با نام ایزد پاک
ایرانیان سراسر جهان همیشه آخرین چهارشنبه سال را جشن میگیرند که از غروب آخرین سهشنبهٔ ماه اسفند، تا پس از نیمهشب تا آخرین چهارشنبهٔ سال، برگزار میشود این جشن پیشینه زیادی دارد و فلسفه عمیقی در پشت خود دارد
پیشینه تاریخی: مورخان هنوز متوجه چگونه پدید آمدن این جشن نشدند و تنها حدس گمان هایی میزنند و چیزی قطعی نیست اما بیشتر مورخان میگویند پدید آمدن این جشن پیش از آمدن زرتشت بوده آثاری وجود داره که نشان دهنده این هست که پیش از تمدن های بابل و عیلام هم این جشن برگزار میشده است و در تمدن شهر سوخته هم آثاری از این جشن پیدا شده است بنابراین میشه نتیجه گرفت این جشن پیش از ورود آریایی ها هم برگزار میشد اما چه استدلالی وجود دارد برای این که این جشن پیش از زرتشت برگزار میشده است؟ زرتشتی ها آتش را یک عنصر مقدس میدانند بنابراین دلیلی وجود ندارد که جشنی درست کنند تا از روی آتش بپرند و زرتشتی ها چیزی به نام روز چهارشنبه نداشتند اگر به دین پیش از زرتشت در ایران زمین برگردیم و به مهرپرستی میرسیماین دین نخستین دین جهان است و هیچکس نمیداند از چه زمانی درست شده است شاید بتوانیم منبع چهارشنبه سوری را از آیین مهرپرستی بدانیم و با توجه به این که زر، تشت هیچ هنگام آیین مهرپرستی را رد نکرد بلکه تنها مهرپرستی را اصلاح کرد زرتشتی ها هم با این جشن مشکلی نداشتند. پس از ورود اعراب به ایران اعراب مانع برگزاری این جشن نشدند و خود اعراب هم در این جشن دلنشین شرکت میکردند.
واژه چهارشنبه سوری: در مورد واژهٔ «سوری» در ترکیبِ نامِ جشنِ سوری دو احتمال وجود دارد: برخی «سور» را در معنایِ جشن، شادمانی، نشاط و عیش گرفتهاند و نظرِ دیگر و درست این است که «سوری» را به معنایِ سرخ میدانند؛ چون در این جشن آتشِ سرخ افروخته میشود واژهٔ سوری پهلوی و SŪR به معنیِ سرخ است. سول به معنای خورشید sul هم از همین خانواده است در زبانِ فارسی گُلِ سوری به معنیِ گُلِ سرخ یا سُهروَردی (گل سرخ) ورد به معنی گل است که البته از برگ تغییر آوایی یافتهاست که در همگی سور از همین ریشه است نظرِ دوم پذیرفتنی تر است؛ زیرا نامِ نخستِ این مراسم «جشنِ سوری» بودهاست و واژه چهارشنبه بعدها واردِ این نام شدهاست؛ اما با گذشت زمان برخی شواهد و قراین موجود، مانند رواج تلفظ چارشمبه سُرخی در شهر اصفهان و استفاده از واژهٔ سور بهجای سرخ در بسیاری از گویشهای رایج در فلات ایران، صحت دیدگاه دوم را تقویت مینماید؛ شایان ذکر است دو واژهٔ سور و سُهر، که از نظر تلفظ شباهت زیادی به واژهٔ سرخ دارند، در گویشهای پشتو، لری، بختیاری و کردی به معنای سرخ به کار میروند، مانند گل سوری بهمعنای گل سرخ یا سُهروَرد به معنای گل سرخ.
بنابراین میشود این نتجیه را گرفت که واژه چهارشنبه سوری معنای جشن چهارشنبه نیسب بلکه به معنای چهارشنبه سرخ است
خود واژه چهارشنبه هم در این جشن باستانی وجود نداشته است و در گذر زمان اضافه شده است
نامهای محلی این جشن عبارتند از: گول چارشَمبه(اردبیل)، گوله-گوله چارشمبه (گیلان)، کوله چوارشمبه(کردستان)، چوارشمبه-کولی(غروه)، و چارشمبه-سُرخی (اصفهان)
چهارشنبه سوری در شاهنامه: براساس سروده هاى پیروز پارسى، حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود
یکى روز کاووس کى با پسر
نشسته که سودابه آمد ز در
زناگاه روى سیاوش بدید
پر اندیشه گشت و دلش بردمید
زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند
سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:
…
که باید که رنجه کنى پاى خویش
نمائى مرا سرو بالاى خویش
بیاراسته خویش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرویان هزار
آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:
هر آنکس که از دور بیند ترا
شود بیهش و برگزیند ترا
زمن هر چه خواهى همه کام تو
بر آرم نپیچم سراز دام تو
من اینک به پیش تو افتاده ام
تن و جان و شیرین ترا داده ام
سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و
مى بوسد
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
همانا که از شرم ناورد یاد
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بى وفائى کنم
نه با اهرمن آشنائى کنم
سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت
سر بانوانى و هم مهترى
من ایدون گمانم که تو مادرى
سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد. سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد
بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آویخت سودابه چنگ
بدو گفت من راز دل پیش تو
بگفتم نهانى بد اندیش تو
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
به پیش خردمند رعنا کنى
بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زایوان برآمد بکوى
در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند
سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد
سراسر همه دشت بریان شدند
سیاوش بیامد به پیش پدر
یکى خود و زرین نهاده به سر
سخن گفتنش با پسر نرم بود
سیاوش بدو گفت انده مدار
کزین سان بود گردش روزگار
سرى پرز شرم و تباهى مراست
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود
سواران لشکر برانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند
سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد
یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از نفت آن کوه آتش پرست
همه کامه دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانى که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاوخش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!
این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام سید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکی او از روی آتش میپرند.
اما بعضی از مورخان بر این باور هستند که جشن های سده همان جشن چهارشنبه سوری است و دلیلی که برای سخنشان می آورند این است که گفته شده هوشنگ زمانی که آتش را کشف کرد برای این نور جشن گرفتن و این نور را جنگ آوری نیرومند در برابر اهریمن می دانستند گفته شده است که هوشنگ یا فرزند چهارم آدم است یا فرزند پتجم آدم است این به این معنا است که کیومرث فرزند آدم سیامک فرزند کیومرث هوشنگ فرزند سیامک یا کیومرث نوه آدم است سیامک فرزند کیومرث هوشنگ فرزند سیامک است و داستان کشف آتش یا پدید آمدن جشن سده یا شاید پدید آمدن چهارشنبه سوری این است: هوشنگ روزی با صد کس به طرف کوهی رفت؛ ناگاه ماری بزرگ و قویجثه به نظرش درآمد و چون هرگز ماری به آن کلان پیکری ندیده بود، به شگفت درآمد و گفت جمیع جانوران متابعت ما میکنند، همانا این جانور دشمن ماست که سر از اطاعت پیچیده، سنگی برداشت و بر جانب مار انداخت، آن سنگ خطا شد و بر سنگ دیگر خورد، آتش از آن بجست و بر خس و خاشاک افتاده و مار را بسوخت. چون در آن زمان هنوز آتش ظاهر نشده بود هوشنگ با همراهان از پیدا شدن آتش خرّم و شادان گردید و گفت این نور خداست که دشمن ما را کشت و به سجده رفت و شکر ایزد به جای آورد و قبلۀ خود ساخت و در آن روز جشنی بزرگ کرد. و این شد جشن سده که به گفته بعصی مورخان جشن سده میتواند همان چهارشنبه سوری باشد
...از آن پس که این کارها شد بسیج
نبد خوردنیها جز از میوه هیچ
همه کار مردم نبودی ببرگ
که پوشیدنی شان همی بود برگ
پرستیدن ایزدی بود کیش
نیا را همین بود آیین پیش
چو مر تازیان راست محراب سنگ
بدانگه بدی آتش خوبرنگ
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیرتاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره گون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ (هنگ)
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست (رست)
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گُرد (خُرد)
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازآن طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی ست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی...
به دیدگاه شما کدام یک داستان حقیقی پدید آمدن چهارشنبه سوری است؟
آداب و رسوم چهارشنبه سوری در سراسر ایران
چهارشنبه سوری نیز مانند هر جشن دیگری مجموعهای از آداب و رسوم منحصربهفرد دارد که آن را از دیگر جشنها متمایز میکند. مسلماً مهمترین بخش آداب و رسوم چهارشنبه سوری آتش است. آتش در فرهنگ باستانی ایران پدیدهای خاص و مقدس است و این اعتقاد وجود دارد که میتواند پلیدیها را دور کرده و پاکی را به ارمغان بیاورد. یکی از این رسوم این است که مردم در این جشن آتشهای کوچکی برپا میکنند و از روی آن به نوبت میپرند و شعری را زیر لب زمزمه میکنند. مضمون این شعر که به شعر چهارشنبه سوری معروف است نیز نشان میدهد که ماهیت این جشن چگونه است:
زردی من از تو
سرخی تو از من
غم برو شادی بیا
محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه
ای کلیه جاردنده
بده مراد بنده
یکی دیگر از آداب و رسوم چهارشنبه سوری قاشق زنی است. در این مراسم افراد در سنین مختلف با پوشش مبدل و عموماً با سر کردن چادر به در خانهی ساکنین شهر میروند، با قاشق بر پشت کاسههای فلزی خود که در دست دارند میکوبند و از صاحبخانه تقاضای خوراکیهای مختلف میکنند. عموماً انواع شیرینیجات، آجیل، میوه و غیره به قاشق زن داده میشود. برخی از صاحبخانهها نیز بستههای خوراکی موسوم به مشکلگشا را از قبل آماده کرده و به قاشق زنها میدهند این رسم نیز از ابتدا مخصوص شب چهارشنبه سوری نبوده است و بهتدریج به تاریخ چهارشنبه سوری اضافه شده است. همانطور که مشخص است این رسم شباهتهای قابلتوجهی به رسوم شب هالووین دارد که احتمالا این رسم قاشق زنی هم از هالووین برگرفته شده است
برخی از رسومی که در چهارشنبه سوری انجام میشوند دیگر معنای سابق خود را ندارند و بهنوعی برای تفریح و صرف جشن انجام میشوند و در مواردی کلاً از یاد برده شدهاند. برای مثال مردم برخی از شهرها نظیر اصفهان و تهران رسم داشتند کوزه یا ظرفی را که در طول سال استفاده نکردهاند به نشانهی خارج کردن شانس و ارواح بد از خانه به بیرون پرتاب کرده و بشکنند. دختران دم بخت به صدای همسایهی خود گوش میدادند و چیزی که میشنیدند مشخص میکرد که آیا میتوانند بهزودی با فرد مناسبی ازدواج کنند یا خیر. مردم تبریز نیز آداب و رسوم چهارشنبه سوری مخصوص خود را داشتهاند. زنان آنها آینه، شانه و جاروی جدید میخرند، از روی نهرها و سرچشمهها میپرند و ازآنجاییکه معتقدند آب در سال جدید دوباره تازه میشود، تمام کوزههای قدیمی را میشکستند و با کوزهها و آب تازه به استقبال سال نو میشتافتند. برخی خانوادهها به دلیل خطراتی که ممکن است آتش ایجاد کند ترجیح میدهند بهجای حضور در جشن خیابانی از این فرصت برای صلهی رحم استفاده کنند. بنابراین بازار مهمانیها نیز در شب چهارشنبه سوری بسیار داغ است. بزرگان خانوادهها معمولاً میزبان فرزندان خود هستند و از آنها با خوراکیهای مخصوص چهارشنبه سوری پذیرایی میکنند. همیشه در تاریخ چهارشنبه سوری رسم بر این بوده است که شام آش رشته، مرصعپلو یا هفترنگپلو باشد. این نیز ازجمله رسومی است که این روزها کمتر به آن توجه میشود.
آجیل مشکلگشا
پس از برافروخته شدن آتش، اقوام و نزدیکان گرد هم می آمدند و با تبرک کردن دانههای نباتی به نمک آجیل مشگل گشایی درست کرده و نوش جان می کردند چون بر این باور بودند که هر کس از آن آجیل بخورد، نمک گیر شده و نسبت به افراد دیگر مهربانتر میشود و خیانت نخواهد کرد
فارس
با توجه به ارادتی که شیرازیان به حافظ دارند در شب چهارشنبه سوری دور هم جمع شده و فال حافظ می گیرند، دختران دم بخت شیرازی هم به زیارت شاه چراغ می روند و برخی زنان هم برای براورده شدن حاجتشان زیر گنبد مسجد جامع شیراز حلوا میپزند یا آشی مخصوص به نام ابو دردا درست میکنند که وسایل اولیه این آش حتما باید از راه گدایی تامین شود.
مردان و زنان شیرازی معتقدند که اگر در شب چهارشنبه سوری در آب سعدی شست وشو کنند در سال جدید بیمار نخواهند شد و به همین جهت ازدحام عجیبی در این شب، اطراف قنات شکل میگیرد.
گیلان
در شب چهارشنبه سوری گیلانیان، اسپند، کندر، گلاب و شمع باید حتما در خانه باشد، اسپند و کندر را دود می کنند و گلاب را به صورت خود می زنند و شمع را به نیت روشنایی روشن میکنند.
مردم این خطه خاکسترهای شب چهارشنبه سوری را چهارشنبه صبح پای درختان میریزند ون معتقدند که این گونه درخت ها بارور میشوند.
در گیلان شب چهارشنبه سوری دختران دم بخت را با جارو میزنند و از خانه بیرون میکنند به این امید که بختشان باز شود.
مازندران
مردم مازندران در شب چهارشنبه سوری آش چهل گیاه میپزند که نشان از دوا و درمان دارد و هنگام مراسم قاشق زنی همراه با برخورد قاشق با کاسه میخوانند: ای اهل محل، اهل در اين منزل شگون امشب است، هديه بريزيد داخل پيمانه و كاسه.
استان مرکزی
در تعداد زیادی از روستاهای استان مرکزی نیز رسم است که جوانانی که نامزد کردهاند از روی پشت بام خانه دختر، شال خود را به پایین میاندازند و دختران در گوشه شال، تخمه و شیرینی میپیچند و این رسم شالاندازی نام میگیرد.
آذربایجان
در آذربایجان بازار خرید در چهارشنبه سوری داغ است و مردم آذربایجان سنت خرید چهارشنبه سوری مخصوصا برای بچه ها دارند و پسر بچه ها ماشین و تفنگ میخرند و دختر بچه ها هم عروسک میخرند و به غیر از خرید کردن آذریها سنتی به نام «شال ساللاماق» نیز دارند که به صورت ناشناس شال خود را وارد خانه همسایگان کرده و آجیل و شیرینی جمع میکنند.
اردبیل
در مغان، مردم پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه، دسته جمعی به کنار رودخانه میروند، آتشی بر میافروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری میپردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرفهایشان را از آب رودخانه پر می کنند و به خانه میآورند و آب آن را به دور و برخانه می پاشند.
خراسان
در خراسان مراسم کوزه شکستن به این شکل است که درون کوزه های قدیمی مقدار نمک که علامت شور بختی است و مقداری ذغال که علامت سیاه بختی است و یک سکه کم ارزش پول میریزند و تمام افراد خانواده آن را به دور سر می چرخانند و آخرین نفر کوزه را از پشت بام به کوچه پرت میکند.
بوشهر
بوشهریها پس از آتش افروزی در خانه هایشان و پریدن از روی آن، باقایق از روی آب میگذرند و معتقدند با این کار نحسی این شب از بین میرود.
لرستان
در این شب در شهر خرم آباد هیزمها را به هفت دسته تقسیم میکنند و با فاصلههای مشخصی در یک ردیف میچینند و دسته ها را آتش میزنند.
کردستان
مردم استان کردستان به خصوص روستائیان، دسته جمعی به صحرا و کنار چشمه سارها می روند و پس از مدتی که به شادی و پایکوبی و کشتی گرفتن گذراندند، زمان برگشتن به خانه، هرکسی مقداری سنگریزه جمع میکند و به پشت سر خود نگاه نمیکند و سنگریزه را از روی شانه به عقب پرتاب میکند و بدین ترتیب بلا و آفت را از خود دور میسازد.
اصفهان
آتش افروختن در معابر، کوزه شکستن، فالگوش ایستادن ، گرهگشایی و سایر مراسم چهارشنبه سوری در استان اصفهان متداول است و تمام آن آدابی که در تهران معمول است در اصفهان نیز رواج دارد و شکوه شب چهارشنبه سوری در اصفهان از تمام شهرهای ایران بیشتر است. در اصفهان چهارشنبه سوری را "چهارشنبه سرخی" نیز می گویند.
تهران
در تهران قدیم، بوتههای خشک را از بیابانهای اطراف جمع میکردند و با شتر به شهر میآوردند و در محلات مختلف میچرخاندند. پس از غروب خورشید، بوتههای خشک و اسباب و اثاثیه کهنه و شکسته ای را که پس از خانه تکانی بیرون گذاشته شده بود جمع میکردند و با آنها آتش درست می کردند.
فشفشه و هفت ترقه هم بود اما از بمبها و نارنجکهای دستی که مردم امروزی میسازند و با انفجار آنها شیشههای ساختمانها به لرزه میافتد و در شبی که هدف جشن و شادی است عده ای مجروح می شوند و میمیرند، خبری نبود.
کاش یاد بگیریم به آداب و سنت های پیشینیانمان احترام بگذاریم و جشن را به جنگ تبدیل نکنیم
فلسفه این که دور آتش جمع میشوند این است که آتش نماد نور روشنایی و نیکی است و یکی از راه هایی کی میشو اهریمن را شکست داد دور هم جمع شدن اعضای خانواده و دوستان است فلسفه شب یلدا هم مانند چهارشنبه سوری است...
این جشن باستانی که نماد خردمندی ایرانیان است بر تمام ایرانیان جهان خجسته باد.
|