اوایل قرن بیستم آگوست رودن یه مجسمه برنزی ساخت به اسم(the thinker) اندیشه گر. یه مردی که روی یه سکو نشسته و در حالیکه به جلو خمیده دستشو زیر چونه اش گذاشته و فکر می کنه.(عکس سمت راست) یک قرن بعد توماس لروی یه مجسمه دیگه ساخت با نام(not enough brains to survive) که عکسش رو اون بالا سمت چپ می بینید. این مجسمه سمبلی از اورثینکینگ یا زیاده اندیشیه. شاید این بزرگترین تفاوت انسان اوایل قرن بیستم با انسان اوایل قرن بیست و یکم باشه. در دورانی زندگی می کنیم که ذهنمون مجال آسودن نداره. تحقیقات دانشگاه میشیگان نشون داده که 73 درصد از بزرگسالان بین 25 تا 35 سال به احتمال زیاد بیش از حد فکر می کنند.خودم از اونام که حس می کنم نمی تونم چراغ مغزم رو حتی برای لحظاتی کوتاه هم خاموش کنم. برای همین رفتم یه سرچی کردم و دیدم که این مشکل می تونه به راحتی انسان رو از پا دربیاره. در کنارش تمرینات ساده ای رو پیدا کردم که اگه مداومت به خرج بدیم می تونیم خودمونو از شر این درگیری های ذهنی خلاص کنیم. چند تا از اون تمرینا رو این پایین لیست کردم. بخونید شاید به دردتون خورد.
1. رایانه یا تلفن خود را هر روز برای مدت زمان مشخصی خاموش کنید و آن زمان را صرف یک فعالیت فیزیکی مفید کنید.
2. یک مکان راحت برای نشستن پیدا کنید و گردن و شانه های خود را شل کنید. یک دست را روی قلب و دست دیگر را روی شکم خود قرار دهید. دم و بازدم را از طریق بینی انجام دهید و به نحوه حرکت قفسه سینه و معده خود هنگام نفس کشیدن توجه کنید. سعی کنید این تمرین را سه بار در روز به مدت 5 دقیقه یا هر زمان که افکار آزار دهنده به سراغتان آمد تکرار کنید.
3.موقع غذاخوردن روی لقمه لقمه ای که می خورید تمرکز کنید و با اشتها و با لذت غذا بخورید. سعی کنید روی طعم، بو و احساس غذا در دهان خود تمرکز کنید.
4. بیرون بروید و قدم بزنید، حتی اگر فقط یک دور زدن سریع در اطراف خانه باشد. آنچه را که در طول مسیر می بینید، فهرست کنید، و به بویی که در هوا می پیچد یا صداهایی که از محیط می شنوید توجه کنید.
5. موفقیت های خودمان را به رسمیت بشناسیم و از یادآوری آنها لذت ببریم. خیلی از این درگیری های ذهنی حاصل منفی اندیشی و باقی ماندن در شکست های گذشته است در حالیکه هر انسانی در زندگی خود موفقیت هایی هم هر چند کوچک داشته است. نیازی نیست کار بزرگی باشد حتی می تواند ترک کردن عادت بد یا کمک کردن به یک فرد نابینا برای عبور از خیابان باشد. با یادآوری و یادداشت نکات مثبت زندگی خودمان می توانیم از زهر منفی نگری کم کنیم. مطالعات نشان می دهد که وقتی قدردانی را به یک عادت تبدیل می کنید، مغز شما از نظر فیزیکی تغییر می کند و شادی بیشتری را به زندگی شما جذب می کند و در عین حال آرامش درونی شما را افزایش می دهد.
6. این یکی تجربه شخصی خودمه: نوشتن درمانی و شعر درمانی دو تا چیزی بودن که وقتی ذهنم زیادی شلوغ و خسته می شد ازشون بهره می بردم تا برای لحظه ای ذهنم رو سبک کنم. اگه چیزی اذیتتون می کنه بنویسیدش. یه شرح کامل از وضعیت و احساساتتون تو اون لحظه رو بنویسید. بعد می تونید اون برگه رو نگه دارید یا ریز ریز کنید و دور بریزید.
شعر خوانی هم برای لحظه ای ذهنتون رو از دنیای سیمانی واقعیت اطراف رها می کنه و به دنیای خیال انگیز و رویایی می بره و همین باعث می شه با تصور اون دنیای ایده آل دست از منفی نگری بردارید.