به گزارش ESPN, اگوئرو در کتاب زندگینامه خود مینویسد: "همه میدانستیم که ماریو کمی دیوانه است. مساله اینجاست که ماریو زمانی که دوست داشت دیوانه باشد، دیوانه بود. هر وقت دلش میخواست هر کاری انجام میداد. وقتی به تمرینات میرفتیم توپها را به مناطق مختلفی شوت میکرد تنها به خاطر اینکه دوست داشت دیوانه باشد یا در زمان ناهار پنیر رو به سمت بقیه پرت میکرد.
"از من کاری بر نمیآمد به جز آنکه با وی همراه شوم و وی را با نامهای خنده داری صدا کنم. با این حال میدانست که وی را دوست دارم. همه وی را دوست داشتند. احساس میکردم فکر میکند که احساساتش متفاوت است. همیشه میگفت کسی وی را دوست ندارد و من مطمئنم که وی به آن اعتقاد داشت."
اگوئرو در مورد گلزنی بالوتلی به منچستر و پیراهنی که روی آن نوشته شده بود "چرا همیشه من؟" هم صحبت میکند: "هیچکس نمیدانست که وی چنین پیراهنی را زیر پیراهن ورزشی خود دارد. حتما مخفیاش کرده بود. اگر میدانستند احتمالا نمیگذاشتند که آن را ببرد. بعدها که پیام پیراهن را خواندم به او گفتم که شاید اگر کمی آرام تر باشد دیگر همیشه مردم به او گیر ندهند.
"یک روز در کارینگتون با هم صبحانه میخوردیم. ماریو روزنامه میخواند و تیتر یک آن عکس وی با آن پیراهن بود. در هر زمینه ی وی دلایل بی نهایتی داشت در مورد اینکه چرا همیشه او. در زمینههای مثل دختران، سیگار کشیدن، پلیس، کارت قرمز، جریمههای پارکینگ ماشین و عطسه بازی. وی میگفت نه من هیچوقت آن را انجام نداده ام. بعد من میگفتم که عکسهایش موجود است و وی اینطور پاسخ میداد که `پلیس از خانه تا زمین تمرین من را دنبال کرد برای آنکه با من حرف بزند`
"تعجبی هم نداشت اگر پلیس وی را دنبال کرده باشد زیرا احتمالا وی از سرعت مجاز بیشتر رانده است!"
مهاجم آرژانتینی سیتی در ادامه مینویسد:"گاهی اوقات پذیرش هتل به او میگفت که پلیس با او کار دارد و وی جواب میداد گور بابای پلیس!
"بعد یادش میآمد که احتمالا با سرعت زیاد رانده است و توجهات را جلب کرده است اما به هر حال او ماریو است."
درگیریهای بالوتلی و مانچینی نکته عجیبی نیست و اگوئرو هم به آن میپردازد:"او و مانچینی مثل سگ و گربه با هم در تمرینات دعوا میکردند و فحش میدادند و با صدای بلند فریاد میزدند اما بعد از چند دقیقه مانچینی مانند پدر وی میشد و بالوتلی هم فرزند او. هر وقت دو تیم 5 نفره تشکیل میدادیم که با هم بازی کنیم مانچینی همیشه در تیم مخالف ماریو بود. آنها در آن بازی پدر هم را در میآوردند و انقدر دعوا میکردند تا مانچینی سوت انتهای بازی را میزد و میگفت خوب دوباره من سرمربی تو هستم. خنده دار بود. ماریو میرفت چند روزی را اخم میکرد. مثل یک بچه کوچک."
اگوئرو در کتابش مینویسد که مایکل اوون برای وی اسطوره کودکی بوده است: "هواداران سیتی شاید از این صحبت خوششان نیاید اما من زمانی که بچه بودم دوست داشتم مایکل اوون شوم. همیشه لیورپول را دوست داشتم. بازیهای ویدیوی زیادی میکردم و همیشه رنگ قرمز را انتخاب میکردم چون رنگش مثل پیراهن ایندپندینته باشگاه اولم بود. وقتی او به آرژانتین در جام جهانی گل زد فریاد زدم ` احمق عوضی `
"حتی منی که 10 ساله بودم میدانستم که نباید آن فضای بزرگ را به اوون داد. وی در آن زمانی فوق العاده بود."