در آغاز دهه 1990، روهر، مرکز صنعتی آلمان، با کاهش تولید زغال سنگ و فولاد به شدت رو به افول بود، درست مانند مرسی ساید در اواسط دهه 80. هیچ منطقه ای تا این حد نیاز به یک تیم فوتبال موفق را احساس نمیکرد. با این وجود، پس از 30 سال از تأسیس بوندسلیگا، تا کنون هیچ تیمی از روهر موفق به قهرمانی در این رقابتها نشده بود.
تا زمان ایجاد بوندسلیگا در آغاز فصل 1963/64، لیگ فوتبال حرفهایِ تمام وقتی در آلمان غربی وجود نداشت. بروسیا دورتموند که یکی از اعضای موسس لیگ به شمار میآمد و اولین گل تاریخ رقابت ها را توسط تیمو کونیتسکا به ثمر رساند، به بیش از 30 سال زمان نیاز داشت تا جام قهرمانی را به وستفالن ببرد.
پس از قهرمانی در فینال جام حذفی 1965، دورتموند به جام در جام اروپا راه یافت. تا کنون، هیچ تیمی از آلمان غربی موفق به کسب یک جام مهم اروپایی نشده بود. اما با شکست 2-1 لیورپول در فینال هامپدن پارک در سال 1966، باشگاه استانداردهایی را برای هموطنان خود تعیین کرد که باید از آن پیروی میکردند. این پیروزی همچنان به عنوان نقطه عطفی مهم در تاریخ فوتبال آلمان برشمرده میشود. احتمالا این قهرمانی باید نشان دهنده ورود دورتموند به عنوان یک قدرت بزرگ در فوتبال اروپا باشد، اما جدای از کسب مقام سوم در سال 1969، آنها برای چندین سال از کسب جام باز ماندند.
دورتموند در سال 1972 از بوندسلیگا سقوط کرد، اما در سال 1976 دوباره به سطح اول فوتبال آلمان بازگشت. در دهه بعد، تیم در باتلاقِ اواسط جدول فرو رفت و اکثرا فصل را در میانهها به اتمام میرساند. در طول فصل 1985/86، آنها در پلی آف سقوط با فورتونا کلن درگیر شدند. دورتموند که با نتیجه 2-0 از بازی رفت عقب بود، در بازی برگشت نیز گل سوم را دریافت کرد. اما آنها در دقیقه 54 یک گل از سه گل خورده را از روی نقطه پنالتی توسط میشائیل تسورک جبران کردند. دقایقی بعد، گل دوم نیز به ثمر رسید تا اختلاف به حداقل برسد.
فرار از سقوط در زمانی رخ داد که تنها 7 ثانیه باقی مانده بود، یورگن وگمن گلزنی کرد تا در مجموع بازی را به تساوی بکشاند. بازی تعیین کننده در دوسلدورف برگزار شد و دورتموند با نتیجه 8-0 فورتونا را در هم کوبید؛ فورتونا دیگر هرگز به بوندسلیگا نزدیک نشد و در سال 2005 به کلی از صفحه فوتبال محو شد.
![](https://www.schwatzgelb.de/assetsv0/media/images/020-aktuelles/050-von-frueher/050-topspiele/relegation-01-4.jpg)
دورتموند و پیروزی برابر فورتونا کلن که موجب بقاء این تیم در بوندسلیگا شد
ترس از سقوط یک نقطه عطف برای باشگاه بود؛ بسیاری از هواداران که تماشای بازیهای تیم در ورزشگاه را متوقف کرده بودند، برای تماشای پلی آف تعیین کننده به دوسلدورف سفر کردند. در سال 1976، میانگین حضور 42,000 نفر بود، اما اکنون به 22,500 کاهش یافته بود. در فصل بعد، تعداد افرادی که بازیها را دنبال میکردند، بهطور چشمگیری افزایش یافت. چرا که به نظر میرسید شور و شوق آنان دوباره برانگیخته شده است. در این زمان، هواداران بروسیا دورتموند نوعی جدید از فرهنگ هواداری را به دنیای فوتبال عرضه کردند که به کلی تجربه تماشای یک مسابقه فوتبال را تغییر میداد.
در اتاق هیئت مدیره، جلسهای برگذاز شد تا اطمینان حاصل شود که باشگاه میتواند سلطه بایرن مونیخ را به چالش بکشد یا خیر. گرد نیبام، رئیس جدید، با درک این موضوع که پیشرفت بدون بودجه کافی حاصل نمیشود، قراردادی اسپانسری با Die Continentale، یک شرکت بیمه مستقر در شهر دورتموند امضاء کرد. نیباوم همچنین مدیر تجاری تمام وقتی را در باشگاه منصوب کرد، موقعیتی بی سابقه در یک تیم بوندسلیگایی.
برای موفقیت به یک ژنرال نیاز است!
اوتمار هیتزفلد، متولد سال 1949 در لوراخ، شهری در جنوب آلمان است. او فوتبال خود را در لیگ ملی سوئیس آغاز کرد، سپس، برای اشتوتگارت در بوندسلیگا ظاهر شد و 22 بار در طول سه فصل به میدان رفت. در سال 1972، او برای آلمان غربی در المپیک ظاهر شد و در شکست 3-2 مقابل آلمان شرقی گلزنی کرد. او پس از اینکه کفشهایش را آویخت، تصمیم گرفت در رشته «مدیریت فوتبال» فعالیت کند.
هیتسفلد به عنوان مربی در لیگ ملی سوئیس با تیم گرس هاپر زوریخ که در سال 1988 به آن پیوست، شهرت فزاینده ای به دست آورد. تحت رهبری او، آنها جام حذفی سوئیس را در سال 1989 و لیگ را در سالهای 1990 و 1991 فتح کردند.
مایکل مایر، مدیر بازرگانی دورتموند که پیش از این در بایر لورکوزن مشغول به کار بود، در سال 1988 سعی کرد هیئت مدیره را متقاعد کند تا هیتسفلد را برای رهبری تیم انتخاب کنند، اما بایریها با پیشنهاد او مخالفت کردند. اکنون، در تابستان 1991، مایر هیئت مدیره دورتموند را متقاعد کرد تا اوتمار هیتسفلد را به عنوان سرمربی جدید خود انتخاب کنند. اکثر هواداران بوروسیا از این تصمیم هیئت مدیره غافلگیر شدند.
بدبینی آنها با شروعی که دورتموند در فصل 1991/92 داشت تقویت شد. آنها دربی روهر را 5-2 به شالکه باختند، توسط تیم دسته دومی هانوفر از جام حذفی کنار گذاشته شدند و به رده دهم جدول سقوط کردند. هیتسفلد میدانست که نیاز به تصمیم گیری های شدید است.
او تدی دی بیر، دروازه بان محبوب هواداران را کنار گذاشت و اشتفان کلوسِ 20 ساله را جایگزین او کرد. این یک حرکت بزرگ بود؛ استحکام دفاعی به تیم بازگشت چرا که آنها تنها دو بازی را در هشت ماه آینده واگذار کردند. علاوه بر این، خرید اشتفان چاپویساتِ سوئیسی از بایر اوردیگن در طول تابستان، نیروی تهاجمی تیم را متحول کرد، چرا که در نخستین فصل حضورش با دورتموند 20 گل به ثمر رساند. چاپیوسات یک چهره جدایی ناپذیر در طول موفقیت های باشگاه در این دوره بود، با به ثمر رساندن 106 گل در 228 بازی در طول هفت سال و تبدیل شدن به برترین گلزن خارجی بوندسلیگا، و همچنین رد چندین پیشنهاد پرسود از تیمهای قدرتمند آن دوره، از احترام ویژهای نزد هواداران دورتموند برخوردار است.
دورتموندِ هیتسفلد فراتر از همه انتظارات، قصد داشت چالشی بعید برای قهرمانی ایجاد کند.
آینتراخت فرانکفورت همراه با دورتموند و اشتوتگارت در صدر جدول بود، اما آنها آخرین بازی فصل خود را مقابل وردربرمن واگذار کردند. این بدان معنی بود که تنها تفاضل گل سه تیم برتر را از هم متمایز خواهد کرد. هر سه تیم در آخرین بازی خود با درگیریهای خارج از خانه سختی روبرو شدند. بیش از 30,000 هوادار دورتموند در میدان اصلی شهر گرد هم آمدند تا رویدادها را روی صفحه نمایش بزرگ تماشا کنند. یک گل پس از ده دقیقه از چاپیوسات باعث برتری آنها در دویسبورگ شد، در حالی که فرانکفورت و اشتوتگارت به ترتیب در روستوک و لورکوزن درحال تساوی بودند.
هنگامی که تنها چهار دقیقه باقی مانده بود، به نظر میرسید قهرمانی به سمت وستفالن پیش میرود. سپس، با ناامیدی جمعیت، گیدو بوخوالد گل تعیین کننده را برای اشتوتگارت به ثمر رساند تا اشتوتگارتیها فصل را با تقاضل گل بیشتر در صدر جدول به اتمام برسانند. این سخت ترین رقابت بر سر قهرمانی در تاریخ بوندسلیگا تا کنون است. در نهایت، پیروزی دیرهنگام در روستوک نیز باعث شد تا دورتموند بالاتر از فرانکفورت در رده دوم قرار بگیرد.
تفاضل گل برتر اشتوتگارت تعیین کننده بود، اما هواداران دورتموند میتوانند از بالاترین امتیاز خود در تاریخ بوندسلیگا خرسند باشند. نشانه مهمتر، این بود که سناریو در فوتبال آلمان در حال تغییر است؛ بایرن مونیخ، نتوانست به اروپا راه یابد.
کسب رتبه دوم، ورود به جام یوفا را تضمین کرد. این در زمانی بود که شرکتهای تلویزیونیِ آلمان آماده پرداخت مبالغ هنگفتی برای پوشش فوتبال اروپا بودند. برای رقابتهای یوفا که در آن طرفهای آلمانی نیز شرکت داشتند، تمام درآمد تلویزیون به مجموعهای میرفت که بیشترین پیشرفت را داشته باشد. اشتوتگارت در لیگ قهرمانان اروپا توسط لیدزیونایتد کنار گذاشته شد. به این معنی که در مرحله یک چهارم نهایی، تنها یک تیم آلمانی در هر رقابت اروپایی حضور داشت: بروسیا دورتموند. آنها تنها ذینفع سود حاصل از پخش تلویزیونی شدند و معادل 10 میلیون پوند به جیب زدند که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود.
در ادامه، آنها رم و اکسر را کنار زدند تا به اولین فینال اروپایی خود پس از سال 1966 برسند. حریف آنها یوونتوس بود که یورگن کوهلر و آندریاس مولر ملی پوشان آلمانی را در صفوف خود میدید. پیروزی در این بازی برای هیتسفلد و تیمش بسیار بعید بود، زیرا یووه در خانه دورتموند با نتیجه 3-1 پیروز شد. بازی برگشت نیز یووه سه گل به ثمر رساند تا در مجموع با نتیجه 6-1 پیروز شود و جام قهرمانی را به تورین ببرد.
زمان آن فرا رسیده بود که هیتسفلد از سرمایه های بادآورده باشگاه برای معرفی دورتموند به عنوان تیمی برتر در آلمان استفاده کند. انتظار برای اولین جام بوندسلیگا دیگر نمی تواند به تعویق بیفتد.
![](https://img.welt.de/img/sport/mobile186588064/3102500637-ci102l-w1024/Borussia-Dortmund-Ottmar-Hitzfeld.jpg)
هیتسفلد و روزهای حضور در دورتموند
در طول تاریخ بوندسلیگا، معمولا برترین بازیکنان آلمانی مرتباً به غولهای سری آ فروخته میشدند. اما دورتموند در آستانه انجام گامی بیسابقه برای معکوس کردن این مهاجرت بود، چرا که اکنون مبالغ پیشنهادی آنها میتوانست با تیمهای سری آ برابری کند. بین سالهای 1992 تا 1995، بازیکنان بینالمللیِ معتبر آلمانی همچون اشتفان رویتر، یورگن کوهلر و آندریاس مولر در کنار جولیو سزار برزیلی از یوونتوس به خدمت گرفته شدند. همچنین ماتیاس سامر نیز با مبلغی رکوردشکن از اینتر به دورتموند نقل مکان کرد، و سپس با خرید کارل هاینز ریدله از لاتزیو دوباره این رکورد شکسته شد. کودتای دورتموند در خرید به خوبی نشان میداد که توازن قدرت در بوندسلیگا اکنون از باواریا به روهر درحال تغییر است.
امضای قرارداد سامر بسیار مهم بود. در ابتدا، سامر در خط میانی فعالیت می کرد. سپس، در طول فصل 1993/94، ند زلیک دچار مصدومیت شد و هیتسفلد از سامر خواست تا این نقش را برای یک یا دو بازی اجرا کند. با شکوفایی سامر در موقعیت جدید و تبدیل شدن به بهترین لیبرو در اروپا، حرکت استادانه هیتسفلد به خوبی نمایان بود.
علیرغم هجوم خریدهای گران قیمت، دورتموند همچنان هستهای از بازیکنان محلی از جمله اشتفان کلوس، کاپیتان مایکل زورک و لارس ریکنِ 18 ساله را وارد میدان میکرد. در طول فصل 1994/95، آنها با وردربرمن برای کسب مقام اول رقابت تنگاتنگی داشتند. در چهار بازی باقی مانده، برمن سه امتیاز اختلاف داشت (در آن زمان بوندسلیگا دو امتیاز برای یک برد داشت)ِ، اما در خارج از خانه مقابل رقیب سنتی دورتموند، شالکه شکست خورد تا اختلاف را به یک امتیاز کاهش دهد. تفاضل گل برتر دورتموند به این معنی بود که اگر دورتموند در خانه هامبورگ را شکست دهد، برمن که در روز پایانی به بایرن مونیخ سفر خواهد کرد به برد نیاز دارد. علاوه بر 42,000 نفری که در وستفالن اشتادیون جمع شده بودند، 50,000 نفر دیگر نیز بازی را از روی صفحه نمایشگر بزرگ شهر تماشا میکردند.
اندی مولر، تنها پس از هشت دقیقه در یک ضربه ایستگاهی گل نخست مقابل هامبورگ را به ثمر رساند. اکنون هواداران، در روزهایی قبل از فراگیر شدن تلفن همراه، برای اطلاع از بازی برمن و بایرن به رادیوهای ترانزیستوری خود چسبیده بودند. ناگهان، یک دقیقه مانده به نیمه، با انتشار خبر گل بایرن، ورزشگاه فوران کرد.
گل دوم قاطع از ریکن و باخت برمن در مونیخ با نتیجه 3-1، قهرمانی را تضمین میکرد. دورتموند پس از 30 سال بلاخره اولین قهرمانی خود در بوندسلیگا را کسب کرد!
در همیین هنگام، بایرن که خود را در خطر میدید، با انتصاب اتو رهاگل از وردربرمن به عنوان سرمربی جدید و خرید بازیکنان بین المللیِ آلمانی مانند یورگن کلینزمن و توماس استرونز خود را تقویت کرد. دورتموند نیز در این هنگام برای خرید یورگن کوهلر مدافع آلمانی، باری دیگر با یوونتوس وارد معامله شد.
یک بار دیگر، در فصل 1995/96 بوندسلیگا شاهد رقابت نفسگیری بود، اما این بار فقط بایرن مونیخ و بروسیا دورتموند.
در سه بازی باقی مانده، دورتموند با سه امتیاز از بایرن پیشی گرفت. پس از آن، رهاگل به طرز عجیبی از بایرن اخراج شد. سیاه و زردها بازی بعدی خود را با نتیجه عجیب 5-0 به کارلسروهه باختند. در هفته بعدی، بایرن مونیخ 2-0 مقابل وردربرمن پیش افتاد و برای لحظه ای صدرنشین شد، اما با نتیجه 3-2 کامبک خورد. این در حالی بود که تساوی بدون گل دورتموند مقابل مونیخ 1860 تضمین میکرد عنوان قهرمانی برای فصلی دیگر در دورتموند باقی خواهد ماند.
با این حال، قدرت مالی بایرن شروع به تهدید دورتموند کرده بود. نیباوم روشن کرد که دورتموند برای رقابت در این سطح نیاز به کسب عناوین دارد. خوشبختانه، موفقیت اروپایی در آستانه ایجاد یک مهلت موقت برای این نگرانی ها بود.
در تابستان، دورتموند به دنبال جذب پائولو سوزا، هافبک پرتغالی از یوونتوس شد.
در طول رقابت های جام یوفا 1994/95، دورتموند در مجموع 3-0 مادرول را شکست داد. عملکرد پل لمبرت هافبک اسکاتلندی نظر هیتسفلد را به خود جلب کرد. در سن 28 سالگی، او در دسترس بود و ایجنت او لمبرت را به سوی دورتموند سوق داد. بعدها هیتسفلد اینطور گفت: «مهمترین انتقال ما در آن سال پل لمبرت بود.» سوزا چند بازی اول فصل 1996/97 را به دلیل مصدومیت از دست داد. لمبرت شانس خود را غنیمت شمرد و خود را در ترکیب اصلی تیم جای داد.
با شروع فصل 1996/97، دورتموند دارای تیمی بود که می توانست بهترین تیم های اروپا را به چالش بکشد. کلوس یک دروازه بان برجسته بود. سامر در این زمان طوپ طلا را بدست آورده بود و اکنون بهترین بازیکن اروپا برشمرده میشد. کوهلر، یورگ هاینریش و اشتفان رویتر شراکت بسیار خوبی در دفاع داشتند. مولر جرقهای خلاقانه در خط میانی همراه با لمبرت بود که هر تهدیدی از حریف را خنثی میکرد. در جلو، ریدله و چاپیوسات یک نیروی ضربتی پرکار بودند. علاوه بر این، افرادی مانند ریکن، زورک، هیکو و هاینریش عمق قابل توجهی به تیم اضافه میکردند. هیتسفلد اکنون تمام انرژی خود را بر قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا متمرکز کرده است.
![](https://sport360.com/wp-content/uploads/2019/05/BeFunky-collage-2019-05-20T164026.999.jpg)
تیم طلایی دورتموند در سال 1997
اهمیت قدرت در عمق در طول کارزار اروپایی تاکید شد. سامر بیشتر فصل را با مصدومیت زانو دست و پنجه نرم میکرد، جولیو سزار بعد از مصدومیت در ماه اکتبر دیگر بازی نکرد و سوزا تا فوریه نتوانست به تیم بازگردد. با وجود این، دورتموند با غلبه بر اتلتیکو مادرید دیداری را با منچستریونایتد در نیمه نهایی ترتیب داد.
هیتسفلد در بازی رفت در خانه، خدمات سامر، کوهلر، ریدله، سزار و چاپیویسات را از دست داد. یونایتد در دیداری فشرده چندین موقعیت را از دست داد و سپس، در حالی که 15 دقیقه باقی مانده بود، رنه ترتشوک توپ را از هم تیمی اش سوزا گرفت، او ضربهای از فاصله 22 متری برای مهر و موم کردن اولین بازی به سمت دروازه ارسال کرد تا بازی نخست با نتیجه 0-1 به سود دورتموند به اتمام برسد. در بازی بازگشت در اولدترافورد، یک شوت منحرف شده از ریکن پس از تنها هفت دقیقه از شروع بازی به معنای صعود دورتموند به فینال لیگ قهرمانان اروپا بود.
آنها در مونیخ به مصاف یوونتوس خواهند رفت. ایتالیاییها توسط مارچلو لیپی درخشان مدیریت می شدند و ترکیبی پرستاره شامل زین الدین زیدان، الساندرو دل پیرو، کریستین ویری، دیدیه دشان و آلن بوکسیچ را در اختیار داشتند.
با این حال، یک هفته قبل، شالکه به یک پیروزی شگفت انگیز در جام یوفا مقابل اینترناسیونال دست یافت که این همتایان روهری خود را امیدوار کرده بود.
روز بازی فرا رسید. یووه در در دقایق اولیه بر بازی تسلط داشت، اما در دقیقه 28، لمبرت یک سانتر را به سمت ریلده روانه کرد، ریدله توپ را روی سینه خود کنترل کرد و از آنجلو پروزی عبور کرد تا گل نخست دورتموند به ثمر رسیده باشد. پنج دقیقه بعد، ارسال دیگری از مولر با ضربه سر وحشیانه ریدله مواجه شد تا آلمانیها با دبل ریدله از رقیب خود پیشی بگیرند.
لیپی در نیمه دوم دل پیرو را وارد زمین کرد. او در دقیقه 65 اختلاف را به یک گل کاهش داد. چهار دقیقه بعد، هیتسفلد ریکنِ 20 ساله را معرفی کرد. با اولین لمس توپ، لحظاتی پس از ورودش به زمین، با شوتی دیدنی از فاصله 27 متری توپ را روانه دروازه کرد تا یکی از بهترین گل های دیده شده در فینال لیگ قهرمانان اروپا را به ثمر رسانده باشد.
شایسته بود که یک پسر محلی از دورتموند که در زدن گلهای حیاتی مهارت داشت حرف آخر را بزند. گل ریکن سریعترین گلی بود که توسط یک بازیکن تعویضی در فینال لیگ قهرمانان تنها 16 ثانیه پس از معرفیِ او به ثمر رسید. در این بازی، لمبرت به اولین بازیکن بریتانیایی تبدیل شد که مدال لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد و سوزا اولین بازیکنی بود که در فینالهای متوالی با دو تیم مختلف پیروز شد.
یازده سال پس از اینکه آنها تنها چند ثانیه با سقوط فاصله داشت، اکنون دورتموند بهترین تیم اروپا بود. هفت ماه بعد، با شکست دادن قهرمان کوپا لیبرتادورس در توکیو، آنها رسما بهترین تیم جهان شدند. بهتر از این نمی شد!
![](https://editorial.uefa.com/resources/0250-0e6a1ad24685-93ed8a14e724-1000/1997_bv_borussia_dortmund.jpeg)
بروسیا دورتموند و قهرمانی در چمپیونزلیگ
هیتسفلد وارث یک تیم میانه جدولی بود که در زیر سایه بایرن مونیخ همچون سایر تیمهای آلمانی زندگی می کرد. او آنها را به تیمی پر از جوانی، انرژی، نیرو و استعداد تبدیل کرد. او علاوه بر آوردن استعدادهای شناخته شده ای مانند چاپیوسات و اندی مولر به باشگاه، هیئت مدیره را متقاعد کرد تا پول بیشتری را برای توسعه جوانان خود اختصاص دهند، که با به ثمر رساندن گل تعیین کننده ریکنِ 20 ساله در فینال، سود چشمگیری داشت.
هیتسفلد در سال 1997 به عنوان بهترین مربی سال جهان انتخاب شد، اما مدیریت رختکن از دست او در رفت، زیرا شکاف های عمیقی بین او و اعضای غول پیکرتر تیم ایجاد شد. هیئت مدیره به نظر می رسد تقسیم شده و سلامتی او شروع به بدتر شدن کرد. زمانی که نویو اسکالا از پارما استخدام شد، او به سِمت مدیر ورزشی تیم درآمد. اما هیتسفلد به زودی فریب خورد تا سرمربی بایرن مونیخ شود.
بدون هدایت او، دورتموند چهارم شد و سوزا و لمبرت رفتند و سامر و زورک بازنشسته شدند. سلطنت دورتموند در اروپا فقط یک سال به طول انجامید. تا سال 1999/2000، آنها با پنج امتیاز از سقوط اجتناب کردند. میراث هیتسفلد به کلی هدر رفته بود.
این باشگاه در تلاش ناامیدانه برای عقب ماندن از بایرن، مبالغ مضحکی را برای بازیکنانی با عملکرد ضعیف خرج کرد. ناکامی در راهیابی به لیگ قهرمانان به این معنی بود که در شروع فصل 2003/04، دورتموند بیش از 125 میلیون پوند بدهی داشت و بقای آنها در هاله ای از ابهام قرار گرفته بود. با فروختن زمین آنها به شرکت بیمه سیگنال ایدونا، به سختی از ورشکستگی جلوگیری شد. هفت سال پس از تاج گذاری قهرمان اروپا و جهان، جاه طلبی برای رقیب بایرن مونیخ ویران شده بود.
با این حال، سپیده دم جدیدی در افق بود زیرا دورتموند قرار بود خود را از معضل مالی خلاص کند تا دوباره به عنوان یکی از تیم های برتر اروپا ظاهر شود. در هر حال، مهم نیست که آینده چه خواهد داشت، میراثی که توسط ژنرال اوتمار هیتسفلد و تیم فاتح او در اواسط دهه 1990 ایجاد شد، در قلب باشگاه قرار دارد. آنها با هم شهر دورتموند را روی نقشه فوتبال قرار دادند...