رفته بودم کوه پیست اسکی
قشنگ تا ۳ متر برف بود
من از بلندی کوه پریدم پایین یهو ی گوله بزرگ خورد تو صورتم
دیگه فقط سیاهی میدیدم..
کلا یخ زده بودم نفسم بالا نمیومد
میترسیدم
میخواستم داد بزنم کمک صدایی ازم درنمیومد دیگه چشامو بستم
یهو دیدم دارم آسمون رو میبینم که آبی رنگه
هنوز داشتم یخ میکردم ولی نفسم کم کم داشت درمیومد
ی مرد خیلی خوشتیپ رو دیدم بالا سرمه داره لبخند میزنه...
گفت سلام من محمد امین هستم خوبی؟
گفتم من خیلی سردمه حالم خوب نیست
دستمو گرفت برد کافی شاپ
کاپیشن خودش رو انداخت روم
گفتم پس خودت چی
گفت مهم نیست بیا اینم قهوه
گفتم چرا انقدر تلخه؟
گفت بیا شیکر بزن
گفتم من زندگیم رو به لطف خدا دوباره بدست آوردم
ممنون که نجاتم دادی
محمد امین بهم گفت من دیدمت با استیک از نوک قله پریدی پایین
فکر کردم میخوای خودتو به کشتن بدی
سریع خودمو رسوندم خیلی نگران بودم خوشحالم به موقع رسیدم
بازم ازش تشکر کنم و گفتم این سایت طرفداری هست خیلی باحاله بیا اینجا و اسطوره شو
اینگونه بود که عصر حاج ممد ناکام (بارسایی) در طرفداری آغاز شد...