عباس کردنوری پیشکسوت فوتبال ایران درباره رازهای سر به مُهر«تاج سابق و استقلال در ۴ دهه گذشته مصاحبه ای انجام داده است.
به گزارش طرفداری و به نقل از ایسنا، اگر تاریخ استقلال را به دو نیمه قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران تقسیم کنید، نام چندین نفر با نیمه دوم تاریخ آبیها عجین شده است؛ افرادی که برای حفظ این تیم که تاریخش در نیمه نخست با نظام شاهنشاهی ایران گره خورده بود و به همین واسطه ثروتمندترین تیم آسیا به شمار میرفت.
برای سرپا نگه داشتن تیمی با چنین تاریخ و شناسنامهای، باید تلاشهای زیادی صورت میگرفت. عباس کردنوری، یکی از سه نفری است که برای نگه داشتن این تیم باسابقه وارد عمل شد. او به همراه عنایت آشتی و منصور پورحیدری بیشترین نقش را در احیای دوباره تاج با نام جدید تلاش کرد. "استقلال" نامی بود که برای زنده نگه داشتن "تاج" انتخاب شد.
شاید برخی عباس کردنوری را با دوره کوتاه حضور او در اواسط دهه نود در کادر مدیریتی استقلال به یاد بیاورند اما او صندوقچه اسرار آبیها در هیاهوی انقلاب است که با حدود یک دهه حضور در این تیم استقلال را احیا میکند و تیم امروزی، حاصل تلاشهای او و پیشکسوتان باسابقهای مانند منصور پورحیدری و ناصر حجازی است که اکنون در قید حیات نیستند.
به محل دیدار او که میرسیم، با قدمهای آهسته به استقبالمان میآید و در ورودی خانه ظاهر میشود. از همان لحظه ورود مشتاق گفت و گو و شنیدن خاطراتی هستیم که شاید بعضی از آنها قابلیت انتشار پیدا نمیکند و قرار است تا ابدیت گفته نشود و از دیدگاه کردنوری، نگفتنش خیلی چیزها را کنار هم حفظ میکند.
آهسته و شمرده شمرده و با اندکی تامل خاطراتی را که از ۴۰ سال قبل در سینه او جا خوش کردهاند، به زبان میآورد. در مواقعی مکث میکند و بی اختیار به فکر فرو میرود و میتوان از چهرهای که پشت ماسک پنهان شده، رد حسرت و افسوس برای روزهای از دست رفته و اتفاقاتی که میتوانست جور دیگری رقم بخورد، جست و جو کرد.
در ادامه بخشی از اتفاقات عجیب و قابل تاملی که برای استقلال (تاج سابق) پیش آمد و این تیم را از ورطه نابودی نجات داد، را به روایت کردنوری میخوانیم:
وجود استقلال و جلوگیری از انحلال تاج را حاصل تلاش شما، مرحوم پورحیدری و آقای آتشی میدانند. بعد از انقلاب شما و برخی استقلالی ها پا پیش گذاشتید و جلوی انحلال این تیم را گرفتید و پس از آن تاج با نام استقلال به فعالیت خود ادامه داد.
بعد از انقلاب، اتفاقات متعددی برای ورزش ایران خصوصاً فوتبال رخ داد و هر کسی با خواستههای شخصی خود، تشکیلاتی را مطرح میکرد و در یک کلام هیچ چیز جای خودش نبود. در آن زمان مرحوم حسین فکری در سمت قائم مقام ورزش ایران حضور داشتند و با توجه به سوابق درگیریهای قبلی ایشان با تیمسار خسروانی علاقهای به حفظ تشکیلات تاج نبود و تمام داراییهای تاج شامل ورزشگاهها و باشگاههای سراسر کشور و غیره به نفع دولت مصادره شد. با این اوصاف و با تبدیل شدن تشکیلات بزرگ ورزشی محدود به چند رشته ورزشی آن هم در مسابقاتی غیر رسمی, عملاً زمینه انحلال تاج کلید خورده بود. جام اسپندی در سال ۱۳۵۸ اولین مسابقات رسمی بعد از انقلاب بود. اسپندی از جوانان فوتبال کشور بود که به شهادت رسیده بود و برای پاسداشت یاد و خاطره او، اولین دوره مسابقات قهرمانی فوتبال ایران به نام ایشان نام گذاری شد و نقطه شروعی برای جمع کردن ورزش فوتبال شد که خیلی هم علاقهمند داشت.
با شرکت تیم فوتبال تاج در این مسابقات با مربیگری مرحوم منصور پورحیدری و حضور کم فروغ این تیم در مسابقات، عملاً باقی مانده بازیکنان سرشناس تیم همچون نظری، مسلمی، لواسانی، نوین روزگار و مژدهیها آن را ترک کرده و جذب تیمهای خارجی شدند. پس از شکل گیری فدراسیون فوتبال، دیگر نگذاشتند با نام قبلی (تاج) فعالیت کنیم و حسین شاهحسینی (رئیس وقت تربیت بدنی) نفر اولی بود که در این کار پیش قدم شد و با رایزنیهای افراد زیادی من جمله آقای عنایت آتشی که از بازیکنان بسکتبال تاج بود و تیم جوانان آنجا را هم در دورانی در دست داشت، نام تاج به استقلال تغییر یافت و ایشان سرپرستی باشگاه را برعهده گرفتند. این موضوع موجب آغاز فصل جدیدی از فعالیت فوتبالی باشگاه شد. با صدور حکم از سوی تربیت بدنی، با وجود گرفتاریهای کاری در بانک مرکزی ولی به خاطر علاقههای شخصی به تیم تاج، مسئولیت تیم فوتبال استقلال را پذیرفتم و برای احیای آن برنامهریزی کردم.
مبنای نامگذاری تیمها بعد از انقلاب چه بود؟ بعد از تغییر و تحولات پس از انقلاب، بیشترین حساسیتها روی «تاج» بود که باید به هر نحو ممکن، برای ادامه فعالیت نام دیگری را انتخاب میکردند.
با توجه به فضای انقلابی موجود در آن برهه زمانی، اسامی مدنظر سازمان ورزش از بین استقلال، آزادی و پیروزی بود که پیروزی به پرسپولیس افتاد و استقلال به جای تاج گذاشته شد. جو جامعه طوری نبود که کسی بتواند برای حفظ نام تاج اقدامی کند و مسلم بود که نام بردن از تاج برای افراد سخت هم باشد و حتی خیلی به ندرت کسی را می شناسیم که اگر لباس یا نشانی از تاج داشت، آن را آشکار می کرد. روز به روز مسائل هم زیادتر می شد. به هرحال همان طور که اشاره کردم، نام گذاری تیم در دوران سرپرستی آتشی انجام شد. او کارمند تربیت بدنی بود و در آن روزگار که باشگاه تاج جزو ارگانهایی بود که مصادره شده بود و هیچ کسی را به داخل این تشکیلات راه نمیدادند، با مساعدت آقای شاه حسینی (نخستین رئیس سازمان تربیت بدنی بعد از انقلاب) نام استقلال را برگزیدند و فعالیت ورزشی آن مجدداً شروع شد.
در صحبتهایتان گفتید که روز به روز مسائل زیادتر میشد. منظورتان از زیاد شدن مشکلات چیست؟
حسین فکری به عنوان سرمربی وقت تیم ملی مشکلات بسیاری با تیمسار خسروانی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی و باشگاه تاج داشت که در نهایت منجر به برکناری او از تیم ملی شده بود. این اختلافها شدت گرفت و به بعد از انقلاب نیز کشیده شد. از این جهت کلاً با تاج سازگار نبود و سازمان تربیت بدنی بعد از تغییر نام هم ما را حمایت نمیکرد. حتی از سازمان تربیت بدنی به باغبانهای زمین وحیدیه (دیهیم) دستور میدادند که زمین فوتبال را بیش از اندازه آبیاری کنند تا زمین مناسب برای تمرین نباشد و از ورود بازیکنان و طرفداران به داخل باشگاه جلوگیری کنند. ما تا این حد مشکل داشتیم. این عدم اشتیاق طوری بود که هر زمان باشگاه به بنبست میخورد، اتفاقاً خوشحال هم میشدند و به دنبال این بودند که دیگر استقلالی نباشد. که از زمان آقای غفوری فرد به یاد دارم کار طور دیگری شد. در کل از طرف تربیت بدنی خیلی اذیت شدیم. امکانات نمیدادند. یک زمین وحیدیه بود که با وجود تمام کاستیها، آن را پذیرفته و راحت بودیم. بعد از مدتی که از حضورمان در این زمین گذشت و توانستیم فوتبالیستهای جوان و علاقمند را از همان حوالی انتخاب کنیم، آنجا را هم از ما گرفتند. همچنین الزام حضور افراد غیر ورزشی (طرفداران تیم تاج) در کنار تیم باعث شده بود همه چیز را کنترل کنیم و کوچک ترین چیزی که از ما سر میزد، بزرگ و رسانهای میشد تا شرایطی ایجاد شود که این باشگاه را نابود کنند.
دولت نمیخواست تیمی که از تاج هویت گرفته است، وجود داشته باشد؟ میخواستند این تیم به مشکل بخورد؟
ما یک سری مخالفانی داشتیم که از خود بدنه ورزش و مسئولان بودند. آنها معتقد بودند به خاطر اینکه اسم گذشته این تیم تاج بوده نباید امتیازی داشته باشد و حتی گاهی امتیاز برابر را هم نداشتیم. مثلاً ساعت یک بعد از ظهر و یا در ساعات پایانی روز برای استقلال بازی میگذاشتند و وقتی که تماشاگران برای اعتراض به وضع موجود و رفع کمبودها حرفی می زدند، میگفتند انقلاب شده و دوره برابری است. اینطور نبود که گوش شنوای مردم باشند و ببینند مردم چه میخواهند؟ همین تصمیمات دستگاه ورزش موجب شده بود که در اکثر بازی ها هواداران در هنگام خروج از استادیوم، هر شیشهای که دم دستشان بود، بعنوان اعتراض میشکستند و به اموال عمومی خسارت وارد می کردند. مشکلات در زمان تصدی آقای غفوریفرد در سازمان تربیت بدنی به شکل دیگری وجود داشت. در آن زمان یک سری انتصابهایی شکل گرفت که این افراد تخصص این کار را نداشتند و باشگاه را به غیر استقلالیها دادند. این انتصابها علاوه بر این که کمکی به تیم نکرد، موجبات خروج بسیاری از بازیکنان باسابقه را هم فراهم نمود. تا جایی که معاون اول تربیت بدنی در بدو انتصاب دستور اخراج مربی و کاپیتان تیم را صادر کرد. علیرغم اینکه طرفداران شاخص این تیم طی دو جلسه مراتب اعتراضشان را اعلام کردند ولی ترتیب اثر داده نشد.
میخواستند چهرههای باسابقه تاج مانند حجازی و پورحیدری در استقلال حضور نداشته باشند؟
هر نیتی داشتند بدشان نمیآمد که چهرهها عوض شوند و هیچ اثری از افراد قدیمی نباشد. هر چند طبق شواهد موجود نتوانستند نتیجه بگیرند و مردم هم همواره مخالف این جریانها بودند.
پیشکسوتان استقلال (تاج سابق) تایید میکنند که این تیم اموال زیادی قبل از انقلاب داشته است. اما در حال حاضر چیزی به نام استقلال وجود ندارد. این املاک که گفته میشود در سرتاسر تهران، کشور و همینطور کشورهای ترکیه و امارات بود، چه شد؟
بعید است از این اموال چیزی مانده باشد. خیلی از امکانات باشگاه تاج بعد از اینکه منحل شد و استقلال با تشکیلات جدیدی به وجود آمد، پس داده نشد درصورتی که اساسنامه باشگاه تاج در بندی اشاره دارد اموال باشگاه درصورت فوت بنیان گذار آن تحویل سازمان تربیت بدنی جهت صرف امور ورزشی جوانان کشور شود. ما شاهد بودیم که زمینهای زیادی به نام تاج وجود داشت. مثلا در خیابان حجاب تشکیلات ورزش بانوان تاج آن زمان بود. طوری چیدمان و طراحی شده بود که محیطی امن برای بانوان باشد. هنوز هم برخی از این تشکیلات همچون باشگاه تنیس استقلال و باشگاه استقلال جنوب وجود دارد که به مالکیت تربیت بدنی درآمده و البته برخی هم بدلیل عدم رسیدگی بلا استفاده باقی مانده است. املاک زیادی هم در شهرستان ها بود که از اموال باشگاه تاج به حساب می آمد که معلوم نشد از آن به چه منظوری استفاده کردند.
تیم های دیگر لیگ هم مانند استقلال املاکی داشتند که توسط نهادهای نظامی توقیف شود؟
تیمهای دیگر اموال آنچنانی نداشتند. ورزش با نام تاج و پرسپولیس آن روزگار مطرح بود. پرسپولیس چیز خاصی نداشت جز «بولینگ عبدو» که گویا در آخر هم ثابت شد که املاک شخصی است.
حضور شما در استقلال با حضور پورحیدری و حجازی هم همراه بود. رابطه شما به عنوان مدیرعامل با سرمربی و کاپیتان تیم چطور بود؟ درگیری یا مشکلی هم وجود داشت؟
با توجه به شرایط سخت مالی تیم داری، حداقل در گذشته بیشتر سلیقه ای رواج داشت تا پیادهسازی متد علمی روز، آنهم در فوتبال سنتی رایج کشور. اعمال و ارتباطات بیشتر متکی بر دوستی و عرق باشگاهی و شادی دل طرفداران و دوستداران تیم بود تا امور دیگر و مدرن رایج در فوتبال روز دنیا. اگر ده بار دیگر هم این اتفاق در زندگی من رخ دهد مسیر زندگی من همین خواهد بود. در آن دوره کارهایی که انجام شد برای منافع استقلال بود. یکی از اولویتهای ما جذب و حفظ این نفرات بود که انجام دادیم. حتی من به خانه حجازی رفتم و او را به تیم آوردم. خواستار این بودم که حجازی حتماً بیاید و بارها خودش هم این مسئله را عنوان داشته است. هرچند ناصر و منصور خودشان هم پیشتر توانایی، سابقه و نقش لازم را در این تیم ایفا کرده بودند، اما شرایط زمانی به نوعی رقم خورده بود که حضورشان در تیم هم به نفع خودشان بود و هم به نفع باشگاه. به هرحال تمام تلاش بنده در راستای افزایش قدرت باشگاه بود و بدین منظور اولین کار این بود که میبایست از امکانات روزمان حداکثر استفاده را ببریم و حفظ پورحیدری و حجازی هم جزو همین کارها بود.
آیا کنار گذاشتن امثال حجازی مثلاً برای یک بازی، به خاطر این بوده که به دست بعضی افراد بهانه ندهید؟
حجازی را من به باشگاه آوردم. روزی که رفتم باشگاه را تحویل گرفتم، دیدم این تیم استقلال, پنجم و ششم هم نمی شود. در جام اسپندی هم از گروه حذف شده بودند و درگیری های متعددی وجود داشت و گروهی از بازیکنان تیم, پس از حذف از جام اسپندی به تیم های خارج از کشور ملحق شده بودند. با این شرایط نمی توانستم تیم را اداره کنم. پس باید تیمی را می چیدم که در سطح قهرمانی باشد. روزی که فرستادم حجازی را بیاورند که با من صحبت کند, بعضی ها موافق آمدن حجازی نبودند اما من به آنها گفتم تیمی را که هفتم و هشتم شود، نمیخواهم. این تیم به درد من نمیخورد. تیمی را میخواهم که مطرح شود. اگر تنها مشکل آمدن حجازی است، پس بگذارید بیاید. من او را آوردم و نتیجه هم گرفتم. بنابراین هرچند بنا به مصلحت و اقتضای شرایط در لحظاتی کارهایی انجام دادم که باعث شده مورد پسند برخی نباشد ولی الان از آن بابت خیالم راحت است. چون انجام آن تصمیمات در آن مقطع زمانی به نفع استقلال بود.
حضور پورحیدری در باشگاه استقلال به چه شکلی بود؟ دلیل رفت و آمدهای او چه بود؟ آیا افراد میخواستند او در تیم نباشد؟
پورحیدری قبل از حضور من در استقلال ، در تیم اول تاج حضور پررنگی داشت. او بعد از پایان دوران فوتبالی خود و در دوران مربیگری جکیچ در تاج دستیار او بود و در تمام مقاطع هم حضور فعالی داشت. در سال ۱۳۵۸ بعد از حضور کوتاهی که در باشگاه الاهلی امارات داشت به عنوان سرمربی تیم استقلال مورد استفاده قرار گرفت ولی مجدداً در سال ۱۳۶۰ بعنوان دستیار جکیج به الاهلی امارات رفت و در سال ۱۳۶۲ به استقلال برگشت. همواره سعی من این بود که پورحیدری را بعنوان بزرگ تر بالای سر تیم داشته باشم و خیلی از امتیازهایی که کسب کردیم به خاطر حضور او رقم خورد.
پورحیدری دو بار قهرمان تهران شد اما بحثهایی هست که با او دچار مشکل شدید. چرا بعد از قهرمانی سال ۶۴، پورحیدری از این تیم رفت؟ چرا مربیان مختلف را انتخاب می کردید؟ آیا تربیت بدنی خواستار رفتن او بود؟
شاید مشکلاتی به بیرون منعکس شده باشد اما مشکل خاصی نبود. من با او رفت و آمد خانوادگی داشتم. هیچ وقت مشکلات ما از این قالب نبود که بخواهیم او را از باشگاه استقلال کنار بگذاریم و یا دستوری از تربیت بدنی باشد که او را کنار بگذارند. فوتبال زندگی منصور بود. حضور او مفید بود و اکثر وقت خود را برای تیم میگذاشت. نگهداری تیم با وجود او برای ما با امکانات خوبی همراه بود. او نیاز مالی نداشت و عاشق استقلال بود. از زمانی که به تاج آمد، همیشه جزو افرادی بود که کمترین مشکلات را برای باشگاه داشت و همواره در زمره کسانی بود که مورد وثوق باشگاه بود. تا آخر عمر هم هیچ وقت از استقلال جدا نبود و نشد. مگر اینکه خودش از طرف تیم هایی درخواست داشت. آن مرحوم حتی برای کمک به استقلال از هدایت تیم ملی هم گذشت. استقلال سال ۱۳۶۵ را هم که با مدیریت آقای نکویه همراه بود با سرمربی گری پورحیدری آغاز کرد ولی در میانه راه جایش را به عباس رضوی داد. تغییرات زیاد مربی در این تیم بیشتر به خاطر عدم ثبات فوتبال ایران و وجود قهر و آشتیها در تیم بود که البته در مجموع موضوع خاصی هم نبود.
مسائل مالی علت جدایی پورحیدری بود؟
خیر! در تمام دوران مسئولیت من هیچ کمک مالی نداشتیم که به کسی پولی بدهیم و اگر پولی هم بود جوایز یک سری مسابقات و یا کمک هواداران بود. ضمن اینکه همواره منصور در کنار جلال طالبی, مربی گری تیمهای حوزه خلیج فارس را برعهده داشت. البته در مقطعی هم مربی تیم ملی بود و موفقیت زیادی نیز برای ایران کسب کرد.
گفته شده که ناصر حجازی به خاطر تهیه مسکن از استقلال (تاج سابق) رفت. الان هم گفتید در استقلال پولی نمیدادند و فقط جوایز یک سری مسابقات بود. روایتهایی هم داریم که در یک مسابقه در شیراز، بحثهایی میان شما و ناصر حجازی صورت میگیرد که چرا پاداش حضور در مسابقات بین بازیکنان تقسیم شده و به باشگاه تزریق نشده است؟
در جواب سوال شما در خصوص رفتن حجازی از تاج بخاطر مسکن باید بگویم مربوط به زمان مدیریت من در باشگاه نیست به دوران قبل از انقلاب بر میگردد و اما در مورد سوالی دومتان به نظرم وارد این بعد از ماجراها نشویم بهتر است چون اصلاً ارزش گفتن ندارد. فرض کنید که مثلاً آن موقع با پولی که اندازه یک چایی هم نمیشد، چه کار میتوانستیم بکنیم؟ همیشه اگر پولی هم میخواستیم تقسیم کنیم، آقای خاکسار تهرانی به نمایندگی بچهها زحمت تقسیم آن را میکشید. البته این چیزها را من هم خواندهام. یک چیزهایی است که از روی احساسات مطرح میکنند. واقعیت اینطور نیست.
علت جدایی شاهرخ بیانی از استقلال چه بود؟ آیا پروین وعدههایی به او داده بود و ماجرایی وجود داشت؟ او به پرسپولیس رفت و در داربی دو بار به استقلال گل زد. بعد هم می دانیم که به استقلال برگشت.
این چیزها را زنده نکنید (باخنده). مگر من وعدهای دادم که بدانم؟
بالاخره علت جدایی بیانی چه بود؟ خیلیها دوست دارند علت جدایی یکی از محبوبترین بازیکنان دهه ۶۰ استقلال و پیوستن او به پرسپولیس را بدانند.
علت جدایی شاهرخ یک مسأله درون تیمی بود که متأسفانه ختم به خیر نشد و پیرو این موضوع پرسپولیس با وعده دادن زمین او را جذب کرد. که دیگر نمی دانم به او زمین را دادند یا ندادند. سال بعدش هم بعد از رفع کدورت ها به خانه خود بازگشت.
نقل قولهایی وجود دارد که بعد از انقلاب، باشگاه تاج دو دسته شده بود. این موضوع صحت دارد؟
خیر، پس از انقلاب یک شرایط بلاتکلیفی حاکم بود که یک سری از بدنه باشگاه رفته بودند و یا در حال رفتن بودند و دسته دیگری هم وضعیت روشنی نداشتند. کم کم با ورود سازمان ورزش یک نظم نسبی حاکم شد.
ماجرای حضور شما از بانک مرکزی در استقلال چه بود؟ تا جایی که می دانیم در بخش نشر اسکناس بانک مرکزی حضور داشتید و در همین مجموعه نیز بازنشسته شدید.
حضور من در استقلال ربطی به بانک مرکزی ندارد. بنده پیش از استخدام در بانک مرکزی، در تیمهای پایه تاج بعنوان بازیکن مشغول بودم و به مرور سرپرستی تیم های جوانان باشگاه و تیمهای زیرمجموعه تاج را بر عهده گرفتم. ضمن این که کلاسهای بین المللی مربیگری فوتبال را در زمانی که در ایران هنوز مربی بینالمللی وجود نداشت، زیر نظر کرامر (مدرس بین المللی فیفا) گذراندم و در سومین کلاس او در ایران هم دستیارش بودم.
علت جدایی شما از استقلال چه بود؟ آیا حضور گروه آقای غفوری فرد در استقلال باعث جدایی شما شد؟ اولیایی و فتح الله زاده سنخیتی با استقلال داشتند؟
در آن مقطع دیگر تیم داری دولتی و کسب مقام با دست خالی و کمک گرفتن از هواداران، امکان پذیر نبود و حفظ و جذب بازیکنان در برابر دیگر تیم ها که دارای منابع مالی زیادی بودند کار بسیار سختی بود. بنابراین نیاز به وجود اعضای جدیدی در هیأت مدیره بود که بتوانند از وجود آنها پول به تیم تزریق شود. از سویی از نظر شغلی هم گرفتاریهای زیادی داشتم که می بایست بخش زیادی از وقتم را صرف آن جا می کردم. به هر حال در دوره ریاست آقای غفوری فرد حق ایشان بود با کسانی کار کند که با آنها هماهنگ تر است و آقای اولیایی و فتح الله زاده هم از این قاعده مستثنی نبودند و با توجه به تغییرات در اعضای هیأت مدیره در بدنه تیم قرار گرفتند.
میگویند در قهرمانی استقلال در سال ۶۹ – ۷۰ در جام باشگاههای آسیا، شما هم تاثیر داشتید و تیم قدرتمند آن سال با مشارکت شما بسته شد.
هرچند شاکله اصلی تیم استقلال در سال ۶۸-۶۷ همان تیمی بود که در سال بعد قهرمان دو جام میلز و بوردولو و قهرمان جام قدس و نایب قهرمان باشگاههای تهران شد و دو سال بعد هم قهرمانی آسیا را بدست آورد، اما چون ذاتاً من یک تاجی هستم، بعد از جدایی هم به طور غیر مستقیم و تا حد امکان همه جور همکاری با افرادی که در رأس کار بودند، انجام دادم و در جهت تقویت تیم، جذب بازیکنانی همچون احمدرضا عابدزاده با پیگیریهای بنده صورت گرفت.
نقل است که شما با دهداری برای قبول سرمربیگری استقلال صحبت کردید اما او به علت روی کار آمدن از مکتب تیم شاهین که رقیب باشگاه تاج بود، این پیشنهاد را قبول نکرد؟
خیلی با مرحوم دهداری نزدیک بودم. اما قرار نبود که به استقلال بیاید و آرم تاج را روی سینه او بگذاریم.
ولی نیامد و پیشنهاد شما را هم قبول نکرد.
شاید مثلاً اگر او هم به من میگفت به شاهین بروم، قبول نمیکردم چون کار آن تشکیلات را سخت میکردم. دهداری با من خیلی نزدیک بود. من هم به او اعتقاد داشتم ولی همیشه یک رفیق خوب برای من بود.
سوال: ذوالفقارنسب به عنوان یک پرسپولیسی سرمربی استقلال می شود و صدای پیشکسوتان تیم در می آید. او رابطه نزدیکی با شما دارد و شما سرمربی ذوالفقارنسب در تیم افسر بودید. نقش شما در انتخاب ذوالفقارنسب چه بود؟
ذوالفقارنسب زاییده مکتب استقلال است و مدت زمانی طولانی در تیم نگهبان تاج در مسابقات سطح اول ایران بازی کرده است. بیژن از تاج سنندج فوتبال را شروع کرد و در دوران تحصیل در دانشگاه تربیت معلم تهران نیز عضو تیم افسر تاج بود. او حتی در زمان مربیگری رایکوف در تاج هم گزینه بازی در این تیم بود که به پرسپولیس رفت.
او پنج سال در پرسپولیس بازی کرده است.
فرقی نمیکند، خانوادهاش استقلالی است.
خودش گفته با وجود مربیگری در استقلال، پرسپولیسی است.
من او را استقلالی میدانم. برادر او آقا اقبال هم تاجی بود. وقتی بیژن برای دانشسرای عالی به تهران آمد، اقبال به من گفت که او را جذب کنیم که با توجه به قابلیت های ایشان به تیم افسر تاج پیوست.
شما توصیه کردید که سرمربی استقلال شود؟
ایشان با اتکا یه دانش فوتبالی و توانایی های خود در آن مقطع یکی از بهترین گزینه ها برای استقلال بودند و بنده نقشی در حضور ایشان در تیم نداشتم.
خودتان هم گویا در چند بازی سرمربی استقلال بودید که با بردهای پرگلی همراه بود؟
در دوران حضورم هرچند همواره با کادر مربیگری در تعامل بودم اما در یک مقطع به دلیل نداشتن سرمربی، تیم را در سه بازی هدایت کردم.
شما در دهه ۶۰ بنیانگذار نشریه «دانش ورزش» بودید که از پیشروهای این حوزه در ایران محسوب میشود. هدفتان چه بود؟
به هر حال خودم این کار را دوست داشتم و الگویی در ذهنم داشتم که موفق به پیاده سازی آن شدم. سعی داشتم ورزش را از نگاه علمی دیده و شرایطی بوجود آورم که از علم بهره بگیریم. ما از بهترین مفسران علم ورزش استفاده کردیم. مثلا در تیم تحریریه مجله از آقایان کوثری، لارودیها، وزیری، استاد بهمنش و ... استفاده شد.
در این سالها چه خاطراتی بیش از همه در ذهن شما ماندگار شده است؟
من با استقلال زندگی کردم. فقط مسئله سرپرستی نبود. چون تاج را دوست داشتم همه کارهای این تیم را هم دوست داشتم. خیلی اتفاقات رخ داد که از حوصله شما خارج است.
در حال حاضر آقای سجادی به عنوان وزیر ورزش و جوانان دولت جدید انتخاب شده است. از اون شناخت دارید؟ امیدوار هستید؟
آقای سجادی از ورزشکاران به نام و تحصیل کرده ای هستند که انتخاب شده اند اما به دلیل وجود مشکلات عدیده ای که به ایشان به ارث رسیده است، به بهبود اوضاع حداقل در دوره ۴ ساله اول دولت امیدوار نیستم.
فکر میکنید دوره خوبی خواهد بود؟
ایشان از مهره های خوب و قابل اتکای وزارت ورزش می باشند ولی من بعید می دانم کسی در فضای موجود بتواند اهداف خود را به درستی پیاده سازی کند.
منظورتان این است ساختار باید درست شود؟
متأسفانه ورزش ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون به دلیل وجود بی تدبیری در حوزه مدیریتی و یا وجود اختلاف در دیدگاه های سیاسی و جناحی و بعضاً غرض ورزی شخصی همواره دچار یک سردرگمی و بی ثباتی بوده است. وقتی حدود ۳۰ سال است که بدنه ورزش ایران نتوانسته است یک اساس نامه فوتبال را به درستی تهیه، ارایه و اجرا نماید، امیدی به اصلاح ساختار آن هم نیست. آیا یک برگردان متن انگلیسی مورد تأیید فیفا به فارسی کار مشکلی است؟ آیا جدیتی در جداسازی ورزش از سیاست وجود دارد؟ همیشه از دنیا فاصله گرفتهایم و اشتباه هم از خودمان است.
گاهی اوقات این نفرات من را از ساختار هم نا امید می کنند. اگر دفتر فدراسیون فوتبال را نگاه کنید، می بینید کارکنانش همه لیسانس ورزش به بالا دارند. اکثرا مدرک دکتری دارند ولی چرا نمی توانند چنین مسائل ساده ای را حل و فصل کنند؟ وقتی هم که می گویند هم اهتمامی به اصلاح آن نیست. اتفاقاً بحث خیلی ساده است. همیشه کار را سخت می کنند. مثلاً یک فرد بیطرف بیاید و با الگوبرداری از کشورهای پیشرو در فوتبال که خود را به استانداردهای مورد نظر فیفا رسانده، چارچوب مد نظر را پیاده سازی کند. راهکار پیشنهادی برای برون رفت از وضع موجود، تلاش برای بدست آوردن و از آن مهمتر حفظ کرسی در کمیتههای فدراسیون بین المللی فوتبال (FIFA) و کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) و شرکت در کلاسهای بین المللی است که علاوه بر دفاع از حق و حقوق فوتبال ایران، خواهد توانست افراد واجد شرایط و صاحب صلاحیتی را برای احراز پست های مختلف اعم از فنی و مدیریتی تربیت نماید. کرامر (مدرس بین المللی فیفا) همیشه می گفت جوانان ایرانی هر کاری بخواهند می کنند اما وقتی مربی بالای سرشان قرار می گیرد، اصلاح نمی شوند و گیج می شوند.