاک من، همــیشه مست
من تو را آسان نیاوَردم به دست
من تو را آسان نیاوردَم به دست
بارها این کودکِ احساسِ من
زیر باران های اشک من نشست…
من تو را آسان نیاوردم به دست
ای از عشق ِ پاک من، همــیشه مست
من تو را آسان نیاوَردم به دست
من تو را آسان نیاوردَم به دست
بارها این کودکِ احساسِ من
زیر باران های اشک من نشست…
من تو را آسان نیاوردم به دست
در دل آتش نشستن، کار ِ آسانی نبود
راه را بر اشک بستن، کار ِ آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بامِ آسمان
بارها در خود شکستن، کار آسانی نبــود…
بارهای این دل به جرم عاشقی
زیر سنگینی بار غم نشست
من تو را آسان نیاوردم به دست…
در به دست آوردنت، بردباری ها شده، بی قراری ها شده، شب زنده داری ها شده…
در به دست آوردنت، پایداری های شده، با ظلم و جورِ روزگار، سازگاری ها شده
ای از عشق ِ پاک من، همــیشه مست
من تو را آسان نیاوَردم به دست
من تو را آسان نیاوردَم به دست
بارها این کودکِ احساسِ من
زیر باران های اشک من نشست…
من تو را آسان نیاوردم به دست