یوز ایرانی، خستگی ناپذیر، سرسخت و چابک است و این روزها آن را به عنوان نماد تیم ملی فوتبال میشناسیم.
طرفداری | فوتبال و جامعه، همواره به یکدیگر گره خوردهاند و آنها را نمیتوان جدا از دیگری دانست. در بخشی جدید، در نظر داریم فوتبال را با عینک علم جامعهشناسی ببینیم. در قسمت اول سری یادداشتهای «فوتبال و جامعهشناسی» سراغ لقب تیم ملی ایران رفتهایم. تا پیش از سال 2014، خارجیها ما را با لقب «تیم ملی» میشناختند اما درج طرح یوز ایرانی روی پیراهن تیم ملی کشورمان در جام جهانی 2014 باعث شد ایران و یوزپلنگ را با یکدیگر به یادبیاورند.
چرا یوزپلنگ نماد تیم ملی ایران شد؟
راهیابی تیمملی ایران به جام جهانی 2014 پس از غیبتی هشت ساله، ایرانیها را بهوجد آورد. در همان روزها قرار شد نماد تیم ملی ایران در این تورنمنت، یوز ایرانی در حال انقراض باشد. نشستها و همایشهای بسیاری برای رونمایی و ارائه از نماد تیم ملی در ایران برگزار شد، از برنامههای گفتوگو محور گرفته تا سریال پایتخت جهت ابراز نگرانی برای انقراض یوز ایرانی و برجستهسازی این مساله در اذهان جهانیان. یوزپلنگ نقشبسته بر پیراهن بازیکنان علاوه بر جنبههای زیباییشناسانه، نماد «جنگندگی» بازیکنان بود.
آرش نورآقایی، ایدهپرداز و مدیر کارگروه درج تصویر یوز ایرانی روی پیراهن تیم ملی فوتبال در گفتوگویی با روزنامه خراسان در خصوص چرایی انتخاب این نماد گفت:
بیشتر مدیران فکر میکردند چون یوزپلنگ یک حیوان زیبا یا به عبارتی جنگنده است، ما آمدیم و آن را گذاشتیم روی پیراهن! حتی به ما گفتند چرا عکس شیر را نگذاشتید؟ کسی آن موقع درک درستی از این مساله نداشت و از اهمیت محیط زیستی این کار آگاه نبودند. دیدیم که جامجهانی 2014 نزدیک است و این ایده بهذهنمان رسید بتوانیم نقشی از یوزپلنگ را روی پیراهن تیم ملی بزنیم و به داد این جانور برسیم. همان سال، نمادی که برزیل برای جامجهانی انتخاب کرده بود، یک اِلِمان محیط زیستی بود. آنها یک پستاندار در حال انقراض بهنام آرمادیلو را نماد بازیها انتخاب کرده بودند.
قرار شد تیم ملی ایران برای رقابتهای جام جهانی 2014 با هدف انتشار پیامی زیست محیطی و حمایت از این حیوان کمیاب با لباسی مزین به طرح یوزپلنگ ایرانی شرکت کند. پیشتر در سطح جهانی چنین اتفاقی یعنی طراحی پیراهن یک تیم ملی فوتبال با طرح زیستمحیطی رخ نداده بود. فیفا طبق اسپانسرها و پروتکلهایش ابتدا با این ایده مخالفت کرد اما سفر سپ بلاتر، رییس وقت فیفا به ایران و ملاقات او با رییس وقت سازمان حفاظت محیطزیست باعث شد تفاهمهایی برای استفاده از طرح یوزپلنگ روی پیراهن به دست بیاید. فعالین محیطزیستی ایرانی در این جام جهانی توپی را به اسم «زیست توپ» طراحی کردند، روی این توپ تمام جانوران در معرض خطر همه ۳۲ کشور شرکتکننده در جامجهانی ۲۰۱۴ نقاشی شده بود، بنا بر این بود بعد از بازی مهم ایران و آرژانتین این توپ از سوی کاپیتان جواد نکونام به لیونل مسی هدیه داده شود که بنا به گفته نورآقایی، این اتفاق بنا به دلایل عجیبی رخ نداد.
چنین دستاوردی در سطح ملی، قابل قبول بود. در ادامه وزارت ورزش، فدراسیونها را ملزم کرد تا حیوانی که خاستگاهی ایرانی دارند را بهعنوان نماد برگزینند. برای مثال، انتخاب فدراسیون کشتی، خرس قهوهای بود و فدراسیون تیراندازی، جوجه تیغی را انتخاب کرد که البته ماجرا در همین سطح و بدون پیگیری باقیماند. البته این ماجراها باعث شد دفتر توسعه محیطزیست در وزارت ورزش تاسیس شود و افکار عمومی نیز جهتدهی شد. تا چند سال پیش، دغدغههای زیستمحیطی اهمیت چندانی نداشت اما حضور یوزپلنگ روی پیراهن تیم ملی فوتبال به واسطه مطرح شدن خطر انقراضش، اذهان عمومی را در رابطه با اهمیت گونههای در خطر محیط زیست، درگیر کرد.
نقش یوز در ادبیات و فرهنگ ایرانی
با یوز رود کس به طلبکردن آهو
آنجای که غریدن شیران نر آید
«فرخی»
علاوه بر جوانب زیست محیطی یوز ایرانی از دیرباز در فرهنگ، هنر و ادبیات ایرانی حضور داشته است؛ «عبدالصمد بن معذل» یکی از شاعران دورۀ عباسی در وصف یوز چنین میگوید: «صبح است و هنوز خورشید روی در نقاب سیاهی دارد که او (یوز) عازم شکار میشود. پیروزی در نبرد در چنگالهای این یوز سرشته شده.» همچنین در آثار و متون کهن فارسی میتوانیم نوشتههایی در باب چگونگی ارتباطگرفتن، رام کردن و نحوۀ شکارکردن یوز بیابیم. یوز ایرانی در آثار هنری باستانی هم ایفای نقش کرده است؛ و می توانیم نقش یوز را در دیوارههای غارهای اراک و گلپایگان و نقوش و کندهکاریها مشاهده کنیم. کافی است کلمه «یوز» را در لغت نامه دهخدا سرچ کنیم تا علاوه بر دیدن معنی لغوی آن با خیل ابیاتی مواجه شویم که شاعران از کلمه یوز در آن استفاده کردهاند.
یوز ایرانی، همچنان در خطر انقراض
در سال 1400، گزارش مفصلی در روزنامه خراسان با تیتر «حال یوزهای ایرانی به شماره افتاد/ انقراض در کمین یوزپلنگ ایرانی» منتشر شد و به آخرین وضعیت یوزپلنگهای ایرانی پرداخت، وضعیت فاجعهباری که موجب شده است در طی 60 سال گذشته، تعداد یوزها از 300 قلاده به تنها 12 قلاده کاهش بیابد. یوزپلنگ ایرانی به گفته کارشناسان جانوری است که در شرایط اسارت جفتگیری نمیکند و همین موجب شده خطر انقراضشان روزبهروز جدیتر به نظر بیاید. تخریب زیستگاه، شکار غیرقانونی و بیرویه، تصادفات جادهای و حمله دیگر حیوانات وحشی از دلایل عمده این انقراض است.
خبری که واکنشهای بسیاری را در فضای مجازی و رسانهها بههمراه داشت، خبر بارداری و زایمان تولهیوز ایرانی بود. اکثر قشر حاضر در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی، نگران و منتظر زایمان «ایران» بودند. بعد از اتفاقاتی که پیرامون زایمان «ایران» افتاد؛ از حواشی سزارین بدون رعایت پروتکلهای بهداشتی گرفته تا نحوه شیردهی و از بینرفتن دوتا از تولهها همهوهمه فضا را برای واکنش کاربران و متخصصان فراهم کرد.
دامپزشکانی که به نحوه زایمان انتقاد داشتند، کاربرانی که وضعیت و حال و روز «ایران» را تشبیه به «ایران» کردند که زخمی سربلند بحرانهاست و سختیها را با تمام وجود تاب میآورد و اقشار دیگر، اعم از کارتونیستها و طنزپردازان که این مساله را دستمایه صحبتها و نقدهایشان قرار دادند. یوز ایرانی حالا بدن رامشده و بیدفاعی به نظر میرسید که کاملاً تحت انقیاد قرار گرفته بود تا از خطر انقراضش جلوگیری شود ولی دو تولهاش با فاصله کم از هم تلف شدند و معاون رئیس سازمان محیط زیست در مصاحبهاش بیان کرد کل بودجه سازمان برای نگهداری از یوزپلنگها ۶۰۰ میلیون تومان است و در صورت زنده ماندن ۳ توله یوز، بودجه این سازمان به اتمام میرسید! سوال مهم کاربران و فعالین محیط زیستی در این راستا این است؛ آیا توله سوم این شرایط را تاب میآورد و زنده میماند؟ و آیا ایران امکان بارداری مجدد دارد؟
وضعیت تیم ملی هم بهتر از یوز ایرانی نیست
با گذشت بیش از هشت سال از آن روزها، دوباره تیم ملی ایران را در جام جهانی خواهیم دید و رسانههای خارجی از تیم ملی ایران به عنوان یوزپلنگان گروه B جام جهانی 2022 یادکردهاند. با این حال وضعیت تیم ملی ایران، تقریبا مشابه وضعیت یوزپلنگ بیپناه «ایران» است. وضعیت فدراسیون فوتبال ماههاست نامشخص است و فرصت طلایی بازیهای ملی ژوئن 2022 به سادگی هرچهتمامتر از دست رفت. در ماهی که تیمهای آسیایی از جمله عربستان، ژاپن و کرهجنوبی با نامدارترین تیمهای ملی از جمله برزیل و آرژانتین بازی دوستانه برگزار کردند، وقت تیم ملی ما بر سر بازی غیرضروری و پرحاشیه مقابل کانادا تلف شد و در ادامه، دراگان اسکوچیچ بهبهانه دوری راه و خسته شدن بازیکنان، صلاح ندید بازی دوستانهای مقابل اروگوئه برگزار شود.
تمام دستاورد تیم ملی از فرصت بازیهای ملی ماه ژوئن، برگزاری یک اردوی غیراصولی در گرمای سوزان قطر بود. در حالی که تیم ملی قطر اردوی خودش را در کشور اسپانیا برگزار کرد، تیم ملی ایران در زمین تمرین فرعی السد! اردو زد و مقابل تیم دوم الجزایرِ غایب در جامجهانی، شکست خوردیم. نکته جالب ماجرا اینجاست که تیم اسکوچیچ فقط سه مرتبه مقابل تیمهای دارای رنک پایینتر از 50 قرار گرفته که حاصلش دو باخت و یک تساوی بوده است. این یعنی زنگ خطری بزرگ برای مرحله گروهی جام جهانی.
کاش وضعیت به همین آمادهسازی بد و فرصتسوزیها ختم میشد. حالا چند هفتهای است که زمزمههایی درباره تکرار سناریوی جام جهانی 2006 بهگوش میرسد. در تیم ملی علنا دودستگی ایجاد شده و اتحاد، اولین رمز کسب موفقیت در میان یوزپلنگان دیده نمیشود. اینها در حالی است که دراگان اسکوچیچ، که به تواناییهای فنیاش هم انتقاد وارد است، از نظر کاریزما و شخصیت رهبری نتوانست موثر واقع شود و واکنش درستی به این دودستگی ایجاد شده، نشان نداد.
در پی انفعال اسکوچیچ، شایعات اخراج او از تیم ملی بالا گرفت اما همانطور که گفته شد، با نبود یک فدراسیون منسجم و چند دستگی میان وزارت ورزش و فدراسیون موقت، نیمکت تیم ملی متزلزلتر از همیشه شد. مشخصا با یک سرمربی نامدار خارجی، میتوانیم در گروه زندگی جام جهانی، شانس بیشتری نسبت به آشفتهبازار کنونی داشته باشیم اما طی روزهای اخیر، نام سرمربیان ایرانی که طی سالهای گذشته امتحانشان را هم پس دادهاند، پیرامون تیم ملی مطرح شد. آخرین خبر این است که اسکوچیچ در تیم ملی ماندنی میشود؛ این خلاف آن چیزی است که کمیته فنی فدراسیون فوتبال دربارهاش تصمیمگیری کرده بود. این یعنی تیم ملی ما قرار است با سرمربیای راهی جام جهانی شود که برخی از بازیکنان، حرف او را نمیخوانند! البته اگر هشتم شهریور ماه، برنده انتخابات فدراسیون، مصوبه اعضای هیات رییسه را کنار نگذارد و مستقیم سراغ اجرای مصوبه کمیته فنی که رای به برکناری دراگان اسکوچیچ داده بود، نرود.
یوز ایرانی نقشبسته بر پیراهن تیم ملی قرار بود نماد جنگندگی، سرسختی و در یک کلام نماد ایران باشد اما در حالحاضر نه تیم ملی حال خوشی دارد و نه یوز ایرانی در وضعیت مناسبی است. یوزپلنگ، دقیقا حال و نماد این روزهای تیم ملی است؛ افتاده در بستر و آیندهای پر از ابهام.
- به کوشش زهرا صباغی، کارشناس ارشد علوم اجتماعی