وقتی با داشتن بهترین بازیکنان باز هم شما در شش دیدار پیاپی مقابل یک حریف بازنده می شید، باید به تمام موارد بپردازید و بررسی کنید.
لاپورتا وقتی جای بارتومئو آمد اعلام کرد نمی دانسته اوضاع تا این حد اسفبار است. در نهایت مجبور شد مسی را به پاریس واگذار کند و کلی اهرمی را فعال نماید که تا دهه ها می تواند بر زندگی اقتصادی بارسا اثر گذار باشد. او تیمی را بست که خیلی ها حسرت اسکواد او را می خوردند. لوا بهترین بازیکن دو سال اخیر فیفا را از همین بایرن گرفت. از سراسر اروپا بهترین ها را به خدمت گرفت و دومین تیم پر هزینه اروپا لقب گرفت.
جدا از اینکه بسیاری از هواداران بارسلونا ژاوی را به لحاظ فنی نقد میکنند که چرا نمی تواند از اسکوادی که دارد بهترینها را انتخاب کند، مثلا وقتی اصرار دارد تیکی تاکا بازی کند، چرا باید از کسیه بازی بگیرد، یا وقتی بوسکتس آماده نیست، چه اصراری هست که به او بازی بدهد یا ...؟ یک مساله را هم نباید فراموش کرد.
تاریخ دروغ نمیگوید. بارسلونا یکی از بهترین تیمهای اروپا است. این تیم پس از رئال، میلان، بایرن و لیورپول، پر افتخار ترین تیم اروپا است. پنجمین تیم پر افتخار اروپا نباید آمارش در برابر سومین تیم پر افتخار اروپا اینقدر فاجعه بار باشد. 5 باخت در نیوکمپ و فقط دو پیروزی در نیوکمپ. هفت تقابل در آلیانز پنج باخت و فقط دو تساوی. یک بازی در زمین بیطرف آنهم در لیسبون که خب به بارساییها به مراتب نزدیکتر است و فاجعه باخت 8-2. آنها در شرایطی باختهای 8-2 و 4-0 را مقابل بایرن تجربه کردند که حتی لیونل مسی را هم در خدمت داشتند. البته با توجه به اینکه مسی که در فاز تهاجمی بهترین بازیکن تاریخ بارسا بوده، در فاز تدافعی عملا به تیم کمکی نمی کرد، با رفتن او باختهای بارسا هم خفیف تر شده. دیگر از باخت 8-2 و 4-0 خبری نیست و باختها به 2-0 و 3-0 تنزل یافته است.
به عبارتی وقتی مسی بود، ولی به خوبی توسط بایرنیها کنترل میشد، در فاز تهاجمی کارایی خود را از دست می داد، تحت پرس شدید بایرنیها بارها توپ لو میداد و زمینه ساز گلهای بیشتر برای بایرن میشد. نمونه اش توپی بود که در میانه میدان از دست داد و اوج هنرنمایی آلفونسو دیویس را شاهد بودیم.
یکی از دلایل برتری بایرن مقابل بارسا برتری فیزیکی است. بارسا بازیکنان فانتزی باز زیاد دارد. بعد از بازی معروف 8-2 بسیاری روی عضلات ورزیده گورتزکا مانور دادند و عکسهای او را قبل و بعد از پیوستن به بایرن مقایسه کردند.
نکته دیگر این است که به رغم برخی تفاوت ها، بایرنیها هم در مالکیت توپ سرآمد هستند. حتی قبل از پیوستن گواردیولا به بایرن، این تیم پس از بارسا، دومین تیم از لحاظ در اختیار داشتن مالکیت توپ در اروپا بود. یادم هست زمان هاینگس وقتی بایرن به مادرید رفت و رئال مورینیو را حذف کرد، در زمین حریف 60 درصد مالک توپ بود. البته این آمار پس از پیوستن پپ بهتر هم شد. ولی به هر حال حربه ای که بارسا مقابل بسیاری تیمها می تواند به کار ببرد در برابر بایرن عملا کارایی ندارد.
مساله دیگر این است که دفاع بارسا بسیار شکننده است. وقتی تیمی مثل بایرن پنج بازیکن سطح بالا در میانه میدان دارد و برتری خط هافبک بارسا را از کار می اندازد (حتی وقتی ژاوی و اینیستا و مسی را در اختیار داشت 7-0 به بایرن هاینکس باخت) و ضد حملات برق آسایی هم دارد، ضعف خط دفاعی این تیم می تواند زمینه ساز باخت های پر گل باشد. حتی اگر ترشتگن یا ویکتور والدز در اوج باشند و در لالیگا رکورد کلین شیت در اختیار داشته باشند.
مطلب دیگر اینکه بایرن همیشه با بازیکن سالاری مخالفت کرده. این وسط ستاره هایی مثل لوا و کروس را هم از دست داده ولی سیاستش را تغییر نداده است. بازیکنان باید در خدمت تیم باشند. هیچ بازیکنی پاداش وفاداری نمی گیرد. هیچ بازیکنی خود را از باشگاه بزرگتر نمی داند. در تمام خطوط بازیکنان فوق العاده ای دارد. ولی به یک بازیکن وابسته نیست. شاید لوا وقتی رکورد گرد مولر را شکست تصور کرد از باشگاه بزرگتر است. الان وقتی پنجشنبه (اگر پلی آف لیگ اروپا را با پیروزی پشت سر بگذارد) می تواند به این مساله فکر کند که آیا باشگاه بایرن باعث شده او دو بار بازیکن سال فیفا شود، یا او بوده که بایرن را به موفقیتهای چشمگیر می رسانده؟ شکی نیست لوا و بایرن هر دو به هم کمک کرده اند. ولی اگر لوا محوریت داشت، الان بارسا با این اسکواد نباید چشم به لیگ اروپا داشته باشد و بایرن قبل از هفته آخر صدرنشینی اش در گروه مرگ قطعی باشد. به همین دلیل بارسا که معمولا فوق ستاره محور بوده، یک زمان هاجی، یک زمان روماریو، یک زمان رونالدو، یک زمان رونالدینیو، یک زمان مسی و الان هم لوا، اگر به تیمی مثل بایرن میخورد که فوق ستاره اش را مهار می کرد، قافیه را می باخت. ولی در تیم بایرن، اگر توماس مولر مهار شود، سانه گل می زند. سانه را مهار کنند، گنابری گل می زند، گنابری را کنترل کنند، کومان، گورتزکا، کیمیش، دیویس، هرناندز، پاوار، موسیالا و ... هستند. بایرن یک تیم است که حتی با جدا شدن ستاره هایی مثل روبن و ریبری و کروس و آلابا و لوا و ... راه خود را می یابد. ولی بارسا تیمی ستاره محور است که اگر ستاره اش مهار شود، رقابتهایی در این سطح را واگذار می کند.
اما در کنار تمام این مسائل نباید فراموش کرد نتایج گذشته روی عملکرد بازیکنان به لحاظ روحی روانی اثر می گذارد. به شخصه معتقدم پپ علی رغم اینکه بایرن را در بحث مالکیت تقویت کرد، ولی به هیچوجه بلد نبود از بازیکنان بایرن بازی بگیرد. قبل از وی بایرن سه گانه گرفته بود. مخوف ترین و متعادل ترین ترکیب را در اختیار داشت. بعد از وی هم ششگانه گرفت. ولی با پپ حتی یکبار هم فینال اروپا را تجربه نکرد. در سه مصاف با تیمهای اسپانیایی هر سه بار حذف شد. در حالیکه بایرن هاینکس بارسا و رئال را حذف کرده بود و بایرن فلیک و ناگلزمن هم در گروه اتلتیکو و بارسا هر سه بار سر گروه شده بود و در دیدار حذفی هم حماسه 8-2 را خلق کرده بود. یعنی از پپ که به خصوص در برابر اسپانیاییها آمار فاجعه باری داشت عبور کنیم، هر بار بازیکنان بایرن با یک سرمربی آلمانی مقابل بارسا قرار گرفته بودند، مقابل این تیم پیروزی های یکطرفه ای را کسب کرده بودند. قبل از پپ در سال 2013 با نتیجه 7-0 در دو بازی به پیروزی رسیده بودند و بعد از پپ هم هر 5 دیدار مقابل بارسا را با 4 کلین شیت 19 زده و 2 خورده به پایان رسانده بودند. حتی نیوکمپ هم برایشان بهشت بود. خب اگر مثلا سال دیگر قرار باشد این دو تیم همگروه باشند، آیا بازیکنان بارسا از پیش 2-0 عقب نیستند. شاید بیجهت نبود کومان حتی در نیوکمپ با یک آرایش دفاعی مقابل بایرن قرار گرفت. زیرا کمتر از دو سال از باخت 8-2 میگذشت و خواهی نخواهی ترس روی تک تک بازیکنان و مربیان و مدیران احساس می شود.