مصطفی هاشمی طبا صحبت های جنجالی را بیان کرده است.
به گزارش طرفداری، گفتگوی مصطفی هاشمی طبا با ایسنا را می خوانید:
چه شد که به ورزش تمایل پیدا کردید؟
اولین واقعه ورزشی که به یاد دارم مسابقات المپیک ۱۹۵۶ بود، آن زمان حدود ۱۰ سال سن داشتم و در جریان مسابقات ورزشی بودم. پس از آنکه ۱۱ ساله شدم بیشتر به والیبال و بسکتبال روی آوردم و با مسعود صالح که بعدا کاپیتان تیم ملی شد، هم بازی بودم. استعداد خوبی در بسکتبال داشتم و بعضا پینگ پنگ هم بازی می کردم. در عین حال در تیم بسکتبال مدرسه نیز حضور داشتم و در مسابقات آموزشگاهی شرکت می کردم و دائما به امکان ورزشی می رفتم و مطبوعات ورزشی را نیز دنبال می کردم.
زمانی نیز که تحصیلات خود را در دانشکده پلی تکنیک دانشگاه تهران ادامه دادم، به عضویت تیم والیبال دانشگاه درآمدم. تقریبا برای مشاهده تمامی مسابقات ورزشی که در امجدیه یا ورزشگاه نصیری برگزار می شد، حضور پیدا می کردم. باید بگویم با ورزش بزرگ شدم و در زندگی نیز همواره کار کردم، درس خواندم و به ورزش مشغول بودم و تنها در یک دوره زمانی که در کارخانه کار می کردم امکان انجام ورزش گروهی برایم فراهم نبود و انفرادی ورزش می کردم. در مجموع توان و بنیه جسمانی من کم بود و اگر ورزش نمی کردم از نظر جسمی نابود می شدم و اگر توانستم در تمامی این سالیان روی پای خود بایستم همواره ورزش کردن بود.
از خانواده تان بگویید. متولد چه سالی هستید؟ چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند و نوه دارید؟
سال ۱۳۲۵ به دنیا آمدم. سه خواهر و سه برادر هستیم و بنده فرزند ماقبل آخر هستم. در خانواده مذهبی به دنیا آمدم که سابقه ورزشی نداشتند و پدرم نیز روحانی بود اما بنده خیلی به ورزش کشش داشتم و از همان ابتدا در خیابان نواب تهران در کوچه و خیابان ورزش می کردم. سال ۱۳۵۶ بود که ازدواج کردم و سه فرزند و ۴ نوه دارم. یک فرزند پسر و دو فرزند دختر و نیز سه نوه دختر و یک نوه پسر دارم.
شرایط بعد از انقلاب برای شما چگونه پیش رفت؟
قبل از انقلاب در بخش هنری فعالیت هایی داشتم و در حسینیه ارشاد فعالیت خود را آغاز و در ادامه حتی در یک فیلم سینمایی بازی کردم و با فرامز قریبیان در فیلم سینمایی جنگ اطهر که از تلویزیون هم چندین مرتبه پخش شد، هم بازی بودم. بنده در سال ۵۷ در کمیته استقبال امام بودم. اولین کارم پس از انقلاب حضور در صداوسیما بود و شهید مطهری بنده و دو نفر دیگر از دوستان را به این سازمان فرستادند و به عنوان مدیر تولید فعالیت کردم.
در جهاد سازندگی کرمانشاه نیز مشغول بودم و به معاون استاندار کرمانشاه نیز، فعالیت کردم. زمانی که در جهاد سازندگی کار می کردم شهید باهنر به عنوان نخست وزیر، پیشنهاد وزارت صنایع و معادن را در سال ۵۹ به بنده دادند که قبول کردم. در وزارت صنایع و معادن خیلی موفق بودیم و سوابق و مدارک این مسئله نیز موجود و مشخص است که چه فعالیت هایی انجام دادیم. زمانی که انقلاب شد، خیلی علاقمند بودم از همان ابتدا در حوزه ورزش ورود کنم اما شهید باهنر پیشنهاد وزارت صنایع را به بنده دادند. همان زمان نیز از حوزه ورزش غافل نبودم و در جریان امور قرار داشتم. از روبرو شدن با ورزشکاران خوشحال می شدم. تا سال ۱۳۶۳ وزیر صنایع و معادن بودم. پس از آن به سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و نیز بانک صنعت و معدن معدن رفتم و در هیات رییسه این بانک مشغول به فعالیت بودم. آن زمان همزمان مشاور میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر نیز بودم و ریاست ستاد طرح های مهم انقلاب را نیز بر عهده داشتم که طرح های بزرگ صنعتی را راه اندازی می کردیم.
ورود شما به حوزه ورزش در مقام مسئول چگونه رقم خورد؟
سال ۶۵ بود که درگاهی، رییس وقت سازمان تربیت بدنی با بنده تماس گرفت و گفت شما را برای ریاست کمیته ملی المپیک در نظر گرفته ایم؛ با درگاهی سابقه آشنایی نداشتم و نمی دانم چگونه به اسم بنده برای کمیته ملی المپیک رسیده بودند.
چگونه از وزارت صنایع و معادن برای تصدی ریاست کمیته ملی المپیک به نام شما رسیده بودند؟
من در این رابطه تحقیق نکردم و شاید برخی دوستان مشترک در این زمینه دخیل بودند اما به صورت مشخص اطلاعی در این مورد ندارم. در نهایت مجمع کمیته ملی المپیک تشکیل شد و بنده به عنوان رییس کمیته ملی المپیک انتخاب شدم و حکم بنده را میر حسین موسوی صادر کرد در حالی که اصلا نیاز نبود و سوالم این بود که کجا نوشته شده بود که حکم ریاست کمیته ملی المپیک را نخست وزیر باید صادر کند؟
چرا حکم شما از سوی نخست وزیر صادر شد؟
این موضوع را نیز نمی دانم (با خنده). شاید درگاهی گفته بود که حکم را نخست وزیر باید بزند! در نهایت سال ۱۳۶۵ با حکمی از سوی نخست وزیر به عنوان رییس کمیته ملی المپیک کار خود را آغاز کردم و در عین حال سمت های خود را داشتم.
در مورد دوره اول ریاست خود در کمیته ملی المپیک ایران بگویید. اوضاع ورزش ایران در سال ۶۵ چگونه بود؟
به عقیده بنده ورزش ایران طی آن سال ها فراموش شده بود. کمیته ملی المپیک نیز خیلی ضعیف و کوچک بود که یک ساختمان در خیابان سعدی اجاره کرده و حتی توان پرداخت حقوق کارمندان خود را نداشت و با مشکلات عدیده ای روبرو بود. بنده با توجه به اینکه در بانک صنعت و معدن فعالیت می کردم و رییس ستاد طرح های مهم انقلاب بودم برخی امکانات فراهم کردم؛ به طور مثال چند کارخانه در بانک صنعت معدن وجود داشت که برای کمیته خریدم.
با کدام پول؟
کمک میگرفتم، چون کمیته حتی پول پرداخت حقوق نداشت و بنده چون با شرکت ها و بانک ها در ارتباط بودم، امکانات فراهم کردم و خوشبختانه توانستیم کارخانه کاغذ، کارخانه سوله سازی، کارخانه لباس های ورزشی و ساختمان کمیته در خیابان گاندی را خریداری کنیم که توسط خوان آنتونیو سامارانش، رییس وقت کمیته بین المللی المپیک افتتاح شد و فعالیت ها، خیلی آبرومندانه پیش رفت. علاوه بر این موارد یک قطعه زمین در خیابان فرشته به مساحت ۱۸۰۰ متر خریداری کردم که تمامی این خریدها، بعدا فروخته شد و از بین رفت؛ حتی ساختمان کمیته ملی المپیک نیز از سوی علی آبادی فروخته شد و در حال حاضر این کمیته جز یک قطعه زمین که آن را نیز در دوره بعدی فعالیت بنده خریداری شد، تقریبا چیزی ندارد و اگر این امکانات را نگه داشته بود، امروز شرایط مالی خیلی بهتری داشت.
چگونه دوره اول حضور شما در کمیته ملی المپیک پایان یافت؟
تا سال ۱۳۶۸ در کمیته ملی المپیک بودم؛ علت اتمام کار این بود که با روی کار آمدن غفوری فرد به عنوان رییس سازمان تربیت بدنی پس از درگاهی، چند نفری در این سازمان بودند که وی را خیلی تحریک می کردند تا فعالیت بنده در کمیته پایان یابد و چند جلسه ای نیز در رابطه با جابجایی بنده برگزار شد.
تفاوت درگاهی و غفوری چه بود؟
حدود یک سال با درگاهی فعالیت کردم و تا زمان ریاست وی بر سازمان تربیت بدنی رابطه خیلی خوبی با یکدیگر داشتیم و مشکلی وجود نداشت اما با روی کار آمدن غفوری فرد از سال ۶۸ مسائلی پیش آمد.
فعالیت شما در کمیته ملی المپیک طی آن سه سال با حاشیه ای نیز همراه بود؟
امکانات خوبی برای کمیته ملی المپیک فراهم کرده بودم اما نمی دانم به میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر چه گفته بودند! آن زمان یک شرکت تجاری ایجاد کردیم تا فعالیت های تجاری کمیته ملی المپیک را انجام دهد و صد در صد آن برای کمیته بود. بنده نیز به عنوان نماینده شرکت در مجمع حضور پیدا می کردم. برخی افراد اسنادی را جعل کرده و به موسوی گفته بودند که هاشمی طبا برای خودش شرکت درست کرده است! موسوی نیز گفته بود من با هاشمی طبا دوست هستم و نمی توانم در مورد او قضاوت کنم، بنابراین تمامی مدارک و هر آنچه وجود داشت را به قوه قضاییه ارجاع داد تا رسیدگی از سوی آن ها انجام شود و خودش حاضر به رسیدگی نشد. به موسوی گفتم چرا خودتان به مسئله رسیدگی نمیکنید؟ گفت نمیخواهم حاشیهای ایجاد شود و بگویند تصمیمات بر اساس رفاقت گرفته شده است. به او گفتم پروندهای که به قوه قضاییه برود به سادگی تمام نمی شود اما در نهایت قبول نکرد و ما نیز به قوه قضاییه رفتیم و آن جا گرفتار شدیم. یک روز پس از بازگشت از اتریش یا سوییس، چون تهران برف آمده بود هواپیما مجبور شد در فرودگاه شیراز به زمین بنشیند. زمان پیاده شدن به استاندار شیراز گفته بودند که هاشمی طبا را دستگیر کنید! وی آمد و گفت از تهران به من گفتهاند هاشمی طبا را دستگیر کنید. استاندار شیراز نیز به آن ها گفته بود من استاندار هستم و قبلا معاون هاشمیطبا بودهام و هرگز چنین کاری نمیکنم. با تهران تماس گرفتم و پرسیدم ماجرا چیست؟ گفتند شما پرونده دارید! به آن ها گفتم شما اگر زرنگ بودید زمانی که از ایران خارج شدم باید مرا بازداشت میکردید نه اکنون که به کشور برگشتهام بخواهید دستگیرم کنید. در نهایت گفتند زمانی که به تهران آمدید در دادگاه حضور پیدا کنید.
چه مسائلی در دادگاه مطرح شد؟
حرفهای بیربطی میزدند، چون نخوانده بودند و اشراف نداشتند. به یکباره گفتند که باید بازداشت شوی! یک فرد روحانی آنجا حضور داشت و گفت شما را نمیشود بازداشت کرد، وثیقه بیاورید و آزاد شوید. گفتم وثیقه ندارم اما با لحنی صحبت کرد که شما ارتباطاتی دارید که میتوانید وثیقه ارائه کنید. من نیز گفتم وثیقه نمیدهم و من را به زندان ببرید. در نهایت نیز با منشی خود تماس گرفتم و کارها انجام شد و به خانه بازگشتم. آن دادگاه چند سالی طول کشید و در پایان ختم به خیر شد. ۳۵ نفر را محاکمه کردند، برای همه جرم بریدند و همه نیز در نهایت تبرئه شدند. همه چیز کیلویی بود (با خنده) و فقط تاکید میکردند که آن شرکت تخلف کرده است. من نیز گفتم آن شرکت دارای مدیرعامل است و به رییس مجمع آن چه ارتباطی دارد؟ به آن ها گفتم ادعانامه شما چیست و من نمی دانم برای چه متهم شدهام! رییس دادگاه به منشی خود گفت بهرامی بنویس. دو هفته بعد متنی را به من دادند که تقریبا مزخرف و مهمل بود، نزد آنها رفتم و گفتم این مسائل درست نیست و رییس دادگاه گفت این بهرامی سواد ندارد. دادگاه اینگونه بود (با خنده) و در نهایت همه تبرئه شدند.
شاکی شما چه کسی بود؟
شاکی وجود نداشت. هیچکس.
چه شد که سال ۶۸ از کمیته ملی المپیک جدا شدید؟
سال ۶۸ بود که غفوریفرد به عنوان رییس سازمان تربیت بدنی نزد هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت رفت و اعلام کرده بود که نمیتوانیم با هاشمیطبا فعالیت خود را در کمیته ملی المپیک ادامه دهیم. مرحوم هاشمی نیز بنده را خواست و بیان کرد که غفوریفرد از برخی مسائل ناراحت است. گفتم من باید چه کار کنم؟ گفتند این امکان برای شما وجود ندارد که فعالیت خود را ادامه دهید. بنده نیز عنوان کردم کیسهای ندوختهام و اگر با تغییر و تحول موارد حل می شود، از این به بعد نخواهم بود. پس از آن در یادداشتی تقدیمی به رییس جمهور، اعلام کردم دیگر فعالیت خود را در کمیته ملی المپیک ادامه نمیدهم و به قول معروف استعفا دادم و فعالیتم در کمیته به اتمام رسید. غفوریفرد انسان بسیار سالم و سادهای است اما چند نفر وی را تحریک کردند و این مسائل پیش آمد، پس از بنده نیز کلانتری به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب شد. سال ۱۳۶۸ وهاجی وزیر بازرگانی بود و از بنده درخواست کرد تا به مرکز توسعه صادرات بروم. قبول کردم و تا سال ۷۲ آنجا بودم و هر کاری که میتوانستم و از دستم برمیآمد انجام دادم.
در رابطه با فضای کمیته ملی المپیک و ورزش ایران نیز طی آن سه سال توضیح دهید.
حضور هرچه بهتر ورزشکاران ایرانی در مسابقات المپیک و نیز بازیهای آسیایی یکی از مهمترین وظایف کمیته ملی المپیک است و ما در آن سه سال تمام تلاش خود را به کار بستیم تا با کمیته بینالمللی المپیک و شورای المپیک آسیا روابط خود را تقویت بخشیم و خوشبختانه کاملا کمیته در آن سالها فعال شده بود. با مشخص شدن وظایف، اعلام کردیم ما در ورزش ایران به عنوان کمیته ملی المپیک دخالت نمیکنیم و وظیفه اعزام هرچه بهتر ورزشکاران به مسابقات و تامین منابع مالی را بر عهده خواهیم داشت و صرفا روابط خود را با فدراسیون های ورزشی تقویت کردیم و اینگونه کمیته ملی المپیک طی آن سالها بود که جان گرفت.
طی سال های فعالیت خود در کمیته ملی المپیک آیا فرد یا نهادی چوب لای چرختان می گذاشت؟
صرفا اطرافیان غفوریفرد، رییس وقت سازمان تربیت بدنی بودند که چنین مسائلی را پیش می آوردند.
پس از آن چه اتفاقی افتاد؟ شما از سال ۷۲ تا ۸۰ به مدت هشت سال رییس سازمان تربیت بدنی بودید.
اواخر سال ۱۳۷۲ بود که مرحوم هاشمی رفسنجانی بنده را صدا زد و گفت غفوریفرد فعالیتش در سازمان تربیت بدنی به پایان رسیده است و شما به عنوان رییس جدید این سازمان کار خود آغاز کنید. به رئیسجمهور گفتم وضعیت صادرات کشور خیلی خوب شده و بنده به ادامه فعالیت در این راستا علاقهمند هستم. وی نیز اعلام کرد هر کاری که انجام دادهاید تاکنون کافی است و از این پس به سازمان تربیت بدنی بروید. ناگفته نماند که به ورزش علاقهمند بودم و دوست داشتم در ورزش فعالیت کنم و به همین دلیل پیشنهاد ارائه شده را پذیرفت و از سال ۷۲ به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی کار خود را آغاز کردم.
رابطه شما با مرحوم هاشمی رفسنجانی چگونه بود؟ با توجه به اینکه قبل تر به درخواست غفوریفرد شما را از ریاست کمیته ملی المپیک برکنار کرده بودند و باعث شدند که از این منصب استعفا دهید، نوع رابطه تان در ادامه چگونه پیش رفت؟
رابطه خیلی خوبی با مرحوم هاشمی رفسنجانی داشتم و قرار نبود جایی فعالیت کنم که رئیس جمهور ناراضی باشد و احترام وی واجب بود. زمانی که در مرکز توسعه صادرات بودم رییس جمهور به دفعات برای بازدید از نمایشگاه ها میآمدند و در جلسات مختلفی به منظور بهبود وضعیت صادرات کشور و مسائل اقتصادی شرکت میکردیم و رابطه خیلی خوبی بین ما برقرار بود.
از حضور خود در سازمان تربیت بدنی طی سال های ۷۲ تا ۸۰ بگویید. ورزش کشور نسبت به سال هایی که در کمیته ملی المپیک فعالیت میکردید، چه تغییراتی پیدا کرده بود؟
به عقیده بنده نوعی نابسامانی در سازمان تربیت بدنی وجود داشت، اهداف مشخص نبود و صرفا با ساختاری اداری روبرو بودیم و کار خاصی نیز صورت نمی گرفت. ابتدای امر فعالیت های مطالعاتی را مدنظر قرار دادیم تا شرایط ورزش کشور را بهبود بخشیم. معاونان خود را از بدنه و خارج از بدنه سازم تربیت بدنی انتخاب کردم اما به دلایلی برخی دوستان که در حال حاضر نیز از رفقای خیلی خوبم به شمار می روند، معتقد بودند که بنده تسلط کافی در حوزه ورزش نداشتم و باید به هرچه آن ها می گویند، عمل کنم.
نوع نگاه این افراد ناشی از چه بود؟
این دوستان معتقد بودند که متخصص هستند، بنده نیز به آن ها گفتم که مسئول سازمان تربیت بدنی هستم و در رابطه با تصمیم گیری ها باید مشورت کنیم و مسائل را به بحث بگذاریم و هر تصمیمی که بهتر بود برای ورزش ایران اتخاذ کنیم اما نامهربانی هایی از سوی آن ها صورت گرفت و تصمیم گرفتند از سازمان تربیت بدنی بروند، هرچند که همچنان از دوستان خوب بنده هستند و از عناصر بسیار خوب ورزش کشور به شمار می روند. پس از جدا شدن این افراد، مجددا انتخاب های خود را از بدنه سازمان تربیت بدنی انجام دادم و مرحوم خرمی را که از کشتی گیران مقام دار آسیایی بود به همراه سعید فائقی به عنوان دو تن از معاونان خود برگزیدم و به این ترتیب فعالیتهای سازمان پیش رفت.
مهم ترین اقدامات خود طی هشت سال حضور به عنوان رییس سازمان تربیت بدنی بفرمایید.
در سازمان تربیت بدنی چندین برنامه طراحی کردیم و با توجه اینکه ۶۰۰ دفتر در استانها و شهرستانها داشتیم، تصمیم گرفتیم تحول فعالیت ها را در دستور کار قرار دهیم و شرح وظایف را تغییر دهیم. اولین برنامه ما ساخته ۱۳۷۷ سالن ورزشی به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی بود و به ادارات کل خود این مسئله را ابلاغ و اعلام کردیم که فونداسیون سالنها را تهیه کنند و زمین مورد نیاز را اختصاص دهند تا سایر فعالیت های از سوی سازمان تربیت بدنی انجام شود. استقبال خوبی از این طرح صورت گرفت و به جای ۱۳۷۷ پروژه، ۴۰۰۰ فونداسیون ارائه شد.
زمانی که این طرح را اعلام کردیم، تصور می شد که به سرانجام نخواهد رسید و احساس کردند جنبه شعاری دارد. زمانی که در کمیته ملی المپیک و ستاد طرحهای مهم انقلاب بودم به درگاهی پیشنهاد دادم بیاید و ۱۰۰۰ سالن ورزشی بسازد اما او بیان کرد که جرأت نمی کند چنین مسئلهای را دنبال کند. ۱۳۷۷ طرح مربوطه را مدنظر قرار دادیم که در نهایت تعداد آن ها بیشتر شد. تصمیم گرفتیم در هر کجای ایران که جمعیتی بیش از ۱۰ هزار نفر دارد یک سالن یا استخر بسازیم و این حداقل چیزی بود که مدنظر قرار می گرفت. کلیت طرح برای ورزش کردن بود اما در عین حال ۲۵ ورزشگاه ۱۵ هزار نفری نیز ساخته شد. بیشتر به دنبال فضایی برای ورزش کردن و نه ورزش دیدن بودیم. سالن ها به گونه ای ساخته شد که تمامی رشته های توپی همانند هندبال، بسکتبال، والیبال و فوتسال را انجام داد. زمانی که شما قصد دارید پروژه های عمرانی را در سطح کلان پیش ببرید باید ساده سازی کنید چرا که ساخت ورزشگاه و مواردی از این دست بسیار هزینه بر و نیازمند منابع مالی بسیار زیاد است.
یکی دیگر از اهداف سازمان تربیت بدنی که طی آن سال ها در دستور کار قرار گرفت بحث آموزش بود و قرار شد در سراسر کشور تمامی مربیان ماهانه یک بار آموزش ببینند و در ۱۸۶ شهر مقوله آموزش در دستور کار قرار گرفت. راه اندازی لیگ ها در رشته های ورزشی یکی دیگر از مهم ترین اقداماتی بود که طی آن سال ها از سوی سازمان تربیت بدنی انجام شد. از خودمان پرسیدیم که چرا صرفا فوتبال باید دارای لیگ داشته باشد و به همین دلیل برگزاری لیگ در ۱۴ رشته ورزشی را در دستور کار قرار دادیم.
مورد بعدی که به آن توجه داشتیم بحث استعدادها بود و مراکز ورزش قهرمانی و استعدادیابی را مدنظر قرار دادیم و مفهوم استعدادیابی صرفا به افرادی که سن پایینی داشتند خلاصه نشد و تصمیم گرفتیم هر نونهال، نوجوان و جوان ایرانی که مستعد است، مورد حمایت قرار گیرد. همچنین مراکز سنجش آمادگی جسمانی دیگر موضوعی بود که به آن پرداختیم، هرچند که به دلیل ایرادات سازمان برنامه طرح ها مختصرتر شد؛ به طور مثال قصد داشتم مجموعه ای را مثل آکادمی ملی المپیک در تمامی استانها ایجاد کنم اما این اهداف و برنامه ها کوچک شد و در نهایت فعالیت ها را به صورت سراسری در کشور آغاز کردیم. یکی دیگر از اقداماتی که در ایران بی سابقه بود و به مدت هشت سال حضور بنده در سازمان تربیت بدنی دنبال شد این بود که سهشنبههای ابتدای هر ماه را با فدراسیون ها از ساعت ۵ تا ۷ جلسه می گذاشتیم و در مورد مباحث فنی صحبت میکردیم، هیچ گونه بحث اداری وجود نداشت و تمامی فدراسیونها در جلسات حاضر می شدند و از پیش طرح ها و برنامه های خود را تهیه می کردند تا به بهترین نتایج دست یابیم.
به عنوان رییس سازمان تربیت بدنی در مسائل مربوط به کمیته ملی المپیک دخالت می کردید؟
زمانی که کلانتری و محلوجی به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب شدند به هیچ وجه به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی در کارهای آن ها دخالت نمیکردم و با این که بعضا مخالف برخی اقدامات از سوی آن ها بودم اما ورودی از جانب بنده صورت نمی گرفت؛ به طور مثال از دوره ریاست محلوجی فروش دارایی های کمیته ملی المپیک آغاز شد و به جز ساختمان مرکزی خیابان گاندی که از سوی علی آبادی به فروش رفت، سایر داراییها در زمان محلوجی فروخته شد و متوجه نشدیم که این پول ها کجا رفت!
کمیته ملی المپیک هیئت اجرایی داشت، بنده قصد نداشتم که دخالتی داشته باشم هرچند که به محلوجی اعلام کردم دیگر اجازه نخواهم داد به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب شود و به همین دلیل تصمیم گرفتم در سال ۷۶ به عنوان نامزد ریاست کمیته ملی المپیک ثبت نام کنم. به محلوجی که هم اکنون نیز از دوستان بنده است اعلام کردم مخالف اقدامات صورت گرفته هستم و این اقدامات کمیته ملی المپیک را تضعیف کرده است. وی نیز توضیحاتی در رابطه با نحوه هزینه کرد فروش دارایی ها ارائه کرد اما بنده معتقد بودم و هستم که اتفاقی صورت نگرفت. در حالی که به محلوجی اعلام کردم اجازه نخواهم داد دیگر به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب شود اما از سوی وی پافشاری صورت گرفت و گفت قصد دارد در انتخابات شرکت کند. اعلام کردم که اگر محلوجی منصرف شود من نیز در انتخابات کمیته ملی المپیک شرکت نخواهم کرد تا فرد دیگری انتخاب شود اما اگر قصد داشته باشد در انتخابات شرکت کند بنده نیز به شخصه حضور پیدا می کنم.
برای فعالیت همزمان شما به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک و رئیس سازمان تربیت بدنی ایرادی وجود نداشت؟
خیر در حال حاضر نیز منعی وجود ندارد و یک نفر میتواند به صورت همزمان وزیر ورزش و جوانان و رئیس کمیته ملی المپیک باشد. به هر حال سال ۷۶ در انتخابات کمیته ملی المپیک شرکت کردم و با ۲ تا ۳ رای اختلاف به عنوان رئیس انتخاب شدم. این روند ادامه داشت و در سال ۸۰ نیز مجددا به عنوان نامزد ریاست کمیته ملی المپیک شرکت کردم و انتخاب شدم و تا سال ۸۴ در کمیته ملی المپیک مشغول به فعالیت بودم.
در دوره فعالیت شما در سازمان تربیت بدنی، معاونت بانوان شکل گرفت. ایده این اتفاق از کجا آمد؟
در حال حاضر نیز نمی دانم که آیا وجود معاونت بانوان در وزارت ورزش و جوانان یا سازمان تربیت بدنی درست است یا خیر؟ آن زمان انجمنهای بانوان وجود داشتند که از فدراسیونها منفک بودند، بنابراین احساس کردیم برای اینکه ورزش بانوان تقویت شود باید مدعی وجود داشته باشد چرا که در کشور ما با جامعه مردسالاری روبرو هستیم، بنابراین تصمیم گرفتیم فردی در سطح معاون سازمان از حقوق بانوان دفاع کند و به همین دلیل این معاونت شکل گرفت. همین مسائل باعث شد ورزش زنان در ایران رشد کند و بسیاری از مسائل برطرف شد و با توجه به استقلالی که وجود داشت و حمایت هایی که از سوی سازمان تربیت بدنی صورت گرفت، خوشبختانه فعالیت ها به نحو مطلوبتری دنبال شد.
در این رابطه تحت فشار نبودید؟
فشارها معمولا از سوی یک گروه اقلیت صورت میگیرد و از سوی مردم چنین نگاهی وجود ندارد. اگر در مقابل این گروه های اقلیت ایستادگی کنید فشارها خنثی خواهد شد و دنبال کارشان می روند. با این وجود اگر نظر مثبت و نصیحت دلسوزانه ای وجود داشت قطعا گوش میکردیم و این گونه نبود که بخواهیم خودسری کنیم اما فعالیتها را متعادل پیش میبردیم و سعی می کردیم به بهترین شکل اقدام کنیم و در مجموع باید بدانیم وجود چنین مسائلی نیز در کار طبیعی است.
در حوزه بانوان شرایط به چه منوال بود؟
در حوزه بانوان رشد بسیار خوبی داشتیم و تعداد داوران، مربیان و پزشکان ورزشی زن در ایران بسیار مناسب است و شاید با هیچ کشوری قابل مقایسه نباشیم. در کمیته بینالمللی المپیک به این مسئله افتخار و اعلام کردم که ورزش شما ورزش زنان نیست بلکه شما به ورزش نمایشی زنان تبدیل شده است در حالی که ورزش زنان به معنای واقعی در ایران وجود دارد چرا که مربی، داور، پزشک و تمامی افرادی که در ورزش زنان کشور ما فعال می کنند، زن هستند. این مسئله برای آن ها نیز قابل توجه بود چرا که ما به توسعه ورزش زنان نگاه همه جانبه داشتیم.
نگاه دولت و شخص مرحوم هاشمی رفسنجانی در دوره اول ریاست شما در سازمان تربیت بدنی به ورزش چگونه بود؟
هاشمی رفسنجانی در رابطه با ورزش فردی مثبتنگری بود اما اینگونه نبود که خیلی درگیر حوزه ورزش باشد و به همین دلیل همه چیز به خود ما بستگی داشت. اینکه اگر برنامهای داشته باشیم آن را پیش ببریم و درخواست خود را مطرح کنیم؛ به طور مثال اگر قصد داشتیم شورای سازمان تربیت بدنی را تشکیل دهیم باید طرح خود را ارائه میکردیم و با نظر مثبت رئیس جمهور مواجه میشدیم، علاوه بر این توانستیم از حوزه سیگار (ناشی از تخصیص درصدی از فوش محصولات دخانی) درآمد خوبی برای ورزش به ارمغان آوریم و رئیس جمهور در این زمینه همراهی بسیار خوبی داشت که هزینه های بدست آمده در حوزه ساخت و ساز مدنظر قرار گرفت و با استقبال در ارائه طرحها و برنامهها روبرو بودیم. در مجموع اما باید به صراحت عنوان کرد که نگاه مسئولان در ایران به ورزش علمی نیست و ورزش تربیت بدنی را بیشتر در چهره قهرمانان و کسب مدال میبینند و نگاه سلامتمحور، همگانی سازی و شخصیت محور به ورزش ندارند.
خاطره جالبی دارید از سال های حضور در سازمان تربیت بدنی دارید.
معمولا کسب مدال از سوی ایران در مسابقاتی نظیر المپیک در روزهای پایانی صورت می گیرد، چرا که رشته ها بر اساس حروف الفبا است. هفته اول مسابقات المپیک ۲۰۰۰ سیدنی بود، زمانی که به جلسه هیئت دولت رفتم همه ما را به شوخی گرفتند و مسخره میکردند و میگفتند حتی یک مدال هم نگرفته اید (با خنده) یا حتی میگفتند اسم ایران حتی در لیست هم نیست در حالی که آن ها دقت نداشتند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. در نهایت سه مدال طلا کسب کردیم و به یاد دارم که به مقام هفدهم رسیدیم.
نگاهتان به رسانه ها و مطبوعات چگونه بود؟
حوزه ورزش در حال رشد و پیشرفت بود و مطبوعات نیز مسائل و مطالبی را عنوان می کردند و حتی کاریکاتورهایی به تصویر کشیده میشد که توجهی نمی کردیم و کار خود را پیش میبردیم. همچنین اگر نکته و مسئله مثبتی از سوی رسانهها مطرح میشد به آن توجه جدی داشتیم و آن را در دستور کار قرار می دادیم. حتی یک بار نشد که به مطبوعات اعتراض کنیم و خدای ناکرده از آن ها شکایتی داشته باشیم. بنده به شخصه مطبوعات را دنبال میکردم و کاملا در جریان مسائل بودم و عقیده داشته و دارم که مطبوعات یکی از ارکان پیشرفت در هر کشوری به شمار می روند و می توانند نقش هادی و هدایتگر را ایفا کنند و اگر مدیران این امکان را ندارند که صحبت های انتقادی را از زبان اطرافیان خود بشنوند، میتوانند از طریق مطبوعات و رسانه ها مسائل را دنبال کنند. هر چند ممکن است برخی رسانهها مغرضانه نیز مطالبی را بنویسند اما نباید اصل مطلب زیر سوال رود و بنده معتقد هستم که مطبوعات رکن اصلی پیشرفت در هر کشوری به شمار میرود.
چگونه برای دومین بار و در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شدید؟
بنده هیچ تماسی با محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور نداشتم و متوجه شدم که بنده را به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی معرفی کرده اند. هیچ گونه ملاقاتی با رییس جمهور نداشتم و متوجه شدم که از طریق مشورت کردن با افراد به نام بنده رسیده اند.
شرایط را در دوره دوم چگونه دنبال کردید؟
برنامه های خود را که در ۴ سال اول حضور در سازمان تربیت بدنی تعریف کرده بودیم در ۴ سال دوم نیز دنبال کردیم. کاملا کمیته ملی المپیک را از سازمان تربیت بدنی جدا کرده بودیم و تمام تصمیمات این کمیته بر اساس هیات اجرایی اتخاذ میشد.
دوره فعالیت با مرحوم هاشمی رفسنجانی و خاتمی در قیاس با یکدیگر چگونه بود؟
دوره فعالیت در سازمان تربیت بدنی در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی تفاوت چندانی با دوره مرحوم هاشمی رفسنجانی نداشت. خاتمی بیشتر روی فوتبال تمرکز داشت و به این رشته ورزشی نسبت به سایر رشته ها علاقه بیشتری نشان میداد و حتی ورزشکاران را به اسم میشناخت اما هاشمی کمتر نسبت به این مسائل ورود داشت. از نظر اجرایی نیز شرایط دو دوره تقریباً یکسان بود و کارها طبق روال پیش می رفت و مسائل مرتبط با ورزش در سطح ریاست جمهوری تغییر چندانی پیدا نکرد.
ماجرای توبیخ یا برکناری، سعید فائقی به عنوان معاون فنی و امور سازمان تربیت بدنی از سوی محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور وقت، چه بود؟
فائقی چند مصاحبه انجام داده بود و در حالی که خاتمی فرد بسیار با سعه صدری بود نامه ای نوشت و درخواست کرد که فائقی برکنار شود. بنده بسیار متعجب شدم چرا که خاتمی از سعه صدر بالایی برخوردار بود و چنین رفتاری از ساحت وی به دور بود. من نیز نامه ای نوشتم و اعلام کردم که مدارک رسمی و کتبی در مورد عدم صلاحیت فائقی را ارائه کنید و در رابطه با عزل وی مقاومت کردم. به خود گفتم دلیلی ندارد چون رئیس جمهوری یا دفتر وی درخواستی داشته است به راحتی در مقابل آن کوتاه بیایم. پس از درخواست بنده جهت ارائه مدارک در نهایت سندی ارائه نشد و در نهایت فائقی به کار خود ادامه داد.
در مورد برکناری داریوش مصطفوی به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال نیز از دفتر محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور وقت، موضوعی دیکته شد؟
خیر، چنین مسئله ای درست نیست. مصطفوی به شدت از سوی مطبوعات تحت فشار بود و حتی افراد ناشناسی طبق گفته خودش وی را تهدید کرده بودند. وی به بنده گفت تهدیدم کرده و گفته اند که تو را در گونی می کنیم و می بریم! مصطفوی می گفت که دچار کسالت است و شرایط مناسبی ندارد. در عین حال درست نبود که رییس فدراسیون فوتبال در کنار تیم ملی نباشد و حتی برای بدرقه بازیکنان به فرودگاه نرود. در عین حال در هیئت دولت نیز نسبت به او نگاه مثبتی وجود نداشت و شاید برخی از این نظرات تحت تاثیر مطبوعات مطرح می شد. در نهایت به این جمعبندی رسیدیم که با این شرایط نمیتوان کار را دنبال کرد چرا که نمیشد به بهانه اینکه رئیس فدراسیون فوتبال بیمار است رابطهاش را با تیم ملی قطع کند، بنابراین از وی خواهش کردیم که استعفا دهد. فائقی با وی صحبت کرد و به دلایل مطرح شده از وی درخواست کرد که استعفا دهد، مصطفوی نیز پس از استعفا اعلام کرد که راحت شد.
انتخاب صفایی فراهانی چگونه صورت گرفت؟
خاتمی به بنده گفت اگر میخواهید رئیس فدراسیون فوتبال را انتخاب کنید با من مشورت کنید. ما نیز پس از یک هفته شش نفر را تعیین و به رییس جمهور اعلام کردیم. گفتیم نظرتان کدام یک از این افراد است؟ اما خاتمی گفت هر کدام را که خودتان صلاح می دانید انتخاب کنید هرچند در مورد صفاییفراهانی عنوان کرد که نیروی خوبی است. نظر ما نیز از همان ابتدا روی صفایی فراهانی بود و در نهایت وی به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب شد، اصل ماجرا همین بود و اینگونه نبود که خاتمی بخواهد داریوش مصطفوی از کار برکنار شود.
تعامل ورزش ایران طی آن سال ها با نهادهای بین المللی چگونه بود؟
در طول دوران فعالیت بنده کوچکترین مشکلی با نهادهای بین المللی نداشتیم و هرگز ایرادی نسبت به اساسنامه ها و فعالیت ها در ورزش ایران گرفته نشد. اگر به خاطر داشته باشید کریم باقری به دلیل درگیری فیزیکی در مرحله مقدماتی انتخابی جام جهانی با محرومیت از چند دیدار روبرو شده بود و تیم ملی چندین بازیکن خوب خود را به دلیل ۲ اخطاره بودن در دیدار رفت مقابل استرالیا در مرحله پلی آف مقدماتی جام جهانی ۹۸ نمی توانست مورد استفاده قرار دهد. مراسم افتتاحیه غرب آسیا که مربوط به ورزش بانوان بود برخی از مسئولان ورزش دنیا را دعوت کردیم و مصطفوی، هاولانژ رییس فدراسیون جهانی فوتبال را به دفتر بنده آورد. این دیدار قبل از بازی ایران و استرالیا در تهران انجام شد. به هاولانژ گفتم که تیم ملی فوتبال ایران مسابقات متعددی را پشت سر گذاشته و به این مرحله رسیده است و اما تعداد دیدارهای استرالیا بسیار کمتر بوده و آیا این درست است که تیم ملی فوتبال ایران این همه محروم داشته باشد و نتوانیم تقابل خوبی با این تیم داشته باشیم؟ هاولانژ گفت تمایل دارید بنده چه کاری برای شما انجام دهم؟ گفتم کارت زرد بازیکنان دو تیم ببخشید و بگویید که کارت زرد برای مسابقات مرحله پلی آف بخشیده شده است. همان لحظه با سوئیس تماس گرفت و گفت کارت زرد تمام بازیکنان غیر از کریم باقری را میبخشیم چرا که فیزیکی درگیر شده است و باید یک جلسه محروم شود، بنابراین کریم باقری در تهران به مصاف استرالیا نرفت اما در استرالیا توانست بازی کند. رابطه ما با فدراسیونهای بینالمللی همین میزان خوب بود.
به یاد دارم در مسابقات آسیایی نیز یکی از ورزشکاران ایرانی میزان هورمون تستسترونش بالا بود و باید محروم میشد. با آیان به عنوان رییس فدراسیون جهانی وزنه برداری در این رابطه صحبت کردم و گفتم این ورزشکار طبیعت و فیزیکش اینگونه است و سابقه خوبی دارد و شما وی را ببخشید. بدون اینکه چیزی بین ما رد و بدل شود، خوشبختانه این بخشش از سوی رئیس فدراسیون جهانی وزنهبرداری صورت گرفت. همواره سعی داشتیم روابط انسانی مناسبی با نهادها و دستگاههای بینالمللی ورزش دنیا داشته باشیم و خوشبختانه روابط مطلوبی حاکم بود اما بعدها متاسفانه ورزش ایران با برخی نهادهای بین المللی دچار چالش شد.
چه شد که پس از سال ۱۳۸۰ فعالیت خود را در سازمان تربیت بدنی ادامه ندادید؟
اگر به خاطر داشته باشید بنده به عنوان نامزد ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ شرکت کردم. برخی تصور میکنند که شاید محمد خاتمی به این دلیل حکم بنده را برای ریاست در سازمان تربیت بدنی و برای یک دوره دیگر صادر نکرد که در این انتخابات نامزد شدم. پس از برگزاری انتخابات به وی گفتم شما رئیسجمهور جدید هستید و اگر قصد دارید بنده به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی فعالیت خود را ادامه دهم باید حکم جدید صادر کنید اما وی گفت نیازی به این کار نیست و فعالیت خود را ادامه دهید و افراد دیگری جز شما هستند که برای آن ها حکمی صادر نشده است. گفتم این مسئله اشتباه است باید حکم جدید صادر شود، هرچند اطلاع داشتم برخی عناصر در دفتر رئیس جمهور با ادامه فعالیت بنده در سازمان تربیت بدنی مخالف بودند. یک روز علی خاتمی برادر محمد خاتمی نزد من آمد و گفت که از ریاست سازمان تربیت بدنی استعفا کنید، گفتم من اصلا کاره ای نیستم که بخواهم استعفا دهم و هر کس را که قصد دارید، منصوب کنید و به همین دلیل نیز مهرعلیزاده به عنوان رییس بعدی سازمان تربیت بدنی انتخاب شد. مطمئن هستم که حضور من در انتخابات ریاست جمهوری هیچ ارتباطی با عدم انتخاب بنده به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی برای یک دوره دیگر نداشت و چنین مسائلی از ساحت محمد خاتمی به دور بود.
سال هایی که رئیس سازمان تربیت بدنی بودید، سیاست ها در مورد رقابت با برخی کشورها چگونه تببین می شد؟
به مسائل سیاسی مملکت اشراف داشتیم و هیچ فرد یا نهادی موضوعی را به ما دیکته نمی کرد و بر همین اساس نیز کار خود را انجام می دادیم. اوایل با آمریکاییها مشکلاتی وجود داشت که به مرور زمان حل شد. در مورد کشوری نظیر اسراییل نیز مسائل را حل میکردیم و نسبت به مسائل هشیار بودیم که باید چگونه رفتار کنیم و با توجه به دلایلی که عنوان می شد مسائل را رو نمی کردیم، هر چند که همگان از ماجرا آگاه بودند.
این رویکرد با اعمال فشار از سوی نهادهای بینالمللی همراه نبود؟
صرفا در مورد رقابت های المپیک که آرش میراسماعیلی در مصاف با حریف اسرائیلی حضور پیدا نکرد مسائلی مطرح شد. آن زمان ابتدا قرعه کشی و پس از آن وزن کشی انجام می شد هرچند که در کشتی روال بر عکس بود. میراسماعیلی به عنوان جودوکار تیم ملی ایران خیلی وزن کم کرده بود و در قرعه باید به مصاف حریف اسرائیلی میرفت. در نهایت کنترل وزن نکرد و به دلیل اضافه وزن از مسابقات حذف شد. مطبوعات صهیونیستی مسائلی را مطرح و اعلام کردند که ایران عمدا این کار را انجام داده است و ایرانی ها نژادپرست هستند، علاوه بر این درخواست کردند تا کاروان ایران از المپیک اخراج شود. همان زمان ژاگ روگ، رئیس کمیته بینالمللی المپیک از من درخواست کرد که به دیدارش بروم. وی گفت شما عضو کمیته بینالمللی المپیک هستید و چنین گزارشاتی به IOC ارجاع شده است. وی از من به عنوان عضو کمیته بینالمللی المپیک در خواست کرد که مسئله را قضاوت و نظرم را اعلام کنم. بنده نیز گزارشی تهیه و ارائه کردم.
متن گزارش چه بود؟
علت های خود را ارائه و اعلام کردیم که به این دلایل آرش میراسماعیلی چنین شرایطی را پشت سر گذاشته است. در عین حال انکاری نیز صورت نگرفت و صرفا روند فعالیت میراسماعیلی را توضیح دادیم. حرف آن ها این بود که یک نفر طی یک روز چند کیلوگرم وزن می تواند اضافه کند؟ من نیز گفتم از نظر فیزیولوژیک بدن میراسماعیلی شرایط خاصی دارد و نتوانسته وزن خود را به شرایط ایدهآل برساند. توضیحاتی را که ارائه کردیم با مشورت انجام شد. رئیس کمیته بینالمللی المپیک موضوع را میدانست و در نهایت دستور داد تا نظر بنده به عنوان عضو کمیته بینالمللی المپیک اعمال شود و در نهایت آن خطر از بین رفت.
مهمترین اقدامی که شما برای ورزش ایران انجام داد چه بود؟
آن چه که به عنوان یکی از مهمترین اقدامات ما در ورزش ایران به جا ماند امکانات ورزشی و آن چه در جریان کار به یادگار ماند لیگ های ورزشی بود اما متاسفانه سایر اقدامات ادامه پیدا نکرد. اقدامات خوبی در حوزه ارتقاء دانش مربیان و مراکز استعدادیابی صورت گرفت. در دوره ما هتل المپیک و آکادمی ملی المپیک و نیز ساختمان مرکزی سازمان تربیت بدنی ایجاد شد و این موارد از جمله فعالیت هایی بود که بیشتر به چشم می آید، هرچند در مجموع فعالیت های بسیاری انجام گرفت که خیلی به چشم نمیآید اما به عنوان اقدامات پایهای در ورزش ایران تلقی می شود.
پس از آن که سال ۱۳۸۰ از ریاست سازمان تربیت بدنی کنار رفتید تا سال ۱۳۸۴ به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک فعالیت خود را ادامه دادید. شرایط در ادامه چگونه پیش رفت؟
طی این چهار سال تمام تلاش خود را کردیم تا روابط بین المللی ورزشی ایران را تقویت کنیم و سعی کردیم به بهترین شکل در مسابقات شرکت کنیم. در آن دوره آکادمی ملی المپیک نیز ساخته شد.
در دوره های بعدی این امکان برای شما وجود نداشت که به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی مجددا فعالیت خود را ادامه دهید؟
چرا این امکان وجود داشت و بنده نیز در دورههای بعد به منظور حضور داوطلب شدم اما اعمال نظرهایی صورت گرفت تا بنده نباشم. در دوره قبل که صالحی امیری رئیس کمیته ملی المپیک شد و بنده باید عضو مجمع میشدم تا بتوانم کاندیدا شوم. با توجه به اینکه عضو مجمع نبودم هیئت اجرایی می توانست چهار نفر را به عضویت هیئت اجرایی در آورد به شرطی که به مسابقات المپیک اشراف داشته باشند و در شرایطی که بنده، افشارزاده و نصرالله سجادی افرادی بودیم که نسبت به مسابقات المپیک اشراف داشتیم اما صالحی امیری را به عنوان خبره بازیهای المپیک انتخاب کردند، این کار خلاف قانون بود و بنده نیز این مسئله را به صالحی امیری گفتم و اعلام کردم شما باید از طریق دیگری در انتخابات کمیته ملی المپیک شرکت کنید. قصد داشتند که بنده در انتخابات حضور پیدا نکنم و به آن ها در این رابطه دستور داده شده بود و به همین دلیل نتوانستم نامزد شود. در دوره قبل از آن نیز که شرایط خیلی بدتر بود؛ در زمان احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور باز هم اجازه ندادند در مجمع حاضر شوم. سال ۱۳۸۶ بود و به هر دلیلی اجازه ندادند بنده در روند انتخابات شرکت کنم.
شما خود را فردی ورزشی، اقتصادی یا سیاسی می دانید؟
همه تصور میکنند که بنده فرد ورزشی هستم. آن زمان که میخواستم به ورزش ورود کنم همه می گفتند تو صنعتی هستی و در حوزه ورزش تخصص نداری. نگاهی که بنده هم اکنون دارم جامع است و صرفا به ورزش یا صنعت خلاصه نمیشود و تنها نگران آینده کشور هستم.
در چند دوره المپیک حضور داشتید؟
در هفت دوره المپیک حضور پیدا کردم که سه دوره آن مربوط به المپیک های زمستانی بود.
شیرین ترین و تلخ ترین خاطره خود را از ورزش ایران بگویید.
در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی توانستیم دو مدال طلا در رشته وزنهبرداری کسب کنیم که برای بنده بسیار شیرین بود. یک مورد هم دیدار تیمهای فوتبال ایران و استرالیا بود که خاطره شیرین آن را در ذهن خود دارم. خدارا شکر از ورزش خاطره تلخی ندارم و تمام آن برای من شیرین بوده است. همواره رابطه بسیار خوبی با ورزشکاران داشتم هرچند استثنائاتی در مورد برخی ورزشکاران وجود داشت که مرتکب تخلف شدند و بنده با آن ها برخورد کردم و این برخوردها نسبتا از نظر اداری و شخصی تند بود. تخلفاتی وجود داشت و بنده این اجازه را ندادم که در ورزش چنین مسائلی باب شود و معتقد بودم اگر قرار است چنین اتفاقاتی ادامه یابد به اپیدمی در ورزش تبدیل می شود. زمانی که شما سختگیرانه با برخی تخلفات برخورد کنید سایرین متوجه میشوند که نباید چنین مسائلی را دنبال کنند.
حضور بانوان در ورزشگاهها به یک چالش تبدیل شده است، به نظر شما گره این ماجرا چگونه باز می شود؟
افرادی در این رابطه اظهار نظر میکنند که حتی یک بار نیز به ورزشگاهها نرفتهاند. قبل از انقلاب چنین فضایی وجود داشت و اتفاقی به وجود نمیآمد. زمانی معتقد بودند که خلاف شرع است اما اکنون میبینید که بانوان را جدا کردند و به ورزشگاه می روند و خلاف شرعی نیز صورت نمی گیرد. همان زنانی که به بهشت زهرا می روند، در میدان ولیعصر حضور پیدا می کنند و در سایر محیط های عمومی رفت و آمد دارند، همان ها نیز تمایل دارند به ورزشگاه بروند و حضور پیدا میکنند. طرح برخی مسائل به عقیده بنده یک نوع توهم است.
برای تصدی وزارت ورزش و جوانان به شما پیشنهادی ارائه نشد؟
زمانی که حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد، صالحی امیری از طرف وی مأمور شده بود که یک نفر را به عنوان وزیر ورزش و جوانان انتخاب کند. به بنده گفتند شما شناسنامه ورزش هستید و پس از آن از بنده درخواست کردند که یک نفر را انتخاب کنم و این بدان معنا بود که نظری روی بنده وجود ندارد. در عین حال خودم هم خیلی تمایل نداشتم در این سمت فعالیت کنم و پیشنهادی نیز مطرح نشد و این موضوع دو طرفه بود.
به نظر شما به چه علت در ورزش تا این حد شاهد ورود سیاسیون هستیم؟
در سایر کشورها نیز شرایط تقریبا مشابهی وجود دارد و این گونه نیست که افراد سیاسی به ورزش ورود نکنند. جالب است بدانید بسیاری از افراد سیاسی در سایر کشورها نیز به ورزش ورود میکنند اما به عقیده بنده ابتدا نوعی شهرت طلبی در متن این ماجرا وجود دارد چرا که ورزش پتانسیل آن را دارد که افراد را به شهرت رساند، به طور مثال اگر به خیابان بروید و بگویید بازیکن یا مربی تیم ملی فوتبال ایران کیست همه او را میشناسند اما اگر از آنها بخواهید که نام فلان وزیر یا فلان معاون رییس جمهور را بیان کنند، شاید از خیلی افراد پاسخ صحیحی به گوش شما نرسد یا اطلاعی نداشته باشند.
برای این افراد آورده مالی در ورزش وجود دارد؟
بله، اگر بخواهند سو استفاده کنند، قطعا با آورده مالی همراه است اما اگر بخواهند سالم کار کنند چنین نیست.
این روزها زمان خود را چگونه سپری می کنید؟
به صورت روزمره مشغول هستم و فعالیت های آموزشی ورزشی و مهندسی ورزش را کم و بیش انجام میدهم. در برخی موسسات عضو هیئت مدیره هستم و در عین حال مقاله مینویسم و کتاب می خوانم.
صحبت پایانی خود را نیز مطرح کنید.
امیدوار هستم ورزش ایران بیش از هیاهو به اصل مطلب بپردازد. صعود تیم ملی فوتبال ایران را به جام جهانی تبریک میگویم. با اسکوچیچ در کشور ما خیلی بد برخورد شده است در حالی که مربی بسیار خوبی است و برخی افراد دائما تاکید میکردند که ما مربی بزرگ میخواهیم اما اسکوچیچ آمد و با همان تیمی که شکست خورده بود و در حال حذف بود به این مرحله رسیدیم.
باید قدرشناس آدمهایی باشیم که با ما صمیمانه کار میکنند و فرقی ندارد که ایرانی یا خارجی باشند. ما مربیان بسیار خوب یا بسیار بد خارجی نیز در ایران داشته ایم. بنای انتخاب های غلط، فساد بوده است. در پایان از سرمربی خارجی تیم ملی فوتبال ایران و نیز تمامی کادر ایرانی تیم ملی قدردانی می کنم. همچنین از تمامی فدراسیون هایی که ورزش ایران را زنده نگه داشتهاند و با صمیمیت فعالیتها را پیش میبرند تشکر میکنم.