«سال 848»
اوضاع در انگلیس اصلا خوب پیش نمی رود وایکینگ های شمالی حملات سختی را به جزیره انگلستان آغاز کرده بودند ادامه میدهند ارتش وسکس که قوی تر از سایر هفت کشور آنگلو ساکسون بود تنها امید برای اتحاد بود
اتحادی که شاید یک رویای محال بود اما در نهایت محقق شد؛ و مردی بنام آلفرد آغازگر آن بود اما چطور و چگونه؟
آلفرد در سال 847 به دنیا آمد او کوچکترین فرزند پادشاه اتلولف بود
آلفرد چهار برادر و یک خواهر داشت
همه برادران او توانستند قبل از او به حکومت برسند ابتدا برادر بزرگ آلفرد اتلستان حکومت کرد او حکومت کنت را بر عهده داشت و سر انجام در سال 850 در گذشت
بعد از آلفرد سه برادر بزرگتر او
اتلبالد(دو سال)
اتلبرت(پنج سال)
اتلرد(شش سال)
حکومت کردند
«مردمان یاغی شمالی»
*سال 868 دوران سلطنت اتلرد*
وایکینگ ها به انگلیس رسیده بودند
آلفرد و برادر تاجدارش قصد داشتند با ارتش وایکینگ ها قبل از رسیدن به وسکس رو به رو شوند
فرماندهی وایکینگ ها به عهده ایوار بی استخوان برادر هالفدان رگنارسون بود که بعد ها برادر او بعنوان پادشاه نورثامبریا تاج گذاری کرد
البته این تلاش اتلرد و الفرد با شکست رو به رو شد و سر انجام در سال 870 به وسکس رسیدند
آنها در سال بعد نه درگیری با ارتش قدرتمند وایکینگ داشتند
آنها ابتدا در انگلفیلد پیروز شدند
اما توسط برادران وایکینگ هالفدان و ایوار در نبرد ریدینگ به سختی شکست خوردند
سپس در اشدان دوباره بر وایکینگ ها پیروز شدند
اما آنها در نبرد های مرتون و بیسینگ دوبار از وایکینگ ها شکست خوردند
و پادشاه اتلرد کمی بعد در آوریل درگذشت
«سلطنت»
بعد از مرگ اتلرد در وسکس آشوب های زیادی به پا شد اتلهم و اتلولد پسران پادشاه درگذشته به سن پادشاهی نرسیده بودند
سر انجام آلفرد خود بر تخت سلطنت نشست
هنگامه خاکسپاری پادشاه اتلرد وایکینگ ها توانستند از غیاب آلفرد استفاده کنند و ارتش ساکسون ها را شکست دهند
و در ماه می آلفرد در ویلتون قصد مبارزه دوباره با مهاجمان دانمارکی و سوئد و نروژی را کرد
اما او شکست خورد
این شکست هر امید آلفرد برای بیرون راندن مهاجمان را نقش بر آب کرد و مجبور شد تن به صلح دهد
شرایط این صلح در دسترس نیست اما گفته میشود ارتش آلفرد عقب نشست و زمین را خالی کرد
وایکینگ ها در پاییز 871 از ریدینگ عقب نشستند و به سوی قرارگاه های زمستانی مرسیایی روانه شدن تا آن را بگیرند
آلفرد نیز برای خلاص شدن از شر وایکینگ ها مجبور به پرداخت پول نقد شد
پنج سال بعد در سال 876 وایکینگ ها به وارهام در دورست حمله کردند و آلفرد تلاش موفقی برای مسدود کردن آنها انجام داد سر انجام بر اثر بن بست نظامی
آنها مجبور به صلح با هم شدند
صلح قراربود با تبادل گروگان ها و سوگند وایکینگ ها همراه شود
وایکینگ ها متعهد شدند که شرایط را بر روی حلقه ثور حک کنند
اما اهالی شمال به قول خود وفا نکردند و حلقه را شکستند
و همه گروگان ها را قتل عام کردن
و شبانه خود را به دووم رساندند
آلفرد برای تلافی ناوگان وایکینگ ها را در دووم محاصره کرد و آن را منهدم کرد
با این ضربه مهلکی وایکینگ ها عقب نشستند و تسلیم شدند
«هیچوقت به یک وایکینگ اعتماد نکن»
همه چیز به ظاهر شده خوب پیش می رفت آلفرد شاه در قلعه سلطنتی چیپنهام برای کریسمس اقامت داشت
همه شاد بودند
اما انگار قرار نبود این آرامش ادامه یابد
وایکینگ ها با حمله ناگهانی به قلعه همه ساکنان آن را قتل عام کردند
آلفرد شاه توانست با کمک یاران فداکار خود فرار کند
و کمپین مقاومت در پترتون شمالی راه اندازی کند
جنگ اجتناب ناپذیر شده بود تقریبا همه سلطنت های ساکسونی ضعیف شده بودند
وسکس مجبور بود برا بقا خود نبردی تمام عیار بکند
آلفرد شاه تمامی مردم و شبه نظامی و سرباز های خود را به آنجا فرا خواند این نبرد تعیین کننده سرنوشت کل انگلستان بود.
«سرنوشت پادشاهی در ادینگتون معلوم می شود»
آلفرد در ریدینگ ثابت کرده بود در مراقبت از مواضع و جنگ تدافعی مهارت دارد و میتواند در آن پیروز شود
وایکینگ ها هجوم را آغاز کردند و حمله کردند
آلفرد فرمان ساخت دیوار سپر را صادر کرد و مواضع مستحکم خود را تقویت کرد
ارتش وایکینگ با حمله های مهلک نتوانستند نیرو های الفرد را متلاشی کنند
اوضاع به نفع پادشاه جوان پیش می رفت
وایکینگ ها که دریافتند قادر به پیروزی نیستند عقب نشستند و به قلعه فرار کردند
و شکست آنها باعث نفاق شد گوتروم
حمایت ایوار و سایر اربابان شمالی را از دست داد
در صورتی که در اردو پادشاه اتحاد کامل موجود بود
سر انجام وایکینگ ها بر اثر گرسنگی تسلیم شدند و آلفرد با آنها معاهده صلح امضا کرد
که بر خلاف قرار داد های قبلی وایکینگ ها بعلت شکست سخت مجبور به عمل به قول های خود در قرار داد شدند
«آرامش به سرزمین های جنوبی برمیگردد»
به موجب قرارداد صلح همه چیز آرام میشود
گوثروم مسیحی میشود و در انجلیا شرقی سکونت میکند
آلفرد هم در وسکس با قدرت حکمرانی میکند
گوثروم دیگر تهدید نیست و اوضاع صلح امیز به نظر میرسید
اما فقط در وسکس
مهاجمان یاغی شمالی دوباره به متحد وسکس یعنی کِنت حمله کرده بودند و آنجا رو محاصره کردند
آلفرد توانست با ارتش خود آنها را شکست دهد و بار دگر وایکینگ ها فرار کردند
و به انجلیا شرقی گریختند
آلفرد با ناوگان خود آنها را شکست داد اما هنگام برگشت ناوگان او با حمله ناگهانی وایکینگ های دیگر که پنهان شده بودند شکست خورد
دلیل شکست حمله ناگهانی و تضعیف ناوگان آلفرد بود
«بازگشت مردمان شمالی»
با مرگ گوثرم وایکینگ اوضاع دوباره بهم میریزد و سردار های مختلف دوباره بدنبال فتح افتادند
پاییز 892
وایکینگ ها قدرت سابق را نداشتند آنها موقعیت خود را در اروپا اصلی (فرانسه و آلمان و سایر کشور ها)متزلزل میدیدند
دست به حمله میزنند
آنها با 330 کشتی یعنی ناوگانی بزرگ به سوی انگلستان رهسپار میشوند
و در دو بخش مختلف سکونت میکنند
بخش بزرگتر به کِنت و بخش کوچکتر ارتش به فرماندهی هیستن به ویلتون می رود
آلفرد در سال 893 توانست به محلی بکر و ناب دسترسی یابد که بوسیله آن هر دو بخش ارتش وایکینگ را مشاهده کند
علارقم قدرت آلفرد میل به مذاکره داشت و با هیستن مذاکره کرد در همین حین ارتش بزرگتر وایکینگ شکست میخورد
در واقع پسر بزرگ آلفرد شاه یعنی ادوارد آنها را در نبرد فارنهام شکست داد
و وایکینگ ها به جزیره آی در تورنی گریختند و سر انجام تسلیم شدند
و سپس به اسکس فرار کردند آنها باز هم در نبرد بنفیلد شکست خوردند و
باقیمانده آنها به هیستن پیوستند
اکنون هیستن تنها امید وایکینگ ها برای احیای قدرت بود
در همین حین آلفرد خیر دار شد اکستر در محاصره است آلفرد به راه افتاد و با ارتش خود بار دیگر پیروز شد و محاصره را شکست
هیستن هم بیکار ننشست و نیرو های خود را روانه کرد تا آلفرد را شکست دهد
اما آنها به جای آلفرد با نیروی مرسیا رو به رو شدند و شکست خوردند آنها توسط مرسیا ها محاصره شدند
و پس از شکست به شوبری فرار کردند اما نتیجه ناگهان به طور ناگهانی برگشت
نیرو های کمکی وایکینگ دوباره سر رسیدند و وایکینگ ها دست به حمله هایی تمام جانبه زدند
و دست به حمله زدند
انگلیس ها تلاشی برای محاصره نکردند آنها فقط به تمام شدن آذوقه شمالی ها اکتفا کردند
و سر انجام وایکینگ ها 895 یا 894 به علت کمبود آذوقه عقب نشستند و از محاصره دست کشیدند
و سر انجام در سال 896 همه وایکینگ ها از مبارزه دست کشیدند و به نورتامبریا و انجلیا شرقی رفتند آنهایی هم که ربطی نداشتند به اروپا بازگشتند
«میراث و مرگ»
آلفرد در سال 899 درگذشت او فقط 51 سال داشت علت مرگ او بیماری کرون بود
او از بدو جوانی و کودکی به این بیماری مبتلا بود اما با وجود آن توانست اینهمه نبرد را علیه وایکینگ های سالم رهبری کند و آنها را شکست دهد
سر انجام او آرام خفت چون آرزوی او هم محقق شد نوه او اتلستان انگلستان را متحد کرد و بعنوان پادشاه انگلستان تاج گذاری کرد و از بعد او به بعد تا هنگامه هجوم نورمن ها به انگلیس
پادشاهان وسکس بعنوان پادشاه انگلستان تاج گذاری میکردند
و همه آنها مدیون مردی بودند که سال ها قبل وایکینگ ها را از قلمرو خود بیرون راند و پایه های کشوری رو مستحکم ساخت
مردی بنام آلفرد...
.
.
.
«پایان»
امیدوارم که خوشتون اومده باشه♥️🌹
کاری از حزب وارزوفسکی