برخی آن را قوای ذهن می نامند
Some call it powers of the mind
خم کردن افکار در فضا و زمان
Bending thoughts through space and time
خواندن همه مانند آن کتاب قدیمی که هزار بار خوانده اید
Reading everyone like that old book you've read a thousand times
وقتی جوان بودم در مورد آن شنیده بودم
Heard about it when I was young
پایان جملات در نوک زبان
Finishing sentences on tips of tongues
حواس ششم شما را به دیدن تمام این کارهایی که من انجام نداده ام وادار کرد
Sixth senses got you seeing all these things I haven't done
ما تنها نیستیم
We're not the only ones
جوری میخندی که من باید بدونم
You're laughing like I'm supposed to know
تو به چی فکر میکنی ولی من نه
What you're thinking but I don't
من می دانم که این هرگز آسان نمی شود
I know that this never comes easy
خیلی مهم نیست که نمی شود
Not much that matters that won't
جوری میخندی که من باید بدونم
You're laughing like I'm supposed to know
تو به چی فکر میکنی ولی من نه
What you're thinking but I don't
من می دانم که این هرگز آسان نمی شود
I know that this never comes easy
اما من هرگز خواننده ذهن شما نخواهم بود
But I'll never be your mind reader
می توانم به ژاپن قدیمی بروم
I could head to old Japan
روی یک کوه با یک مرد باستانی
On a mountain with some ancient man
جستوجوی حکمتی که هنوز نفهمیدم
Searching for some wisdom that I still won't understand
به من بگو چه چیزی طول می کشد؟
Tell me what'll it take?
حتی نمیدونستم اینطوری احساس میکنی
Never even knew you felt that way
نشستن اینجا دورتر از اورلاندو تا لس آنجلس.
Sitting here farther apart than Orlando to L.A.
با تاخیر در دروازه
Delayed at the gate
جوری میخندی که من باید بدونم
You're laughing like I'm supposed to know
تو به چی فکر میکنی ولی من نه
What you're thinking but I don't
من می دانم که این هرگز آسان نمی شود
I know that this never comes easy
خیلی مهم نیست که نمی شود
Not much that matters that won't
جوری میخندی که من باید بدونم
You're laughing like I'm supposed to know
تو به چی فکر میکنی ولی من نه
What you're thinking but I don't
من می دانم که این هرگز آسان نمی شود
I know that this never comes easy
اما من هرگز خواننده ذهن شما نخواهم بود
But I'll never be your mind reader
ذهن، ذهن، ذهن خوان
Mind, mind, mind reader
ذهن، ذهن، ذهن خوان
Mind, mind, mind reader
(من نمی توانم چیزی را که نمی دانم به شما بگویم)
(I can't tell you what I don't know)
ذهن، ذهن، ذهن خوان
Mind, mind, mind reader
ذهن، ذهن، ذهن خوان
Mind, mind, mind reader
(من نمی توانم چیزی را که نمی دانم به شما بگویم)
(I can't tell you what I don't know)
ذهن، ذهن، ذهن خوان
Mind, mind, mind reader
جوری میخندی که من باید بدونم
You're laughing like I'm supposed to know
تو به چی فکر میکنی ولی من نه
What you're thinking but I don't
من می دانم که این هرگز آسان نمی شود
I know that this never comes easy
خیلی مهم نیست که نمی شود
Not much that matters that won't
جوری میخندی که من باید بدونم
You're laughing like I'm supposed to know
تو به چی فکر میکنی ولی من نه
What you're thinking but I don't
من می دانم که این هرگز آسان نمی شود
I know that this never comes easy
اما من هرگز خواننده ذهن شما نخواهم بود
But I'll never be your mind reader
من هرگز ذهن خوان تو نخواهم شد
I'll never be your mind reader
من هرگز ذهن خوان تو نخواهم شد
I'll never be your mind reader
من هرگز ذهن خوان تو نخواهم شد
I'll never be your mind reader
من هرگز ذهن خوان تو نخواهم شد
I'll never be your mind reader