معرفی کتاب - دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل سومین کتاب از سری کتاب هاییه که توی سال 1401 تصمیم به خوندنش گرفته بودم. این کتاب رو تقریبا بعد از دیدن سریال میدان سرخ خوندم.
راستی! نوشته هام در مورد کتاب هارو توی قسمت نقد و بررسی کتاب ها میزارم و همین طور در مورد فیلم هایی که میبینم یه سری مطلب مبنویسم و اون هارو توی قسمت نقد و بررسی فیلم قرار میدم.
امیدوارم این نوشتن ها اول از همه به خودم کمک کنه و تشویقی بشه واسه رسیدن به هدفم توی رسیدن به خوندن تعداد کتاب مورد نظرم و بعد از اون عاملی باشه واسه تشویق شما به خوندن کتاب در سال جدید.
خلاصه این که:
من مهدی عباس زاده هستم و این مقاله هم معرفی کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریله.
درباره ی هاروکی موراکامی:
قبل از اینکه با کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل آشنا بشیم شاید بهتر باشه مقداری در مورد نویسنده این کتاب بدونیم. پس برو که بریم!
هاروکی موراکامی در سال 1949 در توکیو به دنیا آمد. ( یعنی الان 73 ساشه 🥸)
پدر هاروکی موراکامی کاهن معابد بودا بوده ومادرش هم دختر یک تاجر ژاپنی. هاروکی موراکامی از اون نویسنده هایِ که من خیلی وقت پیش باهاش اشنا شدم و بعضی از کتاب هاش رو قبلا خوندم. حتی همین کتاب ” دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل ” رو هم چند سال پیش خونده بودم و این دفعه دومیه که میرم سراغ خوندن این کتاب.
اگه بخوام کتاب های معروف هاروکی موراکامی رو نام ببرم باید به جنوب مرز غرب خورشید ( یه کتاب اروتیک و عاشقانه❤️ – نشر کاروان این کتاب رو چاپ کرده و نسخه ای که من دارم تقریبا بدون سانسوره ) – جنگل نروژی ( این کتاب رو گذاشتم تو لیست مطالعه اما کسی نیست ازش بگیرم و بخونم این کتاب رو 😂) از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم ( تو خدمت از کتاب خونه شهر سوران گرفتم و خوندم ) و گوسفند وحشی ( هنوز نخوندمش) اشاره کنم.
و الان میخوایم بریم سراغ نقد و بررسی کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل✌️
خلاصه کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
در ادامه ی این معرفی کتاب خلاصه ای از کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل رو با هم میخونیم.
بید نابینا، زن خفته :
داستان بید نابینا و زن خفته اولین داستان از سری داستان های کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل نوشته هاروکی موراکامیه که در 19 صفحه نوشته شده.
این داستان در مورد فردی است که بیماری عجیبی داره و یک گوشش نمیشنوه و اتفاقاتی که برای این فرد توی راه دکتر و بیمارستان میوفته قصه این داستان رو رغم میزنه.
سال اسپاگتی :
دومین داستان کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل که توی هفت صفحه نوشته شده بر میگرده به داستانی در مورد فردی که در تنهایی خود مدام اسپاگتی درست میکنه. توی این داستان هاروکی موراکامی قصه رو حول محور اسپاگتی نوشته و میشه اسپاگتی رو به چیز های مختلفی تفسیر کرد.
مثلا یه جای داستان میگه:
فکر کردن به اسپاگتی ای که تا ابد در حال جوشیدن است اما هرگز اماده نمیشود غمگین کننده است.
شاید بشه گفت منظور از اسپاگتی در این جا کارهای خیالیه. مثلا در این جا به طور خیالی داره اسپاگتی درست میکنه و خب مسلمه که اسپاگتی خیالی نتیجه و پایانی نداره و هیچ وقت حاضر نمیشه.
میمون شیناگاوا :
این داستان که از نظر من بهترین داستان این کتاب در کنار داستان دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل هم هست سومین داستان این کتابه که توی 36 صفحه نوشته شده.
قصه این داستان به این شکل شروع میشه که فردی اسم خودش رو مدام فراموش میکنه بدون این که هیچ چیز دیگه ای رو فراموش کنه و یا نشانه ای از بیماری هایی مثل آلزایمر داشته باشه.
برای رفع این مشکل اول یک کار عملی انجام میده (اسم خودش رو روی یک دستبند مینویسه و همیشه دستبند رو دور مچش میندازه و هر وقت کسی در مورد اسمش ازش سوال میپرسه از روی اون دستبند میخونه و اسمش رو میگه) تا مشکلاتش رو کمی کمتر کنه و بعد دنبال این میره تا ببینه این مشکل از کجا به وجود اومده و چجوری میتونه برای همیشه حل کنه. ( یک رویه خوب واسه وقتی که خودمون هم به مشک میخوریم میتونه همین باشه، او یک فدم مطمئن و کوتاه مدت و بعد حب کردن ریشه ای مشکل).
توی همین مسیر با یک روانشناس نه چندان حرفه ای که توی شهرداری کار میکنه اشنا میشه و این روان شناس که خیلی هم دم و دستگاه درستی نداره مشکل اون رو به خوبی شناسایی میکنه و کاری میکنه که تا همیشه اسم خودش رو یادش بمونه.
این که چطوری و چگونه این مشکل رو حل میکنه اصل جذابیت این داستانه و من از ترس اسپویل شدن بیشتر چیزی در موردش نمیگم . خودتون بخونین و لذت ببرید:)
قلوه سنگی که هر روز جا به جا میشود :
این داستان که چهارمین داستان از کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریله توی 26 صفحه نوشته شده. توی این داستان یه بار دیگه با سبک نوشتن عجیب و غریب موراکامی مواجه میشیم. اومدن یه چیزی از غیب با خصوصیات و ویژگی های عجیب و غریب و یا گم شدن یک چیز اتفاقیه که توی این داستان هم رخ میده. اتفاقی که ما از هاروکی موراکامی توی نوشته هاش و مخصوصا توی داستان های کوتاهش زیاد میبینیم.
دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل :
این داستان که اسم کتاب هم از اون گرفته شده توی فقط شش صفحه نوشته شده اما به خوبی قدرت نویسندگی هاروکی موراکامی رو نشون میده. نویسنده ای که توی خلق کردن یک دنیای عجیب و غریب و روایت کردن داستان خودش توی اون فضای خود ساخته واقعا استاده.
تم عاشقانه داستان دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل من رو یاد کتاب دیگه هاروکی موراکامی یعنی جنوب مرز غرب خورشید انداخت و انگار که دنیای این دو کتاب با هم یکی بود.
اسفرود بی دم :
داستان اسفرود بی دم ششمین داستان از هفت داستان کتابِ که توی 10 صفحه نوشته شده.
این داستان هم از دنیای عجیب و غریب داستان های موراکامی میاد که توی داستان های قبلیش در موردشون صحبت کردیم. پس بریم بعدی……😜
مرد یخی :
مرد یخی اخرین داستان از کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریلِ که توی ده صفحه انتهایی کتاب نوشته شده.
قصه این داستان از اون جایی شروع میشه که یک زن توی یک پیست اسکی عاشق یک مرد یخی میشه (مرد یخی از اون چیز هاییه که ساخته دستِ موراکامیه و نمود واقعی نداره) و زن بعد از مدتی زندگی به مرد یخی پیشنهاد میده که با هم برن ماه عسل، اونم کجا؟! آره ! قطب جنوب.
و در انتها اگه معرفی کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل رو دوست داشتین و خواستین معرفی کامل این کتاب یا کتاب های دیگه ای رو که معرفی کردم رو بخونین به سایت من یعنی سایت مهدی عباس زاده سر بزنین.