سگ ها در آتلانتیس
در آتلانتیس سگها همه از یک نژاد بودند فقط رنگ های متفاوتی داشتند . نزدیک ترین معادلی که برای آنها داریم نژاد لورچر است . نقش اصلی آنها این بود که با بچه ها باشند تا یادبگیرند که در حین رسیدگی به نیازهای حیوان خانگی شان و در کنارنحوه مراقبت و همدردی با سایر موجودات درخصوص دیگران هم مسئولیت پذیر باشند . در برابرآن ، سگ هم زندگی با انسان را تجربه می کرد . هدف از این همزیستی یاد گرفتن نحوه تربیت کودک و مصون نگهداشتن او از خطرات بود .
وقتی بچه ای به دنیا می آمد سگی جذب انرژی کودک شده و خانه اش را پیدا می کرد . والدین هم انتظار داشتند که سگی برای فرزندشان بیاید . یک روز آنها در را باز می کردند و متوجه
می شدند که سگی آنجا است .
هر کودکی یک سگ داشت و میانگین در هر خانواده سه فرزند بود . پس دست کم برای هرخانواده سه سگ وجود داشت . بچه ها و سگ هایشان همزیستی انسان و حیوان را تجربه می کردند . حتی سگ ها با بچه ها به مدرسه می رفتند . طول عمرطبیعی یک سگ سیزده تا شانزده سال بود که معادل دوران کودکی همدم انسانی شان محسوب می شد .
درپایان این زمان انسان یا شریک زندگی خود را انتخاب می کرد و در شانزده سالگی ازدواج
می کرد یا به خانه شخص مجردی می رفت تا برای کاهن شدن یا هر شغل دیگری آموزش ببیند. وقتی موعدش فرا می رسید سگ و انسان متوجه می شدند که آنها دوره خدمتشان به هم به پایان رسیده و هدفشان برای هم انجام شده .
بعد انرژی های آنها از هم جدا می شود . سگ می میرد و روحش به صورت فلکی که از آنجا آمده یعنی صورت فلکی سگ بزرگ ( canis major ) بازمی گردد . اما بعد از آتلانتیس همه اینها به فراموشی سپرده شد و بعضی از انسانها برای اهدافی خودخواهانه به پرورش سگ روی آوردند .
از کتاب : کشف آتلانتیس
نوشته : خانم دیاناکوپر و شارون هوتون
ترجمه : مهر
https://t.me/thelostbook
گربه ها در آتلانتیس
گربه ها موجوداتی مستقل و روشن فکرهستند . آنها تنها گونه ای بودند که وقتی به زمین آمدند آنقدرفرگشت یافته بودند که چیزی برای یادگیری ازانسان ها نداشتند پس نیازی هم به ما نداشتند . آنها از اوریون آمده بودند . یک سیاره بزرگ معنوی و به همین خاطر انرژی آنها بسیار خاص هست . حتی امروزه هم آنها خیلی مستقل هستند . در ابتدا همه گربه ها سیاه و مثل گربه مصری بودند . البته رنگ تیره رنگ رازهای عمیق و هنرهای مقدس است . ارتعاش غایی مونث .
( در متونی گفته شده که گربه های اولیه سیاه مصری قادر به سخن گفتن بوده اند . م )
گربه که به هرخانه ای می رفت به حفظ انرژی خالص آن خانه کمک می کرد . در روزهای بعد ماموریت گربه ها تلاش برای افزایش انرژی در خانه بود . گربه سانها در این عصر طلایی مثل تمام موجودات فرکانس بالا گیاهخوار بودند و البته اجازه می دادند که انسانها با گیاهان آنها را تغذیه کنند . آنها از چنگال برای شکار یا کشتن طعمه استفاده نمی کردند بلکه از درخت ها بالا می رفتند چون ارتباطشان با درخت ها عمیق بود .
از آنها در معابد برای رسیدگی به یک سری نیازها استفاده می شد و خیلی مورد احترام بودند . علت استفاده آنها در معابد توانایی روانی بالایشان بود . پس گربه ها در مراسم ها شرکت
می کردند و در جایی که نیاز بود انرژی شان را به کارمی گرفتند .
شفا دهنده ها همیشه یک گربه برای تقویت قدرتشان داشتند . اگر چیدمان کریستالی که برای شفا دهی استفاده می شد کمی از تراز خارج می شد گربه ها آن را تنظیم می کردند و مطمئن می شدند که کریستالها باعث شفای مطلوب شوند . در هنگام مرگ فردی در خانه گربه آن فرد هم حضور پیدا می کرد . در آن دوران روح اغلب به راهنما نیاز داشت . پس روح گربه آنها همزمان با روح فرد از بدنش بطور موقت خارج می شد تا روح فرد فوت شده را همراهی کند و مطمئن شود که آنها گم نمی شوند .
مُغ ها هم گربه داشتند .
صدها سال بعد وقتی که خالص ها برای نخستین بار متوجه شدند که کارهایی در آتلانتیس طی روند اشتباهی در حال انجام شدن هستند ، گربه ها را به اوریون فرستادند تا برای کمک به خاموش نشدن نور برزمین گربه های بیشتری با خودشان بیاورند .
البته در دوران خلوص آتلانتیس هیچ نهاد یا شکل فکری که تداعی گر تاریکی باشد وجود نداشت . اما در گذر زمان و با ورود تاریکی ،گربه ها مراقب خانواده هایشان بودند و از آنها در برابر موجودات تاریکی محافظت می کردند . آنها هنوز هم همین کاررا انجام می دهند و سعی می کنند از صاحبانشان و سیاره ما محافظت کنند .
از کتاب : کشف آتلانتیس
نوشته : خانم دیاناکوپر و شارون هوتون
ترجمه : مهر