نادر محمدخانی میهمان استودیو طرفداری بود. او در گفتگویش از حضور در انگلستان و فعالیت های فوتبالش اش در این کشور گفت. از نادر محمدخانی درخصوص دلیل مهاجرتش پرسیدیم. همچنین از او پرسیدیم که چرا با این همه سال سابقه در فوتبال ملی کشور وارد عرصه مربیگری نشد. نادر محمدخانی از فضای نامناسب در فوتبال ایران گفت. فضایی که در آن هم درخواست رشوه وجود دارد و هم قراردادها و رفتارهای غیرحرفه ای که منجر به محکومیت های پیاپی ما در پرونده های فیفا می شود. با نادر محمدخانی درخصوص الگوی فوتبالی خودش و الگویی که می تواند به جوانان معرفی کند هم صحبت کردیم. در این قسمت گفتگو نام های پرویز قلیچ خانی، پرویز دهداری و علی دایی آمد و با صحبت های جالب کاپیتان اسبق تیم ملی همراه شد. بخش پایانی گفتگو به احتمال حضور دوباره او در فوتبال ایران اختصاص داشت.
بخش اول گفتگوی نادر محمدخانی با سامان خدائی را می بینید و می خوانید. بخش دوم این گفتگو فردا تقدیم شما می شود.
سلام و درود می گویم به مخاطبان عزیز رسانه طرفداری. امروز میهمان عزیزی داریم که نیازی به معرفی ندارند، کاپیتان تیم ملی ایران، جناب آقای نادر محمدخانی. سلام، خوش آمدید به طرفداری.
ممنون که مرا دعوت کردید، من هم سلام می کنم به همه بینندگان محترم شما و همکاران شما. امیدواریم بتوانیم روز خوبی برای مردم به ارمغان بیاوریم.
ممنون از شما که در بازگشت تان به ایران دعوت طرفداری را قبول کردید و اینجا حضور دارید. در اولین سوال می خواهم همین را بپرسم. در این سال ها در انگلیس به چه کاری مشغول بودید و چه شد که به فوتبال ایران برگشتید؟
در این مدت هم به کار شخصی خودم مشغول بودم هم محیطی را توانستم فراهم کنم حدود تقریبا 30، 35 و 40 نفر ایرانی، دوستان خارجی هم بودند مال آفریقا یا انگلستان یا ایرانی هایی که متولد انگلیس هستند، محیطی ورزشی به وجود آوردم خوشبختانه تیم ثبت شده است بچه ها بیمه کامل شدند، اسپانسر داریم و همه کارش را با کمک دوستان انجام دادیم. انجا دوستان خوبی دارم، مجید شریفی خیلی کمک می کند، آقا امید هم هستند و دوستان دیگر که بزرگان تیم مان هستند و مدلی که من خودم دوست داشتم در ایران متاسفانه طی این سالهایی که از ایران دور بودم، دوست داشتم آن مدل را در ایران اجرا کنم، چیزهایی که مربیان بزرگی چون پرویز دهداری به ما یاد داده بودند و دوست داشتم عملی اش کنم و خانواده فوتبال و کسانی را که بچه هایشان را برای فوتبال می فرستادند از محیط ورزش لذت ببرند.
قبل از اینکه 10-11 سال پیش از ایران مهاجرت کنید، یک مقطعی سرمربی امیدهای پرسپولیس بودید و در آن مقطع کم اذیت نشدید. این درست است که می گویند همان اتفاقاتی که در آن مقطع افتاد باعث شد تصمیم به مهاجرت بگیرید؟
نه زیاد تاثیر نداشت ولی آمده بودم که دوباره شروع کنم مثل الان که آمده ام، اگر توفیق دهد خدا و بتوانم جایی خدمت کنم، به یکسری از دوستان مان هم پیام داده ام که دوست دارم کار بکنم. دلیل اصلی اش این نبود و دلیل اصلی اش فرزندانم بود چون خیلی سال من از آنها دور بودم و خانمم خیلی سختی کشید. بچه هایی که فوتبال بازی می کنند و در لول تیم ملی هستند شرایطی که دارم صحبت می کنم را می دانند چون شما فکر کنید آنجا یک هفته می رفتید فوتبال بازی می کردی در طول هفته تمرین بود و آخر هفته میرفتی مسابقه، یک روز هم لیگ تعطیل می شد می رفتیم اردوی تیم ملی. اصلا فرصت نمی شد به خانواده رسیدگی کنی و حتی مسافرت بروی حتی الان شرایط سخت تر شده، 4 روز یک بار مسابقه است یا تورنمنتی می روند و یا 3 روز یک بار مسابقه است. باشگاهی تمام می شود می روند تیم ملی، اردوی تیم ملی شروع می شود، خیلی سخت است حتما باید خانم هایی باشند که همراه شوهرشان باشند.
شما یکی از با ثبات ترین بازیکنان تاریخ تیم ملی ما هستید، بیش از یک دهه بازیکن تیم ملی بودید و در عرصه ملی یک دهه فوق العاده است. چطور شد پس از پایان دوران بازیگری در عرصه مربیگری به شما اعتماد نشد؟
من سیزده سال فیکس تیم ملی بودم اگر بخواهم با تیم ملی جوانانی که دعوت شده بودم بگویم، با همه اردوها حالا زمان خودش با عراق هم بازی نمی کردیم، همینطور آمریکا و رژیم صهیونیستی، شرایط عوض شد، بزرگسالان سیزده سال اردوی تیم ملی بودم و فیکس برای تیم ملی بازی می کردم یا ذخیره بودم فرقی نمی کند باز هم برایم افتخار بود و همیشه به عنوان سرباز تیم ملی در خدمت بودم چه بازی ام می دادند چه تعویضم می کردند هیچوقت اخم نمی کردم چون به من یاد داده بودند هرکس سرمربی تیم است یعنی حرف اول و آخر را او می زند. شما فکر کنید ما وارث کسانی هستیم که نسل قبل حرف اول را در مکتب اخلاقی و خانواده و همه این چیزها می زدند و ما وارثان آنها بودیم وباید طوری رفتار می کردیم که این را به نسل بعد انتقال دهیم که متاسفانه با فوتبال حرفه ای آمدنه آن نظم و انضباط جا به جا شد. آن اوایل که من بعد از فوتبالم رفتم مدرک مربیگری گرفتم دوست داشتم خود فدراسیون ما را جایی مشغول کند چون این نیستش که ما با یک کلاس برگزار کردن، البته که همه چیز هم برای ما در آن کلاس تکراری است ولی یک ریزه کاری هایی دارد که در مربیگری فقط کسی را از یک آدم با تجربه به دست بیاوری باید ما را جایی معرفی می کردند هرکس را در لول خودش. بعضی ها هستند می آیند یک سال، دو سال بعد می روند کنار و مربیگری نمی کنند مثل همه جای دنیا ولی آن موقعیت برای من فراهم نشد متاسفانه. دوست داشتم در اصل موضوع باشم، خدایی نکرده نمی خواستم اسم آن را بیاورم می خواستم بگویم از آن دلال ها و از آن مسیر بروم، نمی خواستم و گفتم مسیر درستی باشد که آینده داشته باشد. از اینکه اول بگویم دنبال پولم من که در دوران ورزشی ام دنبال پول نبوده ام حالا بیایم دنبال پول باشم نبود. می خواستم شکل کار درست باشد تا در آینده نتیجه دهد حالا پنج یا ده سال بعدش است، دیگر مربیگری هم همینطور است یا 15 یا 20 سال است حداکثرش که آن زمان هم دیگر وارد تیم ملی می شوی، بعد از باشگاهی تیم ملی میگیری، چند سالی هم تیم ملی هستی و بعد نتایجی که میگیری در سطح جهانی باشد، آسیایی یا باشگاه های ایرانی باشد، هرکس لولش مشخص می شود. توقعی نداشتم دوست داشتم آن شرایط مساعد فراهم شود که متاسفانه برخورد هایی با ناصر خان حجازی شد هم یک خورده ناامیدم کرد هم تلاشم را مضاعف کرد ولی متاسفانه شرایطی که دوست داشتم فراهم نشد که خود فدراسیون پشت ما ها باشد نه اینکه نتیجه بازی، از لحاظ اینکه آموزش بدهد به ما و کلاس های تقویتی بگذارد چون مربیگری چیزی است مثل لوازم صوتی هر روز چیز جدید بیرون می آید و علم بدنسازی تغییر می کند، علم تاکتیک ها عوض می شود امیدوار بودم کمک کنند و انشالله شرایطی که الان به عنوان مثال اگر الان قسمتی شود مربیگری کنم سعی می کنم یک کسی را بیاورم و صحبت هم کرده ام، با آدم هایی که شاید، چجور بگویم، اسم نیاورم بهتر آدمهایی هستند که برای تیم های مطرح اروپایی بازیکن می برند. قول مساعد داده اند که به من کمک کنند یعنی اگر بازیکنی هم بیاید شاید چنین بازیکنی تا الان ایران نیامده باشد یک مورد فقط در دو سال گذشته بوده یک مورد بازیکن آوردم اینجا البته دوستم آورد که از طریق همان تشکیلاتی است که درست کرده ایم خودمان، بازیکن فرانسوی بود برای یکی از باشگاه ها، متاسفانه پول زیر میزی می خواستند و این بد است. خیلی بد است، شما بازیکنی در لول جهانی که فوتبال حرفه ای بازی کرده این را می گویی اصلا بی احترامی است.
تعریف نشده چنین چیزی برای آن بازیکن.
تعریف نشده، یادش نداده اند نگذاشته اند شکل بگیرد اگر شکل بگیرد از آن گردونه بازیکنانی که می آیند و لیاقت دارند حرفه ای شوند و جایی می روند که تمرین می کنند اصلا بیرون شان می کنند وقتی می بینند لول جهانی شدن ندارند، لول اینکه برود کشور دیگری بازی کند اصلا این زد و بند ها نیست. اگر چکی داده می شود به بازیکن سر موقع نقد می شود متاسفانه یکسری دوستانی که اینجا بودند حالا در باشگاه ها بودند خواستیم بازیکن را بیاوریم قبولش می کردند، آن بازیکن دارد الان در لیگ فرانسه بازی می کند همین الان.
نادر محمدخانی یکی از خشن ترین بازیکنان داخل زمین بود و در عین حال یکی از با اخلاق ترین مدافعان. این از طرفی غیرت و تعصب و جدیت از طرفی اخلاق و احترامی که می گذاشتید داخل زمین از شما یک شخصیت خاص ساخت. خیلی دوست دارم بدانم الگوی شما در فوتبال چه کسی بوده که چنین فوتبالیستی را تحویل داده.
الگو زیاد بودند ولی پرویز خان قلیچ خانی الگویم بود. چون هرچیزی شنیده ام از بزرگی او شنیده ام یعنی سعی شان در فوتبال این بود که چیزی کم برای تیم شان نگذارند چه از لحاظ فوتبالی چه منش پهلوانی و با مردم بودن، تلاش در زمین و خیلی های دیگر خود آقای پروین مگر کم شخصیتی است. خود آقای سجادی را می دیدی دور زمین می دوید یادم نمی رود تلاشش خب برای ما که خیلی جوانتر بودیم، من انقلاب شد 15 سالم بود. قبل از فوتبال می رفتم قایقرانی، پیش از انقلاب می رفتم قایقرانی و حتی به تیم ملی هم رسیدم و وقتی به فوتبال رسیدم آن شکل گرفتن جسمانی من و بالاتنه ام خیلی به فوتبالم کمک کرد. فوتبال را دوست داشتم و کار سخت را دوست داشتم، من با برادرم دو نفری می رفتیم دریاچه آزادی قایق بزرگتر برمی داشتم و پارو می زدم تا تمرین سخت تری می کردم، قایق یک نفره برنمی داشتم چون لب آب هم که پارو می زنی فشار بیشتری به بدنت می آید یکدفعه مثلا بیست دور دور دریاچه آزادی پارو می زدم یا سه دور دور دریاچه می دویدم. خیلی سخت است، جوانها بروند امتحان کنند شاید برایشان چیزی شود. سخت است. به سخت تمرین کردن اعتقاد داشتم من چون از کسانی الگو گرفته بودم که خودشان سخت تمرین کرده بودند و این راه راهی نبود که بیایی و یکی دو ساله نیست، اگر می خواهی ماندگار شوی و در تیم ملی باشی و برای مملکت افتخار کسب کنی کار سخت باید کنی و خیلی چیزها را رعایت کنی. خیلی مسائل در زندگی، در رفتار و خوشبختانه شما ببینید اوایل فوتبال سر راه من پرویز خان دهداری قرار می گیرد و می شود مربی تیم ملی، حالا کاری ندارم به مسائل قبلش ولی نسل جوانی می آییم که ما را تربیت می کند و 13 سال ماندگار می شود. خیلی بچه ها بودند از آن نسل که ماندند حالا یا به خاطر آسیب دیدگی کنار رفتند یا نخواستند یا مشکلات زندگی بود و ادامه ندادند، خیلی ها بودند که این مسیر را ترک کردند و نماندند در ورزش ولی این سخت کار کردن برای من الگو شده بود. یک زمانی بود سه جلسه در باشگاه تمرین می کردیم، من هر روز تمرین می کردم بعد شد صبح و بعد از ظهر بعد من سه جلسه کردم. با اینکه رباط پایم و مینیسک پایم آسیب دید انگار شرایط برایم بهتر شد چون دکتر گفته بود اگر عضلات پایت را قوی کنی می توانی پوشش دهی و از درد پایت کمک می کند و این راه را من ادامه دادم تا اینکه شیرین ترین لحظات ورزشی من آخر فوتبالم بود. البته اویلش هم در سال 90 با تیم پکن همراه بودم ولی قسمت نبود بازی کنم و آقای پنجعلی بازی می کرد، افتخار مملکت بودند و جزو منتخبین آسیا بودند، کاپیتان تیم ملی بودند و خداراشکر آدم هایی بودند که توانستیم از آنها الگو بگیریم ما هم تحویل دادیم به جوان ها و این آخر سر با مشورت بزرگان فوتبال مان تصمیم گرفتم کنار بروم ولی خدا بیامرزد منصور خان پورحیدری سر بازی خداحافظی من می گفت نادر نرو، گفتم نه آقا دیگر وقتش است.
اگر بخواهید امروز به فوتبالیست های جوان یک الگو معرفی کنید نام به ذهن تان می آید؟
سوال سختی است. هرکس از یک دیدگاهی می بیند واقعیتش خیلی سخت است الان آمادگی آن را ندارم که یک نام بگویم ولی من از نسل خودم علی آقا دایی را می گویم. کم از او ندیدم، شاید نباید بگویم ولی پشت این میکروفن می گویم، علی دایی دلش خیلی بزرگ است، خیلی بزرگ، شاید آن موقع که اولین پول هایی که هرکس می گیرد و می گذارد در جیب خودش، اما او کمک می کرد به تیم جوانان و نوجوانان، به خیلی از آدم ها کمک می کرد، خیلی بچه هایمان اینجورند نه تنها ایشان ولی مثالش را می خواهم بزرگش را ببرم. حتی یک جلسه مصاحبه کردم گفتم علی دایی را بیاورید الان، پنج سال دیگر نه هفت سال دیگر، نبریدش مربیگری، به خاطر این رتبه ای که در فیفا گرفته بیایید از کلاس رتبه ایشان لول فوتبال مان را جهانی کنیم، هیچکس گوش نکرد. هیچکس به من به عنوان بزرگتر تیم بی احترامی نکرد و احترام ما را حفظ کرد، بچه های کوچک هم همیشه حفظ کردند یعنی به عنوان کاپیتان تیم مجبور بودیم این تعادل برقرار باشد هم هوای بزرگه را داشتیم که کوچکتر بی احترامی نکند هم کوچکتر اگر از طرف بزرگتر صبحتی چیزی باشد آن هم تعادل باشد. وقتی اینجور شکل می گیرد تیم خود به خود نتیجه می گیرد، همه دست به دست هم می دهیم و نتیجه می گیرد. در همه این سالهایی که بازی می کردم در هر تیمی می رفتم موفق بودم خداراشکر یاد ندارم تیمی از سوم جدول پایین تر باشد حتی همین تیم قطری که سه ماه رفتم، نیم فصل دومشان بود و از تیم ته جدولی آمدند چهارم.
این سوال را می خواهم جور دیگری بپرسم، اصلا فوتبالیست های جوان را کنار بگذاریم برای جوان های مملکت. الگوی فوتبالی معرفی کردند فکر می کنید کار درستی است؟ مثلا خود شما به عنوان یک پدر که پسرتان فوتبالیست نیست یک بازیکن فوتبال معرفی می کنید که این بازیکن الگویش در زندگی باشد؟
بچه های الان خیلی عوض شده اند یعنی من اگر برای بچه خودم می خواستم بگویم، اگر می خواستم مثال بزنم باز هم پرویز دهداری را مثال می زدم. بزرگانی مثل ایشان. شما اگر دلت برای مردم خودت تپید می توانی برای خودت و خانواده ات هم می توانی قدم برداری در هر زمینه ای حالا هر تهمتی هم می خواهند بزنند. خداراشکر تا الان که زنده ام این را تا حالا جایی نه بازگو کرده نه هیچ چیزی، من جزو بچه هایی هستم که زمان جنگ به جبهه رفته ام، شش ماه منطقه بودم راننده آمبولانس. در حدود شاید 5-6 دفعه هم ازرائیل را جواب کرده ام، به خدا، موشک پشت ماشین خورد باک ماشین سوراخ شد ولی ماشین منفجر نشد، روی پل داشتم رد می شدم بمب خورد، هواپیما زد، چون برایش فرقی نمی کرد عراق انقدر کشورهایی بودند که حمایتش می کردند مثل الان و داستان هایی که سر اوکراین و روسیه هست می بینیم دیگر، خداراشکر خودشان بیشتر بی آبرو شدند، اتفاقات سختی آن زمان افتاد خب من دو برادرم هم یکی شان شیمیایی شد و یکی شان جانباز که کارت ابراز رشادت به آنها دادند، کارت پایان خدمت ندادند یعنی دیگر نگذاشتند بروند خدمت و نمی توانستند بروند. یک قران ولی از این مملکت نبردیم و جایی نرفتند بگویند اینجوری بودیم. مثل خودم، روی پای خودمان بوده ایم و سعی کردیم خدمت گزار مردم باشیم چون کسانی که رفتند جبهه و جان شان را از دست دادند بچه هایی بودند که نگفتند من بچه اینجا هستم و بروم برای شهرم بجنگم برای همه مردم ایران رفتند ما هم الان باید به عنوان کسانی که برادر و خواهر مان هستند و رفتند جان شان را دادند، همه خدمت گزار باشند. خداکند حتی اگر یک سال یا یک روز است، این مدالی که می آیند، می گویم بحث را نبریم سمت این چیزها، دلم نمی آید ولی باید بگویم ببخشید اگر صحبت تند بود خودتان درستش کنید، همین آقایی که ساختمان آبادان را ساخت و دیگر همه چیزش بیرون آمده و این اتفاقات در آبادان رخ داده، مدال هم به ایشان داده اند، مدال اینجوری به نظر من خوب نیست حتی اگر یک روز خدمت کنی آن مدال برازنده است حالا هرکس می خواهد باشد. شما اگر دستت خالی بود و به کسی کمک کردی شرط است دستت پر باشد که هنری نکرده ای. خدمتی نکرده ای، انشالله همه دنبال خدمت کردن باشند انشالله این شرایط ورزش مان هم تحول اساسی با آمدن ورزش های بکند، یعنی باید ما ها ثابت کنیم ورزش این چیزی که می گویند نیست. همه دارند اعتراض می کنند که غیرورزشی است و حالا که راه باز شده بیاییم ثابت کنیم، فوتبال مملکت هم یکی از محیط هایی است که جزو بهترین هاست، به امید خدا.
اگر بخواهیم برگردیم به فوتبال چند روز پیش در رسانه طرفداری خبری منتشر شد که شما قرار است با یک مربی انگلیسی به ایران بیایید برای کار در فوتبال ایران. صحبتی هم کردیم اوایل برنامه، این خبر خوشحال کننده است اما این توافق انجام شده که شما بیایید فوتبال ایران یا هنوز مانده؟
توافق هنوز نشده، واقعیتش این است که من اول خواسته هایم را گفته ام، اول که یک ایراد گرفتم چون مدل اینجا اینجور شده که اول برنامه می گیرند، در حد پایین صحبت شده در سطح سرپرست و اینها صحبتی نکرده ایم پیشنهاد داده اند بالا برایشان جذاب بوده و من هم این را شنیده ام نمی دانم اصلا می شود یا نه، صحبت هایی شده انشالله اگر بتوانم کمکی کنم، به یک شکل جدید حتی جدیدتر از این موضعی که حتی بچه ها مثل مجیدی و نکونام دارم می بینم یا سپاهان مثلا با نویدکیا این کار را راه انداخته ایده جالب و خوبی است فقط خواهشم از باشگاه ها این است که حمایت کنند و الان می بینید که همین امسال پرسپولیس و استقلال نرفتند لیگ قهرمانان فقط به خاطر چیزهای جزئی یعنی اگر به هر فدارسیونی بگویی به ما می خندند. بد است به خدا، به خاطر اینکه مثلا نامه را سر وقت رد نکردیم یا مدارک را رد نکردیم، خب مدارکی هست، همه چیز هست مدیرعامل هست همه چیز هست چرا درستش نمی کنند؟ این مال الان نیست که، سالیان سال بوده این داستان ها چرا تجربه نمی گیریم از این ها؟ یک جا باید درست شود یا نه؟ بارها هم صدمه دیده ایم و آبروریزی شده و در فیفا اصلا چشم بسته می توانند بگویند ایران مقصر است. اصلا نخوانده می گویند مقصر است چون انقدر مشکل پیدا کردیم نمونه های زیادی بوده، بودیمیر، استوکس آمده، چیزهایی که مال پرسپولیس بوده را دنبال می کنم می گویم، دیگر شاهکارش این سه تای آخر سر بود. شما اول باید بچه های ایرانی را ببینی اگر یک سر و گردن بالاتر بودند بیاوری به خدا در بچه های امید های مان و تیم ملی امید مان در رده جوانان و لیگ یک خیلی بهتر از اینا هستند و تعدادشان هم زیاد است. من حالا مثال پرسپولیس را زدم که باشگاه های دیگر ناراحت نشوند، در باشگاه های دیگر هم هست. بازیکن می آورند اصلا لیاقت پوشدن آن پیراهن را ندارد، ما به خدا سطح اول آسیا هستیم و از آسیا فراتریم. اگر الان تیم دوم مان را بفرستند همین عربستان و کره را می بریم، همه نفراتی که فیکس بازی کردند را بگذارید کنار، تیم دوم را بگذارید، آنها را می برند. این را با جرئت می گویم یعنی انقدر سطح و لیاقت فوتبال ما بالاست مثلا این را از ایویچ یاد گرفتم، خدا بیامرزتش، می گفت برای من سن و سال مهم نیست چون برای خود من از او ایراد گرفته بودند ولی می گفت سن و سال برای من مهم نیست مهم این است که خواسته مرا اجرا کند بازیکن، مهم آن است و بعد تمام اینها می شود افتخار مملکت شما، وقتی بیاید کار را جواب دهد خوب است، سر بازی با رم هم همین شد می خواست یکی دو بازیکن دیگر که می توانند در شرایط حساس به تیم کمک کنند و قدرت تصمیم گیری بالایی دارند را انتخاب کند که متاسفانه با آن شرایط از تیم ملی کنارش گذاشتند. آدمی بود که باید سالیان سال می آوردند کنار فدراسیون و هی برنامه می داد به باشگاه ها که سطح فوتبال مان را می توانست تغییر دهد، من هم در حدی شنیدن بودم و مثل شما، کوچکتر بودم و قبل از انقلاب می گفتند کسی مثل رایکوف آمده و فوتبال ما را متحول کرده. من به جرات می گویم ایویچ هم می توانست این کار را بکند.
پایان قسمت اول