خرافات (جمع واژه عربی خرافه) به معنی اعتقاد غیرمنطقی و ثابت نشده به تاثیر امور ماورائی از طبیعت در امور طبیعی و به عبارت دیگر، چنین پندارهای عجیب برای مردم عوام است؛ یعنی عقاید غیر واقعی. خرافهها میتوانند به مرور زمان باعث شکلگیری نشانههایی از اختلال وسواسی جبری (OCD) شوند. افراد مبتلا به این اختلال در عین حال که از رنج خود به خوبی آگاه هستند، اغلب ناچارند تا اعمالی را بارها و بارها برای کاهش حس نگرانی انجام دهند؛ به طوری که مشغله ذهنی بسیارشان با جزئیات کم اهمیت و بلاتکلیفی دائمیشان به مشکلات گوناگونی در زندگی میانجامد. خرافات از طریق تکرار یک رفتار باعث ایجاد این اختلال در افراد خرافی میشوند.
«چرا خرافات را باور میکنیم»
جین رایزن ، استاد علوم رفتاری در دانشگاه شیکاگو و یکی از اعضای انجمن روانشناسی آمریکا، از مدل به اصطلاح فرآیند دوگانه شناخت برای توضیح باور ما به خرافات استفاده کرده است. به گفته رایزن (و سایر نویسندگان مشهور، دانیل کانمن)، انسانها میتوانندهم "سریع" و هم "آهسته" فکر کنند.
طرز تفکر اولی شهودی است، درحالی که طرز تفکر دومی عقلانیتر است و وظیفه اصلی آن نادیده گرفتن قضاوت شهودی هنگام یافتن خطا است.مدل تفکر دوگانه یک مدل تثبیت شده است، اما در مورد خرافات، رایزن پیشنهاد میکند که این مدل باید اصلاح شود. محقق خاطرنشان میکند که تشخیص خطا به طور خودکار شامل تصحیح خطا نمیشود. به عبارت دیگر ، مردم میتوانند متوجه این شوند که باورشان اشتباه است اما همچنان به آن عمل کنند.
1. میل به آرامش
گاهی اوقات خرافات میتوانند اثر تسکین دهنده داشته باشند، اضطراب را در مورد ناشناختهها از بین ببرند و به افراد احساس کاذب کنترل بر زندگی خود را بدهند. چرا که علت پدیدهای را ندانیم، رنج میکشیم و مغز در پی جواب هرچند غلط اما سریع برای تبیین آن پدیده است تا به آرامشی کاذب برسد. چون طبق کارکرد مغز، به طور کلی، ایجاد یک اطمینان کاذب بهتر از عدم قطعیت است و این چیزی است که بسیاری از تحقیقات نشان میدهند.این ممکن است دلیل باقی ماندن خرافاتی برای طولانی مدت باشد که مردم آنها را از نسلی به نسل دیگر منتقل کردهاند. همانطور که مقالهای در مجله بین المللی روانشناسی و علوم رفتاری منتشر شده است، اغلب خرافات ریشه در جوانی گونهها دارند؛ زمانی که اجداد ما نمیتوانستند نیروهای دنیای طبیعی را درک کنند. در آن زمان بقای اجداد ما توسط شکارچیان یا سایر نیروهای طبیعی تهدید میشد. برای مثال، از نظر اجداد ما اگر خشخشی در پرچین وجود داشته، بهتر بوده است که تصور کنند که یک تهدید است تا نه. در نتیجه، خرافات برای ایجاد یک احساس کاذب کنترل بر شرایط بیرونی و کاهش اضطراب تکامل یافتهاند. همچنین به همین دلیل است که خرافات در شرایط عدم اعتماد، ناامنی، ترس و تهدید رایجاند.
2. مسئولیت ناپذیری و فرافکنی
خرافات از طریق فرافکنی ذهن ما را آرام میکنند. تا انگشت اتهام را سمت دیگران بگیریم. اصطلاح فرافکنی در روانکاوی کابرد دارد؛ در آن فرافکنی یک سازوکار دفاعی در برابر نگرانی به شمار میرود. در این معنی خواستهها و انگیزههای ناپذیرفتنی که موجب ناراحتی شود، به دیگران نسبت داده میشود. این واکنش در برابر انگیزهها باعث میشود تا اضطراب و پریشانی فرد تا حدی کنترل شود اکا به مرور باعث اضطراب شدیدتر میشود. افراد منفعلی که معمولا به فکر بهبود جایگاه زندگی خود نیستند و دلیل اتفاقات ناخوشایند زندگیشان را تحلیل و برسی نمیکنند، قاعدتا برایشان بسیار سادهتر است که بگویند بدشانسی آوردهاند تا اینکه خود را مسئول آن کار بدانند.
3. ترس از طرد شدن
گاهی خرافات صرفا برای همرنگ شدن و همنوایی با جامعه مورد پذیرش قرار میگیرد. همنوایی یا هنجارطلبی رفتاری است که از ترس طرد شدن یا محرومیت در فرد ایجاد میگردد. مثلا هنگامی که در سینما با دست زدن همه مردم، ما نیز شروع به دست زدن میکنیم؛ حتی اگر علت دست زدن در آن موقعیت را نیافته باشیم.
به نظر میرسد گاهی فشار افراد جامعه باعث میشود تا ما هم بخواهیم مانند آنها برخی رفتارهای خرافی را تقلید کنیم تا از طرف آنها طرد نشویم و همچنان دوست داشته شویم.
4. احساس امنیت و اعتماد به نفس
احساس امنیت و اعتماد به نفس شاید بزرگترین مزایای عاطفی از تفکر یا رفتار خرافی است.
طبق نظریه روتر، خرافات به ما نوعی حس کنترل و تسلط بر اوضاع را میدهد هر رویدادی که موجب این تصویر شود که بر روی وقایع زندگیمان کنترل کافی نداریم، حس اعتماد به نفس ما را از بین برده و در مقابل، هر رویدادی که موجب شود بیندیشیم که به اندازه کافی میتوانیم اتفاقات زندگی را دستکاری کنیم، به ما نوعی حس اعتماد به نفس میدهد. بنابراین گاهی در نتیجه چنین تجربههایی به خرافات پی میبریم.
5. گرایش به خرافات و ساختن رابطه علت و معلولی
خرافات زمانی شکل میگیرند که انسان پدیده هایی را بهصورت اتفاقی تجربه کرده است، بطور مکرر ناشی از مسائل ماورایی یا در کل توضیح ناپذیر بداند. متخصصانی که نقش خرافات را برسی کردهاند، دریافتهاند آنها از این فرض ناشی میشوند که ارتباطی بهظاهر منطقی اما بیربط بین رویدادهای همزمان و غیر مرتبط وجود دارد. بدین صورت که فرد برای اتفاق رخ داده رابطه علت و معلولی میسازد و آنها را به هم ربط میدهند.
مغز ما ماشین تشخیص الگو است که پیوسته نقاط را به هم متصل میکند و از الگوهایی که فکر میکنیم در طبیعت میبینیم معنی میآفریند. گاهی اوقات A واقعا به B متصل است و گاهی اوقات اینطور نیست. وقتی که اینطور نیست ، ما در فکر کردن اشتباه کردهایم و به این ترتیب، خرافات در اندیشهمان رخنه میکنند.
بهطور کلی خرافه اعتقاد یا علمی است که معمولا از جهل یا سوءتفاهمی از علم یا علیت، اعتقادات شبه علمی، توهمات ماوراطبیعی یا ترس از ناشناخته است، ریشه میگیرد
👈دونیت و حمایت مالی از من👉
https://zarinp.al/mehrdadreali
🧡
التماس تفکر💚 در پناه خِرَد