نمیتوانم همه حرفها را بزنم اما سعی میکنم مثل همیشه با صداقت صحبت کنم، هر چند که به ضرر خودم میشود اما دوست داشتم که الان صحبت کنم و از حق خودم دفاع کنم.
من میدانستم که مهلت 6 ماهه حضورم در تیم ملی همچین روزی تمام میشود و باشگاه هم فکر میکنم که قطعا میدانست، اما باشگاه هر روز به من میگفت که اوکی میشود و کارت اوکی است و سرباز قهرمان میشوی و اتفاقات خوبی میافتد؛ من گفتم که یک ماه دیگر بیشتر فرصت ندارم اما به من گفتند که اوکی میشود، حتی من نمیدانستم که سرباز ارتش هستم یا سپاه و واقعا این مسائل را نمیدانم چون دنبال این چیزها نبودم و درگیر فوتبالم بودهام.
من در یکی دو روز گذشته متوجه شدم که سهمیه سپاه هستم و باید به فجرسپاسی میرفتم و اصلاً این چیزها را نمیدانستم و باشگاه من را راحت کرده بود؛ هم باشگاه و هم آقای مجیدی. من چندینبار با آقای مجیدی صحبت کردم، حتی آنقدر اوضاع خراب بود که من 2-3 روز قبل سر تمرین نرفتم و به پلیس +10 رفتم و سر تمرین دیر حضور پیدا کردم که آقای مجیدی گفتند دیر آمدی و اجازه تمرین نداری! من گفتم که آقا فرهاد شرایط روحیام خراب است.
آنجا به آقای آجورلو زنگ زدند و آقای آجورلو ناراحت شدند که چرا سیاوش رفته و پیگیری کرده است؟ من گفتهام که اوکی میکنم، پس اوکی خواهم کرد. من هم جواب دادم که آقای آجورلو پس کارم را اوکی کن و خیالم را راحت کن، 3 ماه است که میگویم اگر اوکی میشود یا نمیشود لطفا به من بگویید چون آیندهام است و زندگیام. احساس میکنم دعوایی بین نظاموظیفه و باشگاه استقلال شروع شد؛ من و حسین مرادمند روحمان از این اتفاقات خبر نداشت.
اصلاً از ابتدای فصل صحبتی نبود و باشگاه برای ما سنوات میگرفت، باشگاه واقعا خیال من را راحت کرده بود و گفتند برای تو اتفاقی نمیافتد. من حتی نمیدانستم که سپاه هستم، اگر میدانستم زودتر خودم را سرباز میکردم و به فجرسپاسی میرفتم.
من احساس میکنم دعوایی راه افتاد و نظاموظیفه خواست قانونمداری خودش را ثابت کند، من و حسین مرادمند قربانی شدیم.
|