خیلیها بر اساس قضاوتها روی کلیشههای اشتباه معتقدند آنتونیو کونته یک سرمربی دفاعی است اما تاتنهام یک نمایش بسیار تهاجمی مقابل تیم خطرناک لیورپول ارائه داد؛ نمایش تهاجمی هر دو تیم، یک جدال تاکتیکی جذاب و تماشایی را رقم زد. در این مطلب تحلیل مایکل کاکس، تاکتیک نویس برجسته جهان فوتبال از این مسابقه را میخوانیم.
طرفداری | پس از مسابقات فشرده و بسته میان تاتنهام و لیورپول با آرایشهای مشابه، معمولا گفته میشد دو طرف یکدیگر را خنثی میکردند. در برخی مسابقات، به نظر میرسید هیچیک از دو تیم در هیچ نقطهای از زمین نسبت به هم برتری ندارند و نمیتوانند بازیشان را به یکدیگر دیکته کنند. با این حال تساوی 2-2 شنبه شب تاتنهام و لیورپول، کاملا نقطه مقابل تقابلهای گذشتهشان بود. این مسابقه بسیار سریع، هیجانانگیز و پرگل بود؛ همان مسابقهای که لیگ برتر بابتش شهرت یافته است. عامل سرنوشتساز در جذاب شدن این مسابقه، بازی کردن دو تیم با سیستمهایی کاملا متضاد بود و نحوه جایگیری سلاحهای کلیدی تهاجمی دو تیم را میتوان شجاعانه توصیف کرد.
آنتونیو کونته از سیستم 2-3-5 استفاده میکرد که دله آلی از خط هافبک به خط حمله اضافه میشد؛ از طرف دیگر، یورگن کلوپ از سیستم 3-3-4 همیشگی خود بهره میبرد و نبردهای تاکتیکی این دو تیم در دقیقه 18 به بهترین شکل خلاصه شد. هنگامی که لیورپول برای حمله کردن پیش میکشید، سیستم 2-3-5 تاتنهام -با نزدیک شدن اریک دایر به خط هافبک- بسیار فشرده میشد. کونته تصمیم گرفت وینگبکهای تیمش برای جلوگیری از خطرسازی مهاجمان عریض لیورپول، به سمت مرکز متمایل شوند؛ تصمیمی که تا حد زیادی موفق بود چرا که نه سادیو مانه و نه محمد صلاح، نتوانستند تاثیر چندانی در بازی داشته باشند. البته مشکل کار کونته این جا بود که در نبود بازیکنان تاتنهام در مناطق عرضی زمین، ترنت الکساندر آرنولد و اندی رابرتسون کاملا در جناحین آزاد شدند.
البته نکته جالب ماجرا اینجاست که اگر تاتنهام در حرکات رو به جلوی الکساندر آرنولد و رابرتسون میتوانست توپ را پس بگیرد، این امکان را داشت تا از موقعیت خوب هری کین و سون هیونگ مین در بالای زمین استفاده کند و آنها را در موقعیت دو در برابر دو با ماتیپ و کوناته قرار دهند؛ مدافعانی در عین انجام وظایف خود باید برای کمک به پوشش فضاهای کانالهای کناری سخت تلاش میکردند. اسکرینشات زیر تنها چهار ثانیه پس از عکس قبلی گرفته شده است که نشان میدهد این بازی تا چه حد پایاپای بوده است چرا که هر دو تیم فرصتهای حمله مسلمی داشتند.
سریعترین خطر مسابقه توسط مدافعان کناری لیورپول زمانی ایجاد شد که حتی یک دقیقه هم از شروع بازی نگذشته بود. الکساندر آرنولد در منطقهای محدود و شلوغ صاحب توپ شد و یک سانتر برای رابرتسونی انجام داد که از منطقه مرکزی به سوی جناح مقابل دوید تا ضربه سر بزند. در واقع پیشروی رابرتسون، حرکت مشابه عملکرد دیوگو ژوتا، مهاجم نوک لیورپول بود. کمی بعد گل اول لیورپول با همین نقشه به ثمر رسید؛ پس از پیشروی رابرتسون و سانتر او، دیوگو ژوتا آزاد شد و توانست با ضربه سر دروازه تاتنهام را باز کند. در ادامه رابرتسون توانست با ضربه سر، دروازه خالی تاتنهام را باز کند؛ سانتر بسیار خوب آرنولد، به خوبی روی سر رابرتسون نشست.
رابرتسون در ادامه اخراج شد و سومین بازیکن تاریخ لیگ برتر انگلیس لقب گرفت که هتتریک گل، پاس گل و کارت قرمز را ثبت کرده است اما او و آرنولد، بازیکنان کلیدی لیورپول بودند. آنها علاوه بر همکاری با یکدیگر در صحنههایی که به موقعیت گل منجر شد، از آزادی عمل خود برای تعویض منظم منطقه بازی و حرکت در مناطق عرضی استفاده کردند.
آنتونیو کونته با این حال از شرایط راضی به نظر میرسید؛ زمانی که تاتنهام آرام آرام حملاتش را شکل میداد، فولبکهای لیورپول به سوی مرکز جمع میشدند تا فضاهای کانالهای مرکزی را پوشش دهند. اگرچه این روش هم عاری از خطا نبود چون آنها باید از خطر وینگبکهای کناری تاتنهام نیز مراقبت میکردند.
در صحنه گل اول تاتنهام، جایگیری رابرتسون خوب بود اما فرم بدن او متمایل به امرسون رویال بود، گویی که انتظار یک پاس در عرض را میکشید. شاید بتوان گفت همین فرم بدن باعث شد کین وقت کافی برای دریافت پاس از تانگوی اندومبله را داشته باشد و توپ را به گوشه دروازه بفرستد.
تاتنهام حین حملات سریع خود، زهردارتر میشد اما اغلب اوقات سون و کین توسط هری وینکس از مناطق عقبتر تغذیه میشدند. آرایش سه نفره خط هافبک به شکلی بود که بیشتر اوقات توپ به وینکس میرسید؛ پس از خطای تایلر مورتون روی وینکس جهت جلوگیری از ضدحمله، او محتاطتر بازی کرد و این کار را برای وینکس سادهتر ساخت. در این مقطع، ضربه سر او یک موقعیت دو در برابر دو برای سون ایجاد کرد که البته سون نتوانست از توپی که پشت ماتیپ فرستاده شده بود، بهره ببرد.
فقط دو دقیقه بعد، یک موقعیت کاملا مشابه به وجود آمد. دوباره وینکس توپ را به سون رساند؛ او چند پاس با کین رد و بدل کرد و در فضای تک به تک قرار گرفت؛ گرچه در صورت گلزنی، آفسایدش گرفته میشد. حدود نیم ساعت بعد، یک مثال دیگر از این حرکات را دیدیم؛ دوباره وینکس حرکتی را شروع کرد تا بتواند سون را در حال حرکت صاحب توپ کند. این بار دویدن کین، کوناته را به سمت خودش کشاند و فضایی را برای سون فراهم کرد تا به دله آلی پاس بدهد؛ این شوت آلی با مهار درخشان آلیسون، به شکل خطرناکی دروازه لیورپول را تهدید کرد و از کنار دروازه به بیرون رفت که حسرت کونته را در بر داشت.
در نیمه دوم، تاتنهام رویکرد متفاوتی برگزید که بارز ترین نشان رویکرد تاکتیکی کونته تاکنون بوده است. هنگامی که تیم کونته از سیستم 2-5-3 استفاده میکند، این سرمربی ایتالیایی تمایل دارد از یک هافبک دونده رو به جلو استفاده کند تا از فضای پشت مدافعان بهره ببرد؛ این کار از طریق ارسال یک توپ بلند از خط دفاعی انجام میشود. در یوونتوس کونته، وظیفه این هافبک برعهده کلودیو مارکیزیو، آرتورو ویدال و بعدا پل پوگبا بود. در یورو 2016، کونته از این سیستم بهره برد و گل امانوئله جاکرینی به بلژیک، بهترین مثال آن است. در یوونتوس و تیم ملی ایتالیا، لئوناردو بونوچی مدافعی بود که این توپهای بلند را ارسال میکرد.
گل جاکرینی به بلژیک
کونته در اینتر نیز اغلب اوقات از این روش استفاده میکرد و هافبک دونده او نیکولو بارلا بود. گرچه دله آلی چند سالی است که دوران سختی را در تاتنهام سپری میکند اما یکی از ویژگیهای بارز او، دویدن است. آلی در نیمه دوم دو بار این کار را انجام داد که اولی پاس قطری دایر برای آلی بود. در حالی که مدافعان مرکزی لیورپول مراقب مهاجمان تاتنهام بودند، پاس عرضی آلی برای کین، یک صحنه خطرناک را رقم زد. چهارده دقیقه بعد در یک صحنه کاملا مشابه، این بار پاس قطری داوینسون سانچز به آلی رسید و بازهم مدافعان لیورپول روی مهار کین و سون تمرکز کرده بودند. الکساندر آرنولد برخلاف صحنه قبل، در تعقیب بازیکن حریف بهتر کار کرد و آلی پس از این که که تحت فشار قرار گرفت، مدعی شد خطای پنالتی رویش صورت گرفته است.
با این حال گل تساوی تاتنهام در یک نبرد دو در برابر دو ساده در بالای زمین به دست آمد. وینکس در فضای پشت سر ماتیپ یک پاس کلیدی برای سون فرستاد. آلیسون در خروجش از دروازه دچار مشکل شد و در نهایت با اشتباه او در دفع توپ، سون توانست دروازه خالی را باز کند. دو دقیقه بعد، رابرتسون به خاطر یک خطای تاکتیکی اخراج شد؛ این باعث شد آرایش لیورپول به کلی تغییر کند و آنها به یک امتیاز رضایت دهند.
با همه اینها، مسابقه تاتنهام و لیورپول یک نبرد تاکتیکی بسیار سرگرم کننده از سوی دو تیمی بود که سیستمهای متفاوتی داشتند اما ذهنیتشان مشابه بود؛ هم لیورپول و هم تاتنهام، شجاعانه بازی کردند. این در حالی است که کونته میتوانست از سون بخواهد عریضتر بازی کند تا به وینگبکها کمک کند و کلوپ هم میتوانست از فولبکهایش درخواست کند تا احتیاط بیشتری به خرج دهند تا از فضا یافتن تاتنهام در کانالهای مرکزی جلوگیری کنند. هر دو تیم رویکردی جسورانه در پیش گرفتند و نتیجه این شد که احتمالا سرگرمکنندهترین مسابقه لیگ برتر انگلیس تا این جای فصل را دیدیم.
به قلم مایکل کاکس، تاکتیکنویس وبسایت اتلتیک