بازی فوتبال ماهیتی چرخه ای دارد. هرازگاهی، میتوان ویژگیهایی را پیدا کرد که دورانی را مشخص میکردند تا زمانی که نسل بعدی به وجود بیاید، کاملاً از مد افتاده است. با این حال، علیرغم تمام تزها، آنتی تزها و سنتزهای مختلف (همانطور که هگل توضیح داد)، یکی از مواردی که رایج باقی مانده است، اهمیت هافبک ها بوده است.
هافبک ها ضربان قلب هر تیمی هستند و در پی ریزی پایه های موفقیت تیم کمک می کنند. در طول این سال ها، نقش هافبک نیز تکامل یافته است. در حالی که در اوایل دهه 2000 رسانه های جعبه به باکس تقاضای زیادی داشتند، این روزها هافبک های هجومی و دفاعی متخصص داریم.
اگرچه نقشهای ایفا شده ممکن است تغییر کرده باشند، اما سهم آنها مثل همیشه مهم است. بنابراین، به عنوان ادای احترام به این هافبک ها، ما به 5 تا از بهترین همکاری هافبک قرن 21 نگاه می کنیم.
بدون مقدمه، در اینجا بهترین دوتایی هافبک قرن بیست و یکم آمده است:
5 : استیون جرارد و ژابی آلونسو (لیورپول)
ژابی آلونسو در سال 2004 وارد مرسی ساید شد تا طلوع عصر جدیدی را در آنفیلد رقم بزند. اعتقاد بر این بود که او همراه با لوئیس گارسیا استعدادی را به ارمغان می آورد که رافا بنیتز به شدت هوس می کرد. با این حال، شراکت او با یک بازیکن فعلی لیورپول بود که همه تیترها را به خود اختصاص داد.
استیون جرارد در آنفیلد خود را به عنوان یک بازیکن مورد علاقه ثابت کرده بود، اما وقتی با آلونسو جفت شد، ابزار دیگری پیدا کرد. این دو کاملاً یکدیگر را تکمیل می کردند زیرا اولی مظهر یک هافبک باکس به بوکس بود و دومی همیشه او را با دقت هدایت شده لیزری می یافت.
آلونسو که تحصیلات فوتبالی خود را در رئال سوسیداد گذرانده بود، مانند هر بازیکن دیگری توپباز بود. در حالی که جرارد به تنهایی در آنفیلد عملکرد خوبی داشت، اطمینان از داشتن یک پاس زیبا در کنار او به او کمک کرد تا ارتفاعات بیشتری را طی کند.
و ذینفع آشکار باشگاه آنها، لیورپول بود. این دو الهام بخش لیورپول برای قهرمانی مشهورشان در لیگ قهرمانان اروپا در سال 2005 بودند.
در زمین، این دو به همان اندازه که می آمدند با کلاس بودند و به لیورپول کمک کردند تا در بازی ها در خط میانی تسلط پیدا کند.
4 : روی کین و پل اسکولز (منچستریونایتد)
در بخش عمده ای از یک دهه، یک ایرلندی و یک انگلیسی در زمین اولدترافورد حکومت می کردند. آنها کسی جز روی کین و پل اسکولز نبودند.
دوتایی اسکولز و کین در دوران اوج خود از یکی دو تکل لذت می بردند و از این نظر کاملاً شبیه هم بودند. با این حال، روشی که آنها به مجموعه مهارتهای مختلف افتخار میکردند و به خوبی یکدیگر را تکمیل میکردند، چیزی است که آنها را به این فهرست میرساند.
کین مظهر یک ژنرال خط میانی بود. ژنرالی که برای محافظت از گردان خود دست به هر کاری می زد. اگرچه در مواردی بیشتر از آنچه که دوست داشت او را به دردسر انداخت، اما یک کابینت درخشان مطمئناً این رنج را خاموش کرد.
از سوی دیگر، اسکولز در یک لیست کوتاه رقابت می کند تا به عنوان یکی از بهترین پاسورهای تاریخ فوتبال شناخته شود. از بسیاری جهات، اسکولز یک هافبک «غیرانگلیسی» بود و از نظر فنی از حریفان پیشی گرفت. افراد زیادی نبودند که به اندازه «ماسترو زنجبیل» از دید خوبی برخوردار باشند و این دیدگاه به او کمک کرد تا در موارد متعددی از دفاع خود باز کند.
کین و اسکولز هنگام صحبت در مورد ویژگی هایی که در یک هافبک به دنبال آن هستند، دو انتهای مختلف طیف را نشان می دهند. اولی در شکستن نمایشنامه تخصص داشت در حالی که دومی بعد از شکسته شدن نمایشنامه یک نابغه بود. تصور اینکه هر یک از آنها بدون دیگری در کنار یکدیگر بهتر باشند دشوار است.
3 : آندره آ پیرلو و جنارو گتوزو (آث میلان و ایتالیا)
بدون شک بزرگترین همکاری هافبک ایتالیایی را داریم که این بازی زیبا را زیبا کرده است. در حالی که پیرلو بازی را به زیبایی بازی میکرد، گتوزو یک «حملهشکن» همیشگی بود و متخصص در ایجاد بستر برای شریک با استعدادتر خود بود.
جفت پیرلو و گتوزو نمونه بارز زیبایی و جانور است. دومی در خط میانی یک هیولا بود و به ندرت در وسط پارک از بدن خارج می شد. اگر نگرش هرگز نگو مرگ و روحیه رقابتی او را به این اضافه کنیم، می توان حدس زد که چرا میلان و ایتالیا در اواسط دهه 2000 از موفقیت های زیادی برخوردار بودند.
پیرلو، در عین حال، ارکستراتور بازی هجومی آث میلان و ایتالیا بود. پیرلو با توپی که در پایش بود، این توانایی را داشت که از هیچ چیزی خلق کند. توانایی ای که به او کمک کرد دفاع های باز را برای سرگرمی ایجاد کند. علاوه بر این، پیرلو در "توپ مرده" متخصص بود و چندین گل از ضربات آزاد در کتاب مصور به نام خود دارد.
جفت های زیادی وجود ندارند که بتوانند شمع موفقیت پیرلو و گتوزو را نگه دارند. این دو در سال 2006 با ایتالیا قهرمان جام جهانی شدند قبل از اینکه در فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال 2007 از لیورپول انتقام بگیرند.
گتوزو در مصاحبه ای جالب اعلام کرده بود از پدر اندره آ بیشتر به او کشیده زده است
2 : زین الدین زیدان و کلود ماکلله (رئال مادرید و فرانسه)
کهکشانیها رئال مادرید را در این قرن تعریف کردهاند و هیچکدام به اندازه زینالدین زیدان از لحاظ فنی استعداد نداشتند. زیدان با داشتن توانایی بیرون کشیدن خرگوش از کلاه به میل خود، هر بار که به میدان می رفت تماشاگران را مجذوب خود می کرد.
با این حال، در حالی که زیزو با نمایشهای ابریشمیاش تمام عناوین اخبار را به دست میآورد، یک فرانسوی ساکت و بی ادعا پشت سر او بود که یک موجود زنده را «ویرانگر» ساخت و پس از هر حمله مخالفان، او را پاکسازی کرد.
فرانسوی مورد بحث بدون شک یکی از بهترین هافبک دفاعی هایی است که در زمین فوتبال قدم گذاشته است: کلود ماکلله.
ماکلله در تکل قوی بود و در انتظارش بی رقیب بود. برای آزار مهاجمان مخالف، او همیشه در مکان مناسب در زمان مناسب قرار داشت. او یک هافبک دفاعی کامل بود و در حالی که ممکن است توجهات را جلب نکرده باشد، احتمالاً مهمترین کهکشانی از همه آنها بود.
با نگهبانی او از چهار خط دفاعی، به زیدان آزادی داده شد تا در سراسر زمین پرسه بزند و ویران کند. و پسر، آیا او این کار را کرد.
دوتایی زیدان و ماکلله از نظر دیدگاهشان نسبت به بازی بسیار متفاوت بودند، با این حال آنها به همان اندازه شراکت بزرگی را تشکیل دادند. احتمالاً این زیبایی فوتبال است: توانایی کنار هم قرار دادن دو شخصیت کاملاً متضاد و اجازه دادن به آنها برای ارائه منظره ای برای کل جهان.
1: ژاوی هرناندز و آندرس اینیستا (بارسلونا و اسپانیا)
مقام اول فقط باید به دو شعبده باز می رسید که حرفه خود را در لاماسیا آموختند: ژاوی و اینیستا. این دو نیم دهه بر فوتبال حکومت کردند و بذر فلسفه فوتبالی را کاشتند که حتی امروز هم وجود دارد (با وجود اینکه در سطح بالایی بازی نمی کنند).
اسپانیاییها بسیار شبیه یکدیگر بودند، با این حال آنها خیلی راحت با هم کار میکردند. تنها تفاوت احتمالاً تمایل آنها به حمل توپ بود. در حالی که ژاوی بیشتر پخش کننده پاس بود، اینیستا یک دریبل زن دیوانه بود که توپ را به قلب حریف می برد.
با این حال، چیزی که آنها را بزرگ می کرد درک آنها بود. هر زمان که ژاوی توپ را در اختیار داشت، از طریق تله پاتی می دانست که اینیستا کجا خواهد بود و بالعکس. سر الکس فرگوسن یک بار به طعنه معروف گفت که این دو "چرخ و فلک هافبک" هستند و اگر به نمایش های آنها نگاهی بیندازید زیاد شوکه نمی شوید.
این زوج هر چیزی را که در این سیاره ارائه می شد به دست آوردند و باشگاه و کشورشان را به موفقیتی بی نظیر رساندند. هر دو توانایی ایجاد جادو را در یک چشم به هم زدن داشتند و برای بازی کردن یک کابوس بودند.
تماشای آنها لذت بخش بود و تمام دنیا را عاشق بازی فوتبال کردند. نحوه نوازش توپ، نحوه سر خوردن آنها در زمین و نحوه ایجاد فضا یک منظره دیدنی بود.
آنها دیگر چنین همکاری هایی در خط میانی انجام نمی دهند. به همین سادگی. بنابراین، جای تعجب نیست که آنها در صدر فهرست ما از بهترین همکاری هافبک ها در قرن بیست و یکم قرار دارند.