فوتبال بازها همیشه یک اصطلاح خیلی مخصوص دارند که فقط برای بازیکنان خیلی تکنیکی به کار میبرند و میگویند: «یارو ۴ نفر رو روی دستمال کاغذی دریبل میزند.» در ایران زیاد از این بازیکنان داشتیم. مثل علی کریمی، خداداد عزیزی، مجاهد خذیراوی و خیلیهای دیگر. داشتیم بازیکنانی که شانس با آنها یار نبوده. گاهی یک تصادف، گاهی یک مصدومیت و گاهی یک اتفاق غیرمنتظره عمدتا ناشی از عصبانیت آنها را از صحنه فوتبال محو کرده، مثل پرویز برومند و آن مشتی که توی صورت پایان رافت زد. آن مشت توی صورت خودش خورد تا کبودیاش پایانی باشد بر همه آرزوهای فوتبالیاش.
ستاره در ایران کم نداشتهایم که وقتی یادشان میکنیم آهی از تهدل میکشیم و میگوییم: «حیف شد، اگر فلان بازیکن بود، اگر مصدوم نمیشد و اگر تصادف نمیکرد حالا هیچ باشگاهی در ایران نمیتوانست پول قراردادش را بدهد.» فوتبال است دیگر، آه و حسرتش زیاد است و باید با آن کنار آمد. داستانش سریع آغاز میشود، اما برای خیلیها زود به پایان میرسد.
گاهی اتفاقهایی میافتد و بازیکنان در طغیانی عجیب دست به کارهایی میزنند که دل میلیونها هوادار عاشق را میسوزاند. از شرکت در مهمانیهای نامتعارف گرفته، تا انتخابهای اشتباه و هزار و یک دلیل دیگر. شاید هم اشتباه از ما عشق فوتبالها باشد که فراموش میکنیم برایشان اسفندی دود کنیم تا از شر چشمهای بد در امان بمانند! در این گزارش اشارهای شده به بازیکنانی که ستاره بودند، اما ستاره نماندند. آنها فانوسکهای خاموشی شدند که حالا وقتی یادشان میکنیم، میگوییم: «حیف شدند.»
جواد منافی
«سیم خاردار» لقبی بود که هواداران قبل از مجتبی محرمی به او داده بودند؛ یعنی جواد منافی. بازیکن چپپایی که استعداد نابی بود در زمان خودش، اما یک تصادف باعث شد تا فوتبالش برای همیشه نابود شود. سال ۱۳۷۳ و پس از پایان مرحله گروهی مسابقات لیگ، جواد در یک تصادف رانندگی بهشدت مصدوم شد و یک هفته به کما رفت. پس از این رخداد او بسیار کوشید تا خود را به آمادگی پیشین برساند، اما در این راه چندان کامیاب نبود و مجبور شد در جوانی و در ۲۴ سالگی برای همیشه فوتبال حرفهای را کنار بگذارد.
علی اکبریان
یکی از بازیکنانی که حاشیه از فوتبال جدایش کرد علی اکبریان بود. اکبریان هم در استقلال بازی کرد و هم در پرسپولیس. بازیکنی که لقب روماریوی ایران را به او داده بودند. یک روز مصاحبه کرد و گفت: «نمیدانم. هر چه فکر میکنم کجای زندگیام را اشتباه قدم برداشتم که کارم به زندان کشید کمتر به نتیجه میرسم.»
تیتر روزنامه ها، فردای روزی که علی اکبریان به دلیل حمل مواد مخدر بازداشت شد از یاد کمتر کسی رفته است. برای او حکم اعدام بریدند، اما پادرمیانی خیلی از چهرههای فوتبالی او را از چوبه دار نجات داد تا حکمش تبدیل به حبسابد شود. خود اکبریان در این باره میگوید: «دوری از دوستان فوتبالیام زندگیام را نابود کرد. وقتی که به خودم آمدم دیدم که دورو برم را افراد معتاد گرفتهاند. چون آدم معروفی بودم افراد زیادی با من در ارتباط بودند. من بچه جنوبشهرم. بچههای جنوبشهر رفیقباز هستند. من هم این خصلت را دارم و نمیتوانستم علیک هر سلامی را ندهم. اما در نهایت گرفتار شدم.»
مجاهد خذیراوی
اگر همین حالا به بچههای نسل جدید بگویید زمانی بازیکنی داشتیم که از بارسلونا پیشنهاد داشت، بدون شک میگویند: «خالی نبند!» اما مجاهد خذیراوی از آن بازیکنهایی بود که پیشنهادی واقعی از بارسلونا داشت. خذیراوی یکی از همان کسانی بود که چهار نفر را روی دستمال کاغذی دریبل میکرد، اما زودتر از آنکه فکرش را بکنند، فوتبالش تمام شد.
سیه چرده خوزستانی که به قول رفقایش: «اگر الان بازی میکرد ۱۰ میلیارد قیمتش بود.» انتشار یک فیلم خصوصی از یک مهمانی خصوصی رویای او و میلیونها هوادار را برباد داد. حالا بارسلونا و بازی در تیمهای اروپایی پیشکش. مجاهد بازیکنی بود که نه فقط خودش برای خودش آه میکشد، بلکه هر وقت حرفی از او به میان میآید، هواداران سرشان را تکان میدهند؛ مجاهد، حیف شد، واقعا حیف...
پیام صادقیان
یکی از استعدادهای ناب فوتبال. روزی قرار بود انتقام پدرش از این فوتبال را بگیرد، اما فوتبال بیرحمتر از این حرفها بود. فوتبال پیام را هم در خودش غرق کرد تا بازیکنی که در ورزشگاه برایش میخواندند: «پیام صادقیان، واویلا، واویلا» حالا در کشور همسایه زندگی کند. او لژیونر نشده، بلکه سایت شرطبندی فوتبال راه انداخته و با افتخار از این میگوید که دارد روزگار میگذراند.
همه چیز از رفاقت با یک خواننده زیرزمینی شروع شد. چهرهای نه چندان موجه که شده بود آمال و آرزوهای پیام، اما نهایتش چیز دیگری بود. خمیازههای صبحگاهی در تمرین پرسپولیس (که نشان از شب زندهداریهای پیدرپی داشت) جدایی از این تیم، شاگرد علی دایی شدن، دوام نیاوردن در تیم شهریار، زدن زیر میز علی منصوریان و در نهایت خداحافظی از دنیای فوتبال. این بود سرنوشت بازیکنی که روزی میگفتند آریل اورتگای ایران میشود!
رضا حقیقی
مگر میشود بازیکنی که در جامجهانی بازی کند، تنه به تنه مسی و رفقایش بزند و به قول قدیمیهای فوتبال در وسط میدان شلاق بزند، اما در چشم برهم زدنی از صحنه فوتبال محو شود؟ رضا حقیقی ثابت کرد که میشود! در فجرشهید سپاسی بازی میکرد که کیروش به تیم ملی دعوتش کرد. آنقدر درخشید که در تور پرسپولیسیها افتاد.
۶ سال در اوج بود و امیدوار بود که با درخشش در جامجهانی و پرسپولیس، راهی اروپا شود، اما بعد از جنجالهایی که در این تیم به وجود آورد (کتک کاری با صادقیان، درگیری با مربیان و...) در نهایت به دلیل اختلاف مالی با مدیران پرسپولیس قراردادش را فسخ کرد و راهی پدیده شد.
اما همه چیز پول نبود. افت حقیقی شروع شده بود. او به هوادارانش قول داده بود تا بشود همان حقیقی «خدیرا»، اما فوتبال بی رحمتر از این حرفهاست که اجازه بدهد هر چیزی همانطوری که دوست داری اتفاق بیفتد.یک قرارداد فسخ شده در تایلند، بازگشت به پدیده، رفتن به تیم دسته یکی شهرداری ماهشهر و تمام. حالا کمتر کسی میداند حقیقی کجاست و چه میکند؟
مهرداد پولادی
سالها پس از حضور مجتبی محرمی در پرسپولیس و تیمملی، ستارهای آمده بود که به ضرص قاطع میتوان گفت میتوانست جای خیلی از ستارهها را پر کند. در روزگاری که اوضاع پرسپولیسیها بر وفق مراد نبود، پولادی تنها بازیکنی بود که از سوی هواداران تشویق میشد! او در تیمملی هم بازیکن ثابت کیروش بود و حتی پولادی از نگاه "بلیچر ریپورت" در لیست ۱۰۰ بازیکن برتر جام قرار گرفت و همچنین بهترین مدافع آسیایی حاضر در جام ۲۰۱۴ تا اینکه خبر کارتهای جعلی پایانخدمت و بلبشویی که در فوتبال ایران راه افتاد او را از کشور فراری داد. مهرداد دیگر نه به تیمملی دعوت شد و نه اصلا به ایران برگشت. او این روزها ظاهرا در قطر است و در یکی از تیم های قطری بازی میکند. شاید اگر این حاشیه برای او پیش نمیآمد سمت چپ تیمملی ایران تا سالیان سال بیمه بود و خود مهرداد هم ستارهای بود که بیشتر از قبل درخشانیاش هویدا بود.
مجتبی زارعی
یکی دیگر از این بازیکنان مجتبی زارعی بود که پس از به ثمر رساندن ۸ گل با پیراهن تیم راهآهن در فصل ۸۸-۸۷ به پرسپولیس پیوست. اما ثمره دو فصل حضور این بازیکن شیرازی در جمع قرمزهای پایتخت فقط ۲ گل در ۴۱ بازی بود. دوران بعد از پرسپولیس این بازیکن سرعتی نیز فروغ چندانی نداشت و آمار میگوید آخرین تیم او مربوط به فصل گذشته و در تیم شهرداری ماهشهر بود.
آرش افشین
آرش افشین را باید در لیست بازیکنانی قرارداد که با تیم فولاد خوزستان به فوتبال کشور معرفی شد و البته درخشانترین دوران فوتبالی او هم مربوط به همین تیم است. او در ابتدای فصل ۹۲-۹۳ به سپاهان رفت، اما دیگر خبری از آن درخشش و گلزنی نبود. افشین یکی از بازیکنانی بود که درگیر موضوع جنجالی کارتهای معافیت سربازی شد و به اجبار دو فصل را در ملوان سپری کرد. او پس از پایان دوران سربازی به استقلال هم پیوست، اما هرگز نتوانست آن بازیهای عالی خود را تکرار کند. او از سال گذشته یک آکادمی پیشرفته برای نوجوانان خوزستانی دایر کرده و به تازگی هم شایعه شده که وارد دنیای مدلینگ شده است.
بهنام طاهرزاده
بهنام طاهر زاده در پرسپولیس عملكرد بسيار خوبي داشت تا جايي كه كارشناسان همان زمان از او به عنوان پديده فوتبال كشور نام می بردند اما او هم در يك سفر به اسلوني و بازي براي تيم پابليكوم اسلوني فوتبالش تمام شد و کسی هم نفهمید چرا این اتفاق افتاد. طاهرزاده در فینال جام حذفی در سال ۷۶ که پرسپولیس سه بر صفر استقلال را شکست داد،یکی از سه گل پرسپولیس را به ثمر رساند.
محمد پروین
وقتی محمد پروین در سال ۸۴ و در ۱۷ سالگی اولین بازی خود را در تیم فوتبال پرسپولیس انجام داد، خیلیها انتظار داشتند یک پروین دیگر در فوتبال ایران ظهور کند. اما دو فصل حضور در جمع قرمزها هیچ نتیجهای برای او به همراه نداشت و به استیل آذین رفت. بهترین دوران او در همین تیم رقم خورد و توانست با ۱۵ گل آقای گل مسابقات لیگ دسته اول فوتبال ایران در فصل ۸۷-۸۶ شود. او سال ۸۸ بار دیگر به پرسپولیس بازگشت، اما در دو فصل حضور در این تیم تنها یک گل به ثمر رساند.پروین خیلی زود از سطح اول فوتبال کشور کنار رفت و با اعلام بازنشستگی در ۲۶ سالگی، به تجارت رو آورد.
دیگر بازیکنانی که می توان از آنها اسم برد میلاد میداوودی، علیرضا نیکبختواحدی، حامد کاویانپور، حمید مطهری، حسین کاظمی، مهدی شیری، مجتبی جباری، رضا جباری، محرم نویدکیا،شیث رضایی،علیرضا نیکبخت واحدی، رسول خطیبی و... از جمله ستارگانی هستند که یا مصدوم شدند، یا حاشیه داشتند یا برای دلگرمی باید بگوییم که بخت با آنها یار نبود تا بتوانند آنطور که هواداران توقع داشتند در آسمان فوتبال ایران بدرخشند.
منبع:جام جم
باتشکر از وقتی که برای مطالعه این پست صرف کردید باتشکر 🌹🌸