#قسمت_اول
🔴چرا آرتتابال به طور ناگهانی کار می کند؟
اگر مقاله قبلی را خوانده باشید در مورد آرتتا بود که فرهنگ بازی "Juego de Posicion" را اتخاذ کرد و تقریباً دوباره فوتبال را به شکل بازی پوزیسیون آموزش می داد.
🔺 حالا می پرسیم چرا آرسنال ناگهان کلیک کرده است؟
چگونه اینقدر سریع از تیمی کم گل و با تفاضل گل منفی به تیمی تبدیل شدهایم که روان خلق موقعیت میکند و خیلی بیشتر گل میزند؟
فکر میکنم پاسخ به این راحتی است که بازیکنان ما اکنون احساس میکنند که بخشی از سبک بازی پوزیشنی آرتتا JDP هستند، بنابراین مربیان ما تمایل بیشتری دارند که صفحات و فصل بعدی کتاب درسی را آموزش دهند.
در ابتدا در یادگیری JDP باید زمان زیادی را صرف درک این موضوع کنید که صرفاً باز بودن کافی نیست. کانال های عمودی و افقی وجود دارد که به عنوان یک قانون کلی از هر بازیکن خواسته می شود آن ها را اشغال کند. این کانال ها و مناطق در نمودار زیر مشاهده می شوند که برای هر بازیکن بر اساس مکانی که توپ در آن قرار دارد و چه کسی آن را در اختیار دارد، تغییر می کند.
#قسمت_دوم
همانطور که در مقاله قبلی خود گفتم، از بازیکنان خواسته شده است کتاب درسی سال های گذشته را دور بریزند و تقریباً از آنها خواسته شده است که در همان کلاس قبلی بمانند اما یک کتاب درسی کاملاً جدید را باز کنند که همان موضوع را به روشی بسیار متفاوت آموزش می دهد. طبیعتا و چه بخواهیم و چه نخواهیم این کار زمان می برد. ما بی تاب هستیم، بنابراین عبور از آن سخت بود و بدون اینکه ارتباط بازیکنان در یک سوم جلوی زمین تا انتها آموزش داده شود، بسیار روباتیک به نظر می رسید.
1⃣ کتاب درسی JDP با فصل 1، "بازی کردن از پشت" شروع شد.
این بدون شک سخت ترین فصل است زیرا هنوز برای همه فوتبالیست های مدرن نسبتاً جدید است. اکثریت قریب به اتفاق در جوانی یاد نگرفتند که چگونه این کار را انجام دهند، بنابراین برای بسیاری ناراحت کننده است. خوشبختانه بازیکنانی را خریداری کردیم که در این سیستم احساس راحتی بیشتری می کنند. اگر به خاطر بیاورید زمانی که فصل 1 را شروع کردیم، همه پشت کاناپه پنهان شده بودیم، در حالی که اکنون کاملاً مطمئن هستیم که می توانیم توپ را جلو ببریم و بنابراین به فصل 2 رفتیم.
2⃣ فصل 2 "انتقال از یک سوم میانی و اخیراً خروج آن از وسط زمین بود."
طرح اولیه در ماه اوت تقریباً به طور انحصاری خروج از وینگ ها بود. همانطور که اتوماسیون ما( حرکت خودکار و بدون فکر ) در خط میانی مستقر و حل و فصل شده است بازیکنان در حال حاضر بیشتر رو به جلو بازی می کنند. مثال عالی، پاس پانچ با یک ضربه ژاکا است که خطوط را شکست و منجر به گل ساکا در مقابل سیتی شد.
3⃣ فصل 3 «پرس بالا» است.
اولا، آرتتا مربی پرس سازماندهی شده است. بنابراین اکنون توانایی ما برای ایجاد موقعیت های گلزنی از بازپس گیری مالکیت در یک سوم دفاعی حریف به یک واقعیت عادی تبدیل شده است.
ثانیا، مارتین اودگارد از اورلپ با وینگ راست به اتصال با مناطق دیگر در نیم فضاهای افقی در سراسر زمین پیشرفت کرده است. فصل 3 همچنین اودگارد را در مرکز یک سوم پایانی قرار داده است، زمانی که پرتابهای اوت و مالکیت توپ را فضای شلوغ در مناطق وسیعی داریم. متوجه میشوید که اکنون چقدر بازی را باز می کنیم و توپ را به سمت او عوض میکنیم و میبینیم که او میچرخد و به خط دفاع حریف حمله میکند. گل اول در کارو رود(زمین نوریچ) یکی از نمونه های آن بود. فصل 3 تا به امروز موفقیت آمیز بوده است. به نظر میرسید که آرتتا دارد قسمت دوم این فصل را خراب میکند و احتمالاً از امضای قرارداد با مارتین اودگارد در چند ماه پیش پشیمان میشود، اما آزادی جدید او برای خارج شدن از منطقه 15 همه چیز را برای او و ما بهتر کرده است. متأسفانه زمانی که اودگارد تقریباً به طور انحصاری در سمت راست با ساکا باقی می ماند مانند اتفافی که دوباره مقابل ناتینگهام فارست اتفاق افتاد فضا ندارد، به مشکل می خورد و کار نمی تواند بکند. مطمئن نیستم چرا آرتتا برگشته است، اما حداقل تضاد را دیده است.
4⃣ فصل چهارم، فصلی بود که از زمانی که آرتتا آمده بود، ناامید بودیم که آن را آموزش دهد. "اجرای برنامه در یک سوم پایانی."
اکثر مربیانی که مسئولیت تدریس از این کتاب درسی جدید را بر عهده میگیرند، آن را منفجر میکنند، زیرا مدیران و صاحبان آنها حوصله انتظار امضای مناسب یا نتایج متناقض را نداشتند. صاحبان ما محکم پشت سر مربی ما ایستادند و به او اجازه دادند کتاب درسی را به ترتیب منطقی تدریس کند. این با این واقعیت ثابت میشود که فصل 4 عمدتاً کار میکند، زیرا به فصلهای 1، 2 و 3 صبر لازم داده شده است. بدون بازی موفق از عقب، اعتماد به نفس برای بازی در یک سوم وسط بدون درصد کم پاسهای امیدوارکننده و اتصال موفق به یک سوم پایانی با اودگارد و لاکازت، آرسنال نمیتواند محصول نهایی بهبود یافته ساکا، اسمیت رو و مارتینلی را ببیند.
فصل 4 در جریان کامل است اما بسیار ناتمام است. مهاجم مرکزی ما در اوج دوران بازی خود بازی می کند اما هنوز در برخی زمینه ها ناکافی است. انتقال توپ ما به جلوی زمین موفقیت متوسطی دارد. بدون مهاجم نوکی که اشتیاق و جنبش لازم را برای حرکت در اطراف مدافعان و دور شدن از آن ها داشته باشد امکان پذیر نیست و ما تا زمانی که این مشکل برطرف نشود، پیشرفت زیادی نخواهیم کرد.
#قسمت_سوم
آنچه از فصل 4 کار کرده است، به نقاط قوت شخصی بازیکنان جوان ما متمایل شده است. به نظر می رسد اسمیت رو در حالی که به موقعیت های درون و اطراف محوطه جریمه واکنش خوبی نشان می دهد، استعداد زمان بندی را دارد. ساکا مستقیم تر و فعال تر از په په است و پایان او شروع به تکرار آرین روبن یا صلاح می کند. مارتینلی عامل هرج و مرج است و به وضوح به او دستور داده شده که مدافعان را هم با توپ و هم بدون توپ بدواند. فکر می کنم با گذشت زمان او ثابت خواهد کرد که از نظر آماری مهاجمی در لیگ برتر با بیشترین تعداد توپگیری در یک سوم پایانی است. باز هم، در Carrow Road ( زمین نوریچ ) دو گل اول از تعقیب مارتینلی و به دست آوردن مالکیت مجدد به ثمر رسید. در بازی های مدرن، مربیان این آمار را خیلی مهمتر از از موقعیت هایی که یک تیم می سازد می دانند. بنابراین، مارتینلی مورد حسادت مربیان اروپایی قرار می گیرد (از کلوپ بپرسید).
همچنین متوجه شده اید که سطح تناسب اندام ما افزایش یافته است. این تا حدی به دلیل برنامه سبک تر نسبت به حریفان و توانایی ما در حرکت سریعتر توپ است. وقتی سرعت بالاتر باشد، توپ سریعتر حرکت میکند و باعث خستگی و استرس ناشی از نگه نداشتن شما توسط حریفان قدرتمند لیگ برتر می شود چون انرژی بیشتری برای نزدیک شدن به شما و گرفتن توپ دارند. ما در حال حاضر در حال صرفه جویی در انرژی به خصوص در بازیکنان بزرگسال خود هستیم. ما همچنین به بازیکنان جوانترمان اجازه میدهیم از انرژی جوانی خود استفاده کنند. از نیمکت به خوبی استفاده می کنیم تا 95 دقیقه انرژی را بالا نگه داریم.
🔸 بعدش چی؟
با استفاده از سبک JDP تا حد زیادی، باشگاه بر آموزش فصلها به بازیکنان جدید و بهرهگیری از استخدامهایی که احتمالاً یک هافبک برنده توپ( ball-winning midfielder ) و مهاجم نگهدارنده توپ ( hold-up striker ) را مشخص میکند، تمرکز خواهد کرد. هر دوی این دو افزوده به توانایی ما در کنترل بازیها و تبدیل شدن به تیم برتر از نظر مالکیت در اکثر بازیها میافزایند. ما در حال حاضر مدافعانی داریم که در گرفتن زودهنگام توپ تخصص دارند، اما هافبک های ما در این زمینه خوب هستند، نه عالی. در لیگی که بسیاری از تیمها حداقل یک هافبک دارند که میتواند از نظر بدنی تسلط داشته باشد، هیچکدام از نظر بدنی مسلط نیستند. ما با نگاهی به ساختار ورزشی توماس پارتی فکر میکردیم که او میتواند باشد، اما او اغلب از لحاظ فیزیکی برابر است اما غالب نیست. یک گلادیاتور برنده توپ و برنده دوئل لازم داریم که نقش تک پیوت در جلوی خط دفاع در سیستم 4-3-3 که در برابر تیم های ضعیف تر دیده ایم را انجام دهد.
اخیراً دیده ایم که پارتی به نظر می رسد ممکن است این بازیکن شود. او ویژگی ها را دارد اما باید بیشتر و در مقابل تیم های بزرگتر تسلط داشته باشد.
شما همچنین متوجه شده اید که در مقابل تیم های بزرگتر یا تیم هایی که ما را در دوره خاصی از بازی تحت فشار قرار می دهند، ما به شدت برای کاهش فشار تلاش می کنیم. توپ دفع شده یا حتی با دقت پاس داده می شود، اما به نظر می رسد که بیشتر اوقات به سمت ما برمی گردد. اضافه کردن یک CF فیزیکی نه تنها باعث ایجاد ناامنی روانی برای حریفان ما می شود، بلکه به ما در این شرایط کمک می کند و از سرعت جوانی و دویدن مستقیم ساکا، اسمیت رو و مارتینلی در ضدحمله استفاده می کنیم.
این CF همچنین در یک سوم پایانی به ما آپشن استفاده از هوا را اضافه می کند. در حال حاضر ما کاملاً به درستی در یک سوم پایانی توپ را در هوا رد نمی کنیم زیرا مهاجمان ما بعید است که ضربه سر را در محوطه جریمه ببرند. به غیر از دوهای بیرون به داخل و توانایی چشمگیر مارتینلی، هیچ یک از گزینه های دیگر حرکت یا تهاجم شانس زیادی را ندارند. این مهاجم اسرارآمیز اگر دارای حرکات، قدرت و توانایی هوایی برتر باشد، حداقل چهار بازیکنی را که از مناطق کناری سانترهای نسبتاً خوبی دارند، بهترین ها را به نمایش می گذارد. من از تیرنی، پپه، ساکا و تاوارس صحبت می کنم.
در حال حاضر شرم آور است که این بازیکنان این توانایی را دارند که واقعا نمی توانند از آن استفاده کنند. این اضافه شدن تا حدودی تحول آفرین خواهد بود.
#قسمت_چهارم و پایانی
هر دو مدافع میانی به احتمال زیاد به متوقف کردن مهاجم غافل خواهند شد، بنابراین، به بازیکنی مانند اسمیت روو اجازه می دهند که دیرتر برسد و به خوبی کار را تمام کند.
اگر منچستر سیتی را تماشا کنید، بسیاری از کارهای ناتمام کتاب درسی ما را خواهید دید. من مطمئن نیستم که سراغ چه نوع مهاجمی خواهیم رفت، اما سیتی استاد سانتر کوتاه بین آخرین مدافع و دروازه بان و همچنین کاتبک است و وقتی هری کین یا ارلینگ هالند را دریافت کند، آنها نیز تهدید هوایی خواهند داشت.
هدف نهایی این است که تهدیدی مشروع از سوی همه بازیکنان خود داشته باشید که به داخل و اطراف جعبه می فرستید. این احتمالاً فصل 5 است و ما قول می دهیم، اما هنوز فاصله داریم. بخشی از این نیز تیراندازی دقیق تر از لبه محوطه خواهد بود. این نظر در ارتباط با هافبک مرکزی غنایی برای شما آورده شده است.
اگر استخدام وظیفه من بود، به توماس پارتی اجازه خروج می دادم و یک ناوشکن متخصص و بازی ساز با تنظیم سرعت می خریدم.
ایو بیسوما انتخاب من خواهد بود، اما مسائل خارج از زمین او با پلیس احتمالاً خواستگاران را به تعویق می اندازد.
من همچنین مهاجم فیزیکی را می خواهم که در حرکت در محوطه جریمه تخصص داشته باشد. این برای من در ۱۶ ماه اخیر دوشان ولاهوویچ است.
دیدگاه آرسنال من در مرحله نهایی، استفاده از دویدن های خمشی سریع مارتینلی از بیرون محوطه در مقابل دفاع میانی و حرکت مهاجم برای عبور و حمله به منطقه مرکزی و تیرک دوم است. مهاجم همچنین باید در هنگام عبور توپ از سمت مارتینلی، توانایی حرکات را داشته باشد و بتواند با دویدن به تیرک اول و فضاهای مرکزی حمله کند. ولاوویچ می تواند هر دو وظیفه ای که شرح داده شده را انجام دهد. حرکت او یادآور RVP است.
نمیدانم که آیا دومین گزینه قابل توجه ما ممکن است نوع کاملاً متفاوتی از CF باشد. محوری که شاید 10 گل در هر فصل به ثمر برساند اما استعدادهای گلزنی جدید را در مهاجمان ما به حداکثر می رساند. این مدل می تواند لیورپول را تکرار کند. فیرمینو مغز است و مانه و صلاح هدف.
نمیدانم آیا ما به دنبال میکل اویارزابال برای این نقش هستیم؟ جاناتان دیوید در لیل چندان فداکار یا خلاق نیست، اما بیشتر شبیه یک مهاجم دوم بازی می کند.
ما همچنین ممکن است از سرعت توسعه ای که میکا بییرث در اختیار دارد اگر فرصتی داده شود شگفت زده شویم. فقط یک ظن
پیوت Pivot یا Centraverso غیرقابل پیش بینی بودن را برای حریفان به ارمغان می آورد. آنها نمی دانند که ما با سنتراورسو بازی می کنیم یا مهاجم. دو سیستم تهاجمی کاملاً متفاوت.
من همچنین یک مدافع راست میخرم که بتواند برعکس چیزی که تومیاسو ارائه می دهد را انجام دهد. بازیکنی که در شکستن تیم های ضعیف تر و بلوک های کم با سرعت و خلاقیت تخصص دارد. دو بازیکنی که فکر می کنم باید دنبالشان باشیم طارق لمپتی و ریدل باکو هستند.
غیرقابل پیشبینی بودن این بازی میتواند یک فول بک همپوشانی باشد، زیرا RB فعلی ما به داخل میآید یا در یک سه عقب باقی میماند.
همچنین در مرحله اول انتقال در ضدحملات سرعت ارائه می دهد.
هر دوی این بازیکنان پیشنهادی اگر ما په په را بفروشیم، این قابلیت را دارند که در جناح راست نیز گزینه چرخشی باشند.
اگر ما یک وینگر واقعی میخواهیم که انعطافپذیری مشابه ستارههای فعلی ما ارائه دهد، مایکل اولیز در کریستال پالاس عالی خواهد بود. چنین توانایی طبیعی برای ایجاد و انتقال.
از طرف دیگر، میتوانیم ظهور عمری هاچینسون و صلاح الدین را ببینیم. این احتمالاً زمان تدریس کتاب درسی جدید آرسنال را همان طور که در آکادمی ما نیز تدریس می شود، کوتاه می کند.
باشگاه فوتبال آرسنال همانطور که برای خیلی ها محبوب نبوده است، اکنون میوه های صبر را می بیند.
در حالی که بسیاری از باشگاههای دیگر دست به تغییر می زنند و با احساسات هواداران تغییر میکنند، آرسنال محکم ایستاده و از مربیای حمایت میکند که برای آموزش فوتبال از یک کتاب کاملاً جدید زمان میخواست.
نوشته mike_Mcdonald
لینک مقاله اصلی ( برای فهمیدن اصطلاحات تخصصی در ترجمه ) https://le-grove.co.uk/2022/01/16/wh...
از کانال تلگرامی هواداران افراطی آرسنال