سالار گودمناگه قراره مثل نقد اسکویید گیمت باشه بزار من نقدش کنم:
جاوید دنبال شناسنامه شه این وسط با یه بابایی آشنا میشه که اسمش بهمنه که میخواسته بره المپیک تو کیفش مواد جاساز میکنن از لیست خطش میزنن اینم راس راسی میره تو کار مواد بعد که به یه مال و منال میرسه این کارو میزاره کنار میره تو کار این که جوونای انگیزه دار رو جذب کنه که بتونن تو کشتی کسی بشن واسه خودشون بعد این آقا بهمن یه زن داشته که توی مالزی با هم دستگیر میشن بعد بهانه با وثیقه آزاد میشه ولی زنه همون تو میمونه بعد بهمن میاد با دوست زنش که اسمش طلاست ازدواج میکنه بعد چند سال اون زن اولیه از حبس میاد بیرون بر میگرده ایران میفهمه بهمن بایه زن دیگه ای ازدواج کرده آدم استخدام میکنه بیان رو صورت طلا اسید بپاشن بعد یاغی میفهمه مانع کارشون میشه اینام میرن خواهر شو گروگان میگیرن میگن اگه میخوای آزاد بشه باید خودت بیای رو صورت طلا عه اسید بپاشی اونم میره ماجرا رو میزاره کف دست بهمن بعد بهمنه حدس میزنه یکی داره ازشون فیلم میگیره و توی کوچه خودشونه سر همین میان به اسی قلک میگن بیا تو نقش مامور برق ساعت ۲ شب برق خونه ها رو قطع کن ببینیم کیه که داره ما رو رصد میکنه اول قبول نمیکنه بعد وقتی که بهش میگن ۱۰۰ میلیون بهت میدیم اگه با موفقیت این کارو انجام بدی میره تو کار بعد که برقا رو قطع میکنه ۴ ۵ نفر اعتراض میکنن اینم میره آدرس خونه های اون ۴ ۵ نفرو در میاره روز بعد با پلیس آگاهی میرن دم در تک تک خونه ها ببینن تو کدوم خونه دستگاه فیلمبرداری که دقیق تو خونه روبروی بهمن بوده بعد اینا میان به یارو میگن زنگ بزن به اون زنه بگو رو صورت طلا اسید پاشیدن الان بیمارستانه اونم میگه بعد زنه میپرسه کدوم بیمارستان اونام یه جایی رو میگن بعد تو بیمارستان میان زنه رو میگیرن میگن اگه خواهر یاغیورو از گروگان در بیاری ولت میکنیم به امون خدا اینم هی میاد اینا رو میپیچونه هی سرکوفت گذشته بهمن بهش میزنه میگه بهت میگفتن بهمن کوچیک من ادمت کردم بعد میاد به طلا میگه این پول داده پدر تو رو بکشن اینجا طلا عصبانی میشه میزنه اون زنه رو میکشه بعد که میره پی ماجرا رو بگیره میفهمه بله یه راننده کامیون بوده بهمن اومده بهش پول داده بیاد بابای طلا رو زیر کنه