یک اشتباه در گروه های مافیایی به منزله خیانت است
در سری اول این بازی با شخصیت دوست داشتنی تامی آنجلو آشنا میشویم.او راننده تاکسی است و بعد از اتفاقاتی وارد باند مافیایی میشود.بعد از طی مدتی او در کارش حرفه ای میشود اما بعد از این که ازدواج میکند دیگر آن رمق قدیمی را ندارد و احساس میکند آدم کشی و شرکت در باند های مافیایی او را تبدیل به یک شیطان کرده است. زمانی که به ماموریت ترور میدادند کسی را نمیکشت و ماموریت ها را با رحم کردن به دشمنان انجام میداد. همین باعث شد دون سالیاری و اعضای باندش به او شک کنند و نقشه کشتن پالی و سپس او را ترتیب دهند
نباید مافیا را لو دهید
بعد از این که پالی از دوستان تامی کشته میشود.سام با تام تماس میگیرد تا در یک دعوت نمایشی به دستور دون سالیاری او را بکشد. ولی برعکس این اتفاق میفتد و تامی سام را میکشد سپس تام به پیش کارگاه شهر میرود و تمام قضایای این باند را لو میدهد. تمام اعضا دستگیر می شوند و تام نیز به دلیل لو دادن زودتر از بقیه آزاد میشود.
بعد از گذشت سال ها تامی در حالی که 50 سال سن دارد و در یک روز آفتابی مشغول آب دادن به باغچه است.دو فرد(در سری دوم مشخص میشود کار شخصیت های اصلی مافیا 2 هستند) به او نزدیک میشوند و میگویند این یک هدیه از طرف دون سالیاری است.....
سپس با شاتگان تامی را به قتل می رسانند
حرف های پایانی تامی هنگام مرگ
تامی در لحظات پایانی مرگش میگوید:“دنیا با قوانینی که روی کاغذ نوشته شده, اداره نمی شود.بلکه توسط مردم اداره می شود.برخی به قوانین توجه می کنند برخی دیگر خیر.همه چیز بستگی به دنیای افراد و چگونگی ساختن ان برای هر فرد دارد.هم چنین شما به شانس بی نهایت نیاز دارید که بدین ترتیب کسی توانایی نابودی دنیای شما را ندارد.دنیا به ان خوبی که در مدرسه می گویند نیست اما خوب است که با کارهای با ارزش ان را بهبود بخشید.در ازدواج, جنایت, جنگ و هر چیز دیگری.من باختم.همان طور که دوستانم سم و پائولی باختند.ما زندگی بهتری می خواستیم اما در نهایت از اکثر مردم بی ارزش تر شدیم.میدونید مهم این هست که در زندگی توازن برقرار بشه.زیرا کسانی که بیش از حد از دنیا می خواهند ریسک زیادی می کنند و در نهایت همه چیز را از دست می دهند.در مقابل کسانی که بسیار اندک از دنیا تقاضا می کنند نیز هرگز چیزی به دست نخواهند اورد.”
غرق در فساد مافیا باعث از دست دادن دوستان میشود
ویتو و جویی در سری دوم این بازی غرق در مافیا شده اند و بعد از اینکه ویتو سر این ماجرا ها به زندان میفتد و آزاد میشود دوباره به گروه مافیایی اش بر میگردد اما بازهم یک اشتباه باعث فروپاشی آن ها میشود و در رد وبدل مواد مخدر با چینی ها بدون هماهنگی با اعضای باند شکست میخورند و لئو یکی از سردسته های آنان به ویتو نقشه ی راه را میدهد تا این شکست را جبران کند.بعد از اینکه همراه جو یکی از مافیا های اصلی شهر را میکشند.لئو با دو ماشین به سمت آنها میروند و ویتو به همراه لئو در یک ماشین و جو با ماشین دیگری میرود.ویتو از او می پرسد که چرا جویی با ماشین دیگری رفت و لئو در جواب میگوید متاسفم..........
ورود به مافیا باعث از دست دادن اعتقادات یک انسان میشود
خانواده ی ویتو به عنوان یک مسیحی معتقد هستند و در خانه ی آنها نیز صلیب حضرت عیسی وجود دارد. اما بعد از اینکه وارد دنیای مافیا میشود اعتقادات را کنار میگذارد حتی در بخشی میبینیم که در یک مجلس نمادین، ویتو خون دست خودش را بر عکس مریم مقدس میریزد که نشان میدهد چگونه ویتو روحیه معنوی خود را فروخته است.
|