مولوی
مولانا، یکی از رمضان ستاترین شاعران تاریخ شعر فارسی است. طوری که از بین شعرا می توان او را پدر رمضان ستایی نام نهاد.
در شعر او ریزترین و ظریف ترین جنبه های ماه مبارک تجلی نموده است. او هم در سلام رمضان شعرهای منحصر به فرد دارد و هم در وداع با رمضان سروده های شکوه مندی به یادگار گذاشته است:
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورندۀلقمه های راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شب ها خواب را گشتی اسیر؟
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
*
آمد ماه صیام سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام، مائدۀجان رسید
جان ز قطیعت برست، دست طبیعت ببست
قلب ضلالت شکست، لشکر ایمان رسید
روزه چو قربان ماست، زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم، جان چو به مهمان رسید
صبر چو ماهی است خوش، حکمت بارد از او
زانکه چنین ماه صبر، بود که قرآن رسید
*
آمد قدح روزه بشکست قدح ها را
تا منکر این عشرت، بی باده طرب بیند
رمضانی که مولانا تجربه کرده است حال و هوایی دیگر دارد. او سیراب از قدح های روزه است و سیر از طعام آسمانی.
دلا در روزه مهمان خدایی
طعام آسمانی را سزایی
در این مه چون در دوزخ ببندی
هزاران در ز جنت برگشایی
مولوی رمضان را جشن می گرفت، همچنان که عید فطر را. نه از آن روی که روزه تمام شده است بل از آن رو که یک حیات جدید در جهانی جدید و با جانی جدید آغاز شده است. عید فطر از چشم انداز اشعار مولوی روز وصال است و باز هم روز خوردن طعام آسمانی
عید بر عاشقان مبارک باد
عاشقان عیدتان مبارک باد
روزه مگشای جز به قند لبش
قند او در دهان مبارک باد
عید آمد که ای سبک روحان
رطل های گران مبارک باد
عید فطر در نگاه مولانا روز کمال است و وصال. روز مشاهده و رویت. روز چیرگی بر تضادها.
عید آمد و عید آمد، وان بخت سعید آمد
برگیر و دهل می زن. کان ماه پدید آمد
سعدی
رمضان در شعر سعدی نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حضور رمضان و روزه در غزلیات سعدی حضوری است پوشیده و رمزآلود که البته در همه یا بیشتر غزل های سبک عراقی حضور رمضان و روزه چنین است.
نگاه سعدی به روزه و رمضان، نگاهی سیاسی، اجتماعی و انسانی است. جهد کردن برای نجات غریق نه به دربردن گلیم خویش از موج.
روزه در نگاه سعدی خوراندن طعام است به نیازمندان، نه خوردن طعام از سحر تا هنگام اذان مغرب.
مسلّم کسی را بود روزه داشت
که درمانده ای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیی بری
ز خود بازگیری و هم خود خوری
همچنین هلال ماه نو در نگاه سعدی، ابروی دوست جلوه می کند:
هرکه را خاطر به روی دوست رغبت می کند
بس پریشانی بباید بردنش، چون موی دوست
دیگران را عید اگر فرداست ما را زین به است
روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست
حافظ
نگاه حافظ به رمضان و روزه نگاهی است رندانه. او با نگاهی اصلاح جویانه می کوشد تا طرحی نو دراندازد و نغمه ای دیگر ساز کند.
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دار السّلام رفت
***
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
***
شب قدری چنین عزیز و شریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
***
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
روزه هرچند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن، انعامی
شادی حافظ در عید فطر به خاطر سرآمدن دورۀکسانی است که رمضان را نمی شناسند نه به دلیل سرآمدن ماه شریف رمضان.
روزه یکسو شد و عید آمد و دل ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
توبۀزهدفروشانِ گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
*****
منابع
امیری، مرتضی. این شرحه شرحه شرحه. سفیر صبح، 1378.
اقبال آشتیانی، عباس-فروغی، محمد علی. کلیات سعدی، انتشارات فروغی، چاپ 5، 1370.
کلیات شمس تبریزی، انتشارات صفی علیشاه، چاپ 9، 1370.
دیوان حافظ، نشر دوران