مطلب ارسالی کاربران
همه چیز تقصیر باد است_آیدا شه قاسمی
دل اگر دیر زمانیست جدا مانده از این روح بلند
ریسمان است که از دست کوته بوده
جان اگر خالى از این عشق از این پر باریست
کاسه مهر تو از کنج لبم کم بوده
بهتر آن نیست تو بردارى از آن دورقدم
دست بندازى و از دل گرهى بگشایى؟
بهتر آن نیست در این بى مهرى
تو بجنگى، تو بمیرى، تو کرم بگذارى؟
وقت بگذشت و در این شهر بلند
همچنان مانده به امید تو، دلباخته، افسرده، پریشان، دربند
بهترین داده این زندگى کوته را
به تو بستم انگار
که خودم بگزینم
که خودم بردارم
که خودم بگذارم.
و نپرسیدم از این خویش، از این وجدان درآخر روز
من چه کردم که شعف انگیزم در دل تو؟
من چه کردم امروز؟
من چه کردم امروز؟