بدون شرحآقا من یه خاطره رو بارها تو سایت گفتم الان اینجا هم میگم: یه بار رفتم تو خیابون خالی و دیدم یه دختری همسن و سال خودم با کلی افاده راه میرفت و کسی هم جز من و اون تو خیابون نبود، هوس کردم مردم آزاری کنم(اهل اینکارا نیستم ولی اونموقع هوس کردم) رفتم یه لگد بش بزنم و در برم،لگد که زدم خوردم بهش و تا خواستم در برم پام پیچ خورد افتادم زمین، دیگه گفتم کارم تمومه و دهنم سرویسه، دیگه نفهمیدم چی شد با تمام قدرت پریدم و مثل نور فرار کردم و شانس آوردم دست دختره بهم نرسید وگرنه شر میشد. البته این مال قبله و الان مردم آزاری نمیکنم.