من هر روز صبح زود بلند میشم میرم پیاده روی
ی روز اونجا دیدم میثاقی و احمدی هم دارن ورزش میکنن
گفتم اینجا چیکار میکنید احمدی گفتش بهم گفتن خیکی تو کی هستی که جای عادل خان رو گرفتی
وی در ادامه افزود: منم اومدم ورزش که عضله ای بشم
گفتم همین شکم عضله ای هست واسه خودش
بعد میثاقی حمله کرد گفت آخرین بارت باشه با دوست من اینطوری حرف میزنیا
یقه رو گرفت پرتش کردم اونور
گفتم تو دیگه کی باشی فکر کرده فردوسی پوره
اینو که بهش گفتم خیلی ناراحت شد احمدی اومد بهم مشت بزنه
جاخالی دادم
گفتم اصلا یکاری میکنیم احمدی من با تو مسابقه میدم اگه من بردم فردوسی پور بهتره تو بردی میثاقی بهتره
رفت ی دست سر میثاقی کشید گفت داداش هواتو داره خاکشو به پوزه میمالم
میثاقی از استرس نگاه نمیکرد
همون اول که شروع کردیم دویدن با ی اختلاف زیادی جلو افتادم و احمدی شروع کرد نفس نفس زدن و من به راحتی بردم
گفتم دیدید عادل بهتره
گفتن چه ربطی داره؟
گفتم بیاید بریم کوه ربطشو بهتون بگم ببینم اصلا میتونید بیاید
میثاقی گفت این احمدی راه صاف هم نمیتونه بره
سر همین دعواشون شد من جدا کردم رفتیم کوه
احمدی هی میگفت من تله کابین میخوام من تله کابین میخوام اونا گفتن این جا نمیشه قد خرسه تله سقوط میکنه
من گفتم بیا بریم از کوه بالا یکم آب کنی این شکمتو برگشتنی شاید تونستیم با تله برگردیم
تازه گلی ام آب و آبمیوه با پول خودم خریدم این ۲ تا تنبل بیان
احمدی تا میومد یکم بالابره لیز میخورد!
گفتم تکون بخور لامصب
میثاقی میگفت من تشمنمه بهش آب انبه دادم
گفتم راه بیفتید
احمدی گفت منو تا بالا هول بده!
من گفتم تو با این هیکلت من چطوری ببرمت بالا
گفت بلندم کن!
همونجا ی لقد زدم از ارتفاع خیلی زیادی پرت شد پایین!
میثاقی گفت نهههههه
میثاقی پرید احمدی رو گرفت این دو تا همینجور داشتن قل میخوردن من یهو دیدم یا خدا بهمن داره ریزش میکنه!
به هر زحمت بود اینارو نجات دادم احمدی پرروبازی درمیاورد!
یهو صدای گرگ اومد!
دیدیم شب شده هیشکی نیست ما وسط کوهیم راهم گم کردیم!
این ۲ تا وحشت کردن گفتم بیاید آتیش روشن کنیم سرده
بعد گفتم نه روشن نکنیم پیدامون میکنن
احمدی دستشوییش گرفت گفت وای داره میریزه داره میریزه گفتم برو ی گوشه کارتو بکن گفت نه گرگا گفتم اونا همینجوریش تو رو ببینن سکته میکنن چه برسه در حال دستشویی کردن
میثاقی گفت من و احمدی چغر تر از این حرفاییم فقط کاش اون گرگ سفیده نیاد اون خیلی چغره کاش اون طوسیه بیاد
احمدی قولنجشو شکوند گردنشونو کج کردن من گفتم یعنی میخوان چیکار کنن
تا ی. چراغ قوه انداختم گرگ طوسیه ما رو دید حمله ور شد
این ۲ تا پا به فرار گذاشتن میثاقی لیز خورد ولی گرگه رفت دنبال احمدی میگفت این عجب گوشتیه
من به میثاقی گفتم مگه نگفتی احمدی چقدر چغره این که داره فرار میکنه
بعد شروع کرد گفتش تا همینجا هم که اومدیم خوب بود و ایشالا دفعه بعد!
میثاقی گفت ی لیوان از این نوشابه بده گفتم همشو که تو خوردی بیا با آب بخور
یقمو گرفت گفت بده ببینم یدونه زدم بهش خورد به احمدی جفتشون افتادن جلو گرگه
بعد گرگه لیسشون زد گفت اح اح اینا چه گوشت تلخن بنده خدا گذاشت رفت
بعد شروع کردن بپر بالا پایین کردن گفتن ببین چه چغریم گرگه از ما وحشت کرد
من گفتم حداقل اشکارو پاک کنید بعد گنده گویی کنید
دیگه احمدی از ترسش چند کیلویی آب کرد تونستیم برگشتنی با تله کابین بیایم
بعد میگفت من ورزشکار قهاری هستم کلی وزن کم کردم!
میثاقی هم اینجوری کرد ✊
من واقعا حرفی برای گفتن نداشتم ولی احمدی هنوز چاق بود و چیزی نمونده بود سیمه این تله کابینه پاره شه اینا هم هی جیغ میزدن هنوز سرم درد میکنه
میثاقی میگفت وای یوقت سقوط نکنیم همه مردم منتظرن ببینن من درباره تاج چه اسنادی رو میکنم
من گفتم مردم تازه ی نفس راحت میکشن همونجا تو تله کابین دعوا شد!
وسط راه پیادمون کردن گفتن خودتون برید
دوباره باید ی راه زیادی رو کوهنوردی میکردیم!
ی کتک مفصل زدمشون
انداختم همونجا خودم نوشابه هام اومدن
بعدا فهمیدم این بیچاره ها داشتن تلف میشدن اونجا و اگه کسی نبود نجاتشون بده الان برنامه جام جهانی رو اجرا نمیکردن
هنوزم که هنوزه پشیمونم چرا با اینا رفتم کوه