"همیشه، 15، 16 نفر هستند که خیالشان راحت است. اما بقیهی ما... وقتی مربی برای اعلام لیست جام جهانی به اتاقمان میآید، واقعا ترسناک و دلهره آور است"
راب لی/کتاب چطور قهرمان جام جهانی شویم؟ |
آنهایی که خیالشان راحت است... از روزها، هفته ها و ماهها قبل، عکسشان روی جلد مجلات و بیلبوردها و تبلیغات اسپانسرهای جام جهانی به چشم میخورد. کاپیتان، آقای گل، شماره 10... آنهایی که در لیگ درخشیده اند. یک دروازهبان موفق. یک مدافع سفت و سخت. برای حمله به جایگاه قدیمیها. و آنهایی که در برزخ راه میروند؛ پسران جوان در آغاز راه، پیرمردها در آرزوی یک جام جهانی بیشتر، معمولیها در آرزوی جهش بزرگ... این، داستان رویای دعوت به جام جهانیست. داستان قرار گرفتن در لیست سرمربی... داستان یکی از آنها...
آنقدر انتخاب مهمی هست که پادشاه، دیکتاتور و یک کمیتهی مشحون از نامهای پرطمطراق در آن دست داشته باشند. در سال 1930، ترکیب تیم ملی رومانی برای شرکت در نخستین دورهی بازیهای جام جهانی نه توسط مربی و فوتبالیها که به دستور مستقیم شاه کارل دوم انتخاب شد! آنهم پس از یک دوره بررسی دو ماهه و سپس فراهم کردن سفر از شرق اروپا تا مونته ویدئو. پادشاه جدید، علاقه اش به فوتبال را بیش از این به رخ میکشد و با روسا و کارفرمایان بازیکنان صحبت میکند تا پس از سفر یک ماههی جام جهانی، ملی پوشان شغلشان را از دست ندهند! طبیعی است که وقتی ادالبرت دژو اولین گل تاریخ فوتبال رومانی در جام جهانی را در اولین دقیقهی بازی با پرو میزند، پادشاه خوشحال ترین مرد دنیاست...
تمام مربیان، به اندازهی کاستل رادولسکو، مربی رومانی 1930، مطیع دستورات پادشاه خود نیستند. چهار سال بعد و در روزگار ترکتازی بنیتو موسولینی، احتمالا ویتوریو پوتزو، مربی اتزوری، تنها کسی بود که جرات سرپیچی از فرامین دوچه، دیکتاتور ایتالیایی را داشت. در حالی که دولت موسولینی اصرار به انتخاب تمام بازیکنان تیم ملی از حزب فاشیست داشت، پوتزو، سرسختانه برابر این انتخاب ایستاد و البته نتیجه به قدری برای دیکتاتور ایتالیایی شیرین بود که پوتزو یک جام جهانی و یک افتخار دیگر را به ایتالیا آورد. دو قهرمانی پیاپی در جام جهانی...
برخلاف ایتالیا و رومانی، در انگلستان، دههی 50، مردانی فوتبالی و البته نفوذتر از پادشاه کارل و موسولینی بر ترکیب تیم ملی تاثیرگذارند: کمیتهای 9 نفره در اتحادیهی فوتبال انگلستان. لردها، مردانی با کتهای فراک و کلاههای شیک که دور یک میز مینشینند و ترکیب انگلیس، مبدعان فوتبال را برای سفر پرغرور به جام جهانی تعیین میکند. ترکیبی که در سالهای دههی 50 با محوریت ستارگان وولوز، کاپیتان بیلی رایت، و مردان بزرگی چون، سر استنلی متیوز و تام فینی انتخاب میشود.... ترکیبی که البته والتر وینترباتم سرمربی انگلستان با آن به توفیق بزرگی نمیرسد. تا سال 1966 و برچیده شدن رسمی کهنه. بله، سر الف رمزی ترکیب بهتری را نتخاب میکند! قهرمان 1966 را...
تلفیقی از مدل الف رمزی و گروه 9 نفره را میتوانید در آلمان بیابید. آمیزش مدلها و یک جهش بزرگ... مورد زپ هربرگر، به عنوان یک استثنا و به عنوان پدرِ موفقیتهای فوتبال آلمان در جام های جهانی را جدا کنید. مردی که شهر به شهر سفر کرد تا ترکیب خود را از میان جوانان خسته از جنگ آلمانی بیابد. به هلموت ران جوان با مدل سلبریتی وار امروز به اندازهی فریتز والتر و شمایل برادر بزرگتر تیم به یک اندازه اطمینان داشت. هربرگر توانست با ترکیبی منحصر بفرد و تکیه بر بازیکنان کایزرسلاترن، در برن بر غولهای مجاری غلبه کند.
پس از هربرگر اما مدل مربیان آلمانی برای انتخاب مربی، تغییر میکند. هلموت شون، با مشورت کرامر و لاتک مربیان بایرن و وایزوایلر مربی گلادباخ، دو قدرت اول فوتبال آلمان دههی 70 تیم خود را انتخاب میکند. در واقع ترکیب آلمان، همیشه از دل جلسات مربی مانشافت با مربیان بوندسلیگا بیرون میآید.
با این حال حتی در الگوی آلمانی هم اتفاقاتی برای رسانههای تشنهی حواشی پیدا میشود؛ کافیست اخبار پیش و پس از جام جهانی 98، داستان نزدیکی ستارگان آلمان به نامزدها و همسرانشان و اصرار برتی فوگتس به عدم دعوت بازیکنانی مثل ماتیاس زامر را مرور کنید...
در سال 98 نه فقط حواشی برتی فوگتس که اعلام لیست فرانسویها و انگلیسیها هم سوژهی مناسبی برای مطبوعات بود. زمانیکه امه ژاکه تصمیم گرفت کانتونا و ژینولا را از میهمانی خانگی و رانده ووی فرانسوی پای ایفل محروم کند و گلن هدل فقط دو سال پس از شاهکار گسکوین برابر اسکاتلند در یورو 96، به معشوقهی پاپاراتزیهای ایتالیایی پشت میکند. علیرغم شباهت کار دو مربی در عدم دعوت ستارگان سینمایی پردردسر، نوع اعلام خبر به آنها، متدی است که هر مربی بنا بر اصول خود به سراغ آن میرود. دسته ای از مربیان، بدون ابا از جر و بحث با ستاره ها، شخصا خبر دعوت یا عدم دعوت آنها به جام جهانی را به اطلاع بازیکن خود میرسانند. شیوهای که گلن هدل از آن استفاده کرد. مربی انگلستان در اردوی تیم ملی، به اتاق بازیکنان میرود. راب لی، یکی دیگر از بازیکنان دعوت نشده به لیست هدل در جام جهانی 98 میگوید:
"وقتی هدل به اتاق گسکوین رفت ما فقط صدای فریاد کوبیده شدن در و چند تخته را شنیدیم! فکر کنم چیزهایی را به سمت هم پرتاب کردند!"
امه ژاکه اما اینقدرها هم اهل دموکراسی نیست. او پس از قطعی شدن تصمیم، لیست بازیکنان دعوت شده در تابلوی اعلانات هتل میچسباند. بدون آنکه برخوردی مستقیم با ستارههایش داشته باشد. البته زمانیکه بازیکنانی مثل کانتونا در تیم خود داشته باشید، این الگوی بدی نیست!
چه شاه کارل، چه موسولینی، چه برتی فوگتس، هدل یا ژاکه لیست جام جهانی را انتخاب کنند، این آرزوی هر بازیکن و هر کسی است که جزئی از ترکیب تیم ملی کشور خود در آوردگاه جام جهانی باشد... چه رسد به اینکه تکخال مملکت خود باشی و مردی با قدرت رقم زدن تفاوتها...
پرویز قلیچخانی، تنها بازیکنی در قارهی آسیاست که سه بار قهرمان جام ملتهای آسیا شده. دو ماه بعد در مونترال تیم ملی حشمت مهاجرانی تاریخسازی میکند. ایران با شکست کوبا و باخت 3-2 از لهستان، به دور دوم صعود میکند. جدال با شوروی. باخت 2-1 ایران. پنالتی پرویز آخرین قاب به یاد مانده از حضور ایران در فوتبال المپیک. حسرت ابدی. در دهکدهی المپیک اما اتفاقاتی میفتد. شاپور غلامرضا پهلوی، رییس کمیتهی ملی المپیک، چیزی به کامبیز آتابای، رییس فدراسیون فوتبال میگوید. آتابای هم اوامر ملوکانه را به حشمت منتقل میکند:
"پرویز، برایمان مسئلهساز شده."...
آرزوی یک ملت. آرزوی یک تیم. آرزوی یک بازیکن. تیم ملی ایران، برای اولین بار به جام جهانی فوتبال میرسد. آرزوهای قلیچ اما چیز دیگریست. یک هفته مانده تا نوروز 1356. تیم مهاجرانی، در راه جام جهانی 1978. روزهای خوش و رویاهای بزرگ. در آخرین بازی سال 55، مجارستان، در امجدیه میهمان ایران است. لایوش باروتی، با مجموعهای از بازیکنان اصلی و ذخیره، تیم حشمتخان را شکست میدهد. قبل از بازی، حشمت مهاجرانی در رختکن به سراغ پرویز قلیچخانی میرود و پیام آتابای را به او میرساند:
"این بازی، بازی خداحافظی توست و باید تیم ملی را ترک کنی!"
مهاجرت به ینگه دنیا و بازی در سنخوزه. مام وطن، دیگر فرزندش را نمیخواهد. بهترین فوتبالیست تاریخ ایران، جایی در بهترین تیم ملی تاریخ ایران ندارد. ....
قبل از سفر تیم ملی به آرژانتین، صحبت از بازگشت قلیچخانی به تیم ملی داغ میشود. ولیعهد، با چند شرط، حضور سردار قلیچ را میپذیرد اما امنیتیها، به تحرکات مشکوکی اشاره میکنند. ترس از خرابکاری قلیچ، وسط بازی ایران، هلند. یاران قلیچ، مخالفان بعدی حضور او هستند. حسن روشن، میگوید:
"ما به مسائل سیاسی کاری نداشتیم. گفتیم پرویزخان اگر بیاید، یک ماهه آماده میشود. کاپیتان هم میشود. اما زحمتهای این مدت را ما کشیدیم. پروین هم کاپیتان بود. اصلا نظم تیم بهم میریخت"
و در نهایت، پرویز قلیچ خانی به سادگی همه چیز را توضیح میدهد... علت نبودن در میان لیست نهایی جام جهانی را... :
"سیاست، به معنای سیاسیبازی، بیارزش است اما سیاست به معنای راه بهتر زندگی کردن. مگر من بیغیرتم که وقتی در امجدیه 35،000 تشویقم میکنند و همسایهام نان ندارد، بیتفاوت باشم. من که بخش اعظمی از شهرتم را مدیون مردم هستم، باید در کنار مردم باشم."