اختصاصی طرفداری - از زمان روی کار آمدن رالف رانگنیک، سرمربی مولف آلمانی، یادداشت های مختلفی درباره او در رسانه های مختلف دنیا نوشته شده است. یادداشت هایی که به سبک های مختلف دوران حرفه ای او را ترسیم کرده اند و یا درباره رویکردهای تاکتیکی او نکات مختلف اما کلی را بیان کرده اند.
در این یادداشت فنی اما من به طور دقیق و مصداقی به بررسی رویکرد تاکتیکی رالف رانگنیک و آنچه او در فوتبال مدرن به آن اعتقاد دارد، می پردازم و در ادامه از این خواهم گفت که منچستریونایتدِ فعلی تا چه اندازه با تفکرات این سرمربی آلمانی فاصله دارد و رانگنیک باید در چه پارامترهای فنی تیم را پیشرفت دهد.
خیلی سریع وارد بحث فنی می شویم. مهم ترین سوال هواداران فوتبال در سراسر دنیا درباره رالف رانگنیک این است که سبک فوتبال مورد علاقه او چیست؟ پاسخ های فنی کلی در این باره داده شده مانند اینکه او علاقه به پرسینگ دارد و یا از طرفداران «Gegenpressing» (توضیح مفصل فنی) است. این البته رویکرد کلی رالف رانگنیک بدون توپ است در حالی که سرمربی مولف آلمانی همراه با توپ نیز ایده ها و رویکرد مشخصی دارد که چندان به آن در رسانه های دنیا پرداخته نشده است. اینجا ما به طور مصداقی و دقیق به بررسی رویکرد رانگنیک با و بدون توپ می پردازیم. بحث را با داده های فنی پیشرفته آغاز می کنیم. داده های پیشرفته ای که مطالعه و تحلیل آن ها می تواند تکلیف بسیاری از مسائل را در دنیای فوتبال روشن کند. من در سه بخش به مطالعه و تحلیل چند داده فنی پیشرفته تخصصی می پردازم. بخش اول حین مطالعه رویکرد رالف رانگنیک بدون توپ است. بخش دوم مربوط به رویکرد او همراه با توپ می شود و بخش سوم نیز مربوط به مطالعه وضعیت فعلی منچستریونایتد حین روی کار آمدن رانگنیک می شود.
در یوتیوب طرفداری تماشا کنید: رالف رانگنیک، پدرخوانده فوتبال مدرن و استاد یورگن کلوپ و توماس توخل را بشناسید
کار را با بررسی رویکرد رالف رانگنیک بدون توپ آغاز می کنیم. جایی که می توان متوجه شد رویکرد سرمربی آلمانی در حوزه «Pressing» و «High-pressing» چگونه است. مرجع مطالعاتی ما آخرین فصلی است که رالف رانگنیک به عنوان سرمربی فعالیت کرده که مربوط به فصل 2018/2019 و دوران او در لایپزیش می شود. چهار داده فنی پیشرفته را ابتدا مطالعه و سپس تحلیل می کنیم. داده فنی پیشرفته نخست «PPDA» یا همان (Passes Allowed Per Defensive Action) است. پیش از این درباره این داده فنی پیشرفته مفصل توضیح داده ام (اینجا و اینجا). این داده فنی پیشرفته با تقسیم تعداد پاس های تیم شماره (1) در زمین خودش بر تعداد کنش تدافعی انجام شده توسط تیم شماره (2)، میانگین پاس های تیم شماره (1) تا پیش از رخ دادن اولین کنش تدافعی توسط تیم شماره (2) را در نیمه زمین تیم شماره (1) به ما ارائه می دهد. طبیعتا هر چه عدد به دست آمده کمتر باشد، میزان فشار و پرسینگ تیم شماره (2) با شدت بیشتری در زمین تیم شماره (1) جریان داشته است. دقت کنید که «PPDA» به ما درباره شدت پرسینگ یک تیم در نیمه زمین حریف اطلاعات می دهد. به این معنی که تیم مورد نظر تا چه اندازه بر بازپس گیری هر چه سریع تر توپ در نیمه زمین حریف تاکید دارد و چه اندازه برای رسیدن به این مسئله تلاش می کند.
داده فنی پیشرفته بعدی «Pressures» است. داده فنی پیشرفته ارزشمندی که مشخص می کند بازیکنان یک تیم تا چه اندازه در طول یک یا چندین بازی روی بازیکنان صاحب توپ حریف، در راستای باز پس گیری توپ فشار ایجاد کرده و تلاش کرده اند تا با ایجاد دوئل یک در برابر یک توپ را از بازیکن حریف پس بگیرند. این داده فنی پیشرفته را من به سه زیر شاخه برای مطالعه دقیق تر و در ادامه تحلیل دقیق تر رویکرد رالف رانگنیک تقسیم کرده ام. نخست مقدار «Pressures» که در یک سوم تهاجمی صورت گرفته، دوم مقدار «Pressures» که در یک سوم میانی رخ داده و در نهایت مقدار «Pressures» موفقی که در مجموع توسط تیم صورت گرفته.
حالا به تصاویر زیر دقت کنید که وضعیت لایپزیشِ رالف رانگنیک را از حیث این داده های فنی پیشرفته در فصل 2018/2019 نشان می دهد. عددی که روی نمودارها قرار گرفته رتبه لایپزیش در آن فصل در بین 18 تیم حاضر در رقابت های بوندس لیگا از حیث داده های فنی پیشرفته مذکور است. می بینیم که لایپزیشِ رانگنیک از حیث شدت پرسینگ در نیمه زمین و یک سوم تهاجمی خودی با مقدار 9.77 در رتبه پنجم رقابت های بوندس لیگا قرار گرفته است. تیم او از بایرن، هوفنهایم، لورکوزن و حتی وولفسبورگ در آن فصل از حیث شدت پرسینگ در بالای زمین ضعیف تر کار کرده است.
می بینیم که لایپزیش از لحاظ داده فنی پیشرفته «Pressures» در یک سوم تهاجمی خودی با مقدار 1373، در رتبه دوم پس از بایرن مونیخ قرار دارد. این عدد برای «Pressures» در یک سوم میانی زمین 1548 است که باز هم این تیم را این بار پس از دوسلدورف در رتبه دوم بوندس لیگا قرار داده است. در نهایت لایپزیش از حیث تعداد «Pressures» موفق در مجموع و در تمامی نقاط زمین، با مقدار 1830، در رتبه نخست رقابت های بوندس لیگا در آن فصل جای گرفته است.
تحلیل داده های فنی به ما چه می گوید؟ بر خلاف آنچه این روزها در یادداشت های فنی ناقص مختلف خوانده اید، رالف رانگنیک سرمربی نیست که بدون توپ، لزوما تیم هایش شدیدترین پرسینگ را از همان فاز نخست بازیسازی حریف داشته باشند. مقدار «PPDA» لایپزیش در آن فصل 9.77 بوده که مقدار خوبی است اما می بینیم که چهار تیم در بوندس لیگا در آن فصل از رالف رانگنیک در فاز نخست بازیسازی حریف در بالای زمین، پرس شدیدتری را به اجرا گذاشته اند و این دقیقا نوع رویکرد رالف رانگنیک است. رانگنیک مانند یورگن کلوپ نیست که به شدیدترین نوع پرسینگ از بالای زمین و در همان فاز نخست بازیسازی حریف اعتقاد داشته باشد. رالف رانگنیک البته که در همان فاز نخست بازیسازی حریف، آن ها را تحت فشار قرار می دهد اما شدتش آن مقدار مبالغه آمیزی نیست که این روزها در یادداشت های مختلف می خوانید. رانگنیک حریف را از همان ابتدا تحت فشار قرار می دهد اما صبور است و صبوری می کند تا حریف در آن چیزی قرار گیرد که ما در دوره های مربی گری و آنالیز از آن تحت عنوان «Pressing Trap» نام می بریم (در یادداشت های آتی به طور مفصل به این موضوع می پردازم). رانگنیک به حریف این اجازه را می دهد تا بازیسازی اش را آغاز کند، بازیکنانش حریف را مطابق برنامه تحت فشار قرار می دهند تا زمانی که مطابق خواسته آن ها حریف پیش روی کند و در «Pressing Trap» برنامه ریزی شده شان قرار گیرد. آن گاه است که فشار تیم های رانگنیک به اوج می رسد و آن ها می توانند اقدام به بازپس گیری توپ کنند. این بازپس گیری توپ اگر در یک سوم تهاجمی صورت نگرفت، هیچ ایرادی ندارد، می تواند در یک سوم میانی صورت گیرد.
نگاه کنید که لایپزیشِ رانگنیک از حیث تعداد «Pressures» در یک سوم تهاجمی پس از بایرن دوم است اما آن چیزی که رویکرد رانگنیک را عیان تر می کند، مقدار «Pressures» انجام شده بازیکنانش در یک سوم میانی است. جایی که معمولا سرمربیانی که به شدت پرسینگ اعتقاد دارند در آن نقاط کمتر اقدام به «Pressures» از خود ثبت می کنند چرا که ایده اصلیشان ایجاد فشار بر روی حریف در یک سوم تهاجمی است. با این حال رانگنیک از حیث مقدار «Pressures» در یک سوم میانی نیز در بوندس لیگا در فصل 2018/2019 در رتبه دوم قرار گرفته است (بایرن و دورتموند در دو رتبه آخر قرار دارند). نکته کلیدی بعدی مقدار «Pressures» موفق در مجموع و در تمامی نقاط زمین است. به این معنی که تیم چه مقدار توانسته از طریق ایجاد فشار توپ را نهایتا تا پنج ثانیه از حریف پس بگیرد. می بینیم که به شکل معناداری لایپزیشِ رانگنیک با مقدار 1830 «Pressures» موفق توانسته در رتبه نخست بوندس لیگا در آن فصل قرار گیرد. مساله ای که بار دیگر نشان می دهد برای رالف رانگنیک نه لزوما شدت پرسینگ، بلکه «Pressing Trap» اهمیت دارد. او به عنوان مثال بر خلاف مارچلو بیلسا، به این فکر نمی کند که از همان ثانیه نخست حریف را تحت فشار قرار دهد تا هر چه سریع تر توپ را پس بگیرد، او به این فکر می کند که چه زمانی می تواند با ضریب اطمینان بالاتر، توپ را از حریف پس بگیرد و خیلی سریع حملاتش را طراحی کند. به همین علت برای او هیچ عیبی ندارد اگر حریف بتواند در فاز نخست، بازیسازی اش را آغاز کند و تا نیمه زمین خودی نیز پیش روی کند.
حالا به مطالعه داده های فنی پیشرفته با توپ می پردازیم. مطابق تمامی سرمربیان مدرن، میان رویکرد بدون توپ و همراه با توپ، هماهنگی و هارمونی در بازی تیم های رالف رانگنیک دیده می شود. در این بخش نیز من چهار داده فنی پیشرفته را انتخاب کرده ام. داده فنی پیشرفته نخست، «High Press Shots» است. داده فنی پیشرفته ای که به ما می گوید یک تیم چند بار حداکثر تا پنج ثانیه پس از بازپس گیری توپ از حریف، موفق شده حمله ای را طراحی کند و ضربه ای را به سمت دروازه حریف بزند. داده فنی پیشرفته دوم، «Counter-Attack Shots» است. داده فنی پیشرفته ای که به ما می گوید یک تیم چند بار توانسته حداکثر تا 15 ثانیه پس از اینکه مالکیت توپ را در زمین خودی عهده دار شد، حمله ای را طراحی کند و به سمت دروازه حریف ضربه بزند. داده فنی سوم میزان مالکیت توپ و داده فنی آخر نیز تعداد لمس توپ است.
حالا به تصاویر زیر دقت کنید که وضعیت لایپزیشِ رانگنیک را در فصل 2018/2019 از حیث داده های فنی یپشرفته مذکور نشان می دهد. عدد روی نمودار تصویر اول صدک لایپزیش را در میان تیم های حاضر در پنج لیگ معتبر اروپایی نشان می دهد و عدد روی نمودار تصویر دوم، رتبه لایپزیش را در فصل 2018/2019 در رقابت های بوندس لیگا. می بینیم که لاپیزیشِ رانگنیک از حیث داده فنی پیشرفته «High Press Shots» با مقدار 3.74 در هر 90 دقیقه از 93 درصد تیم های حاضر در پنج لیگ معتبر اروپایی بهتر عمل کرده است. عملکرد تاثیرگذار لایپزیش در آن فصل در داده فنی پیشرفته «Counter-Attack Shots» هم هویدا است. آن ها با مقدار 2.12 در هر 90 دقیقه به شکل خارق العاده ای از 99 درصد تیم های حاضر در پنج لیگ معتبر اروپایی در فصل 2018/2019 بهتر عمل کرده اند. وضعیتی حیرت انگیز از انتقال سریع و دقیق توپ در زمین برای ایجاد حمله ای موثر.
در ادامه اما به دو داده فنی پیشرفته معنادار دیگر می رسیم. جایی که می بینیم لایپزیش با میانگین 48.8 درصد مالکیت توپ در رقابت های بوندس لیگا در رتبه هشتم در آن فصل قرار گرفته است. آن ها حتی از وردربرمن که آن فصل از لحاظ امتیازی هشتم شده بود نیز به طور میانگین کمتر مالکیت توپ را عهده دار بوده اند. در یک داده فنی پیشرفته مکمل دیگر نیز می بینیم که لایپزیشِ رانگنیک از حیث تعداد لمس توپ نیز با مقدار 21006 لمس توپ در تمامی دیدارهای بوندس لیگا، در رتبه هفتم بهترین تیم ها از این حیث قرار گرفته. آن ها حتی از تیم هایی همچون هوفنهایم و وردربرمن نیز آن فصل کمتر توپ را در دیدارهایشان لمس کرده اند.
تحلیل این چهار داده فنی پیشرفته به ما چه می گوید؟ رالف رانگنیک سرمربی نیست که همراه با توپ به مالکیت بالا اعتقاد داشته باشد. رویکرد او همچون پپ گواردیولا و یا مائوریتسیو ساری نیست و اعتقادی به مالکیت توپ افراطی در طول بازی هایش ندارد. می بینیم که او در فصلی که با لایپزیش سوم بوندس لیگا شد به طور میانگین کمتر از حریفانش مالکیت توپ را عهده دار بوده است. این مساله از تعداد لمس توپ های تیمش نیز پیدا است. آن ها هفتمین تیم در لیگ 18 تیمی بوندس لیگا از لحاظ تعداد لمس توپ هستند. در نقطه مقابل اما می بینیم که رالف رانگنیک ترجیح می دهد حملاتش را نه لزوما از طریق مالکیت بالای توپ، بلکه از طریق بازپس گیری سریع توپ و ارسال پاس های با طول زیادِ رو به جلو طراحی کند. دقیقا زمانی که حریفان به شکل دفاعی صحیح خود انتقال پیدا نکرده اند، بهترین زمان برای تیم های رانگنیک است تا با سرعت بالا حملات خود را پایه ریزی کنند. می بینید که لایپزیشِ رانگنیک در آن فصل از حیث «High Press Shots» و «Counter-Attack Shots» نه تنها از بهترین های بوندس لیگا بلکه از بهترین های پنج لیگ معتبر اروپایی بوده است. نگاه کنید که آن ها از 99 درصد تیم های حاضر در پنج لیگ معتبر اروپایی از لحاظ ایجاد ضد حمله موثر بهتر عمل کرده اند. واقعا حیرت انگیز است.
این فلسفه فوتبال رانگنیک همراه با توپ است. گرفتن توپ چه از طریق «High-pressing» و «Counterpressing» و پس از آن طراحی هر چه سریع تر حمله در کوتاه ترین زمان ممکن، با کمترین لمس توپ ممکن و کمترین ارسال پاس. تفکر رانگنیک همراه با توپ یک تفکر رو به جلو، طولی و سرعتی است و در چه زمانی این اتفاق در بهترین حالت خود رخ می دهد؟ زمانی که حریف تازه توپ را از دست داده و هنوز نتوانسته به استقرار صحیح خود بازگردد. این جا یک زمان طلایی برای رانگنیک محسوب می شود و بازیکنانش باید یاد بگیرند چگونه در چنین شرایطی توپ را رو به جلو به گردش در بیاورند و حملات خود را طراحی کنند.
اما وضعیت یونایتد از لحاظ ایده های رالف رانگنیک تا اینجای فصل چگونه بوده؟ مسئله این است که سرمربی سابق کاردیف یک ویرانه مطلق تاکتیکی را تحویل رالف رانگنیک داده. تیم اوله گونار سولسشر هیچ هویت تاکتیکی در طول دوران هدایت این سرمربی نداشته و هیچ فلسفه و ایده تاکتیکی مشخصی در تیم وجود نداشته است. سرمربی هیچ تالیفی در باشگاه به جز گزاره مضحک "او خوب خرید می کند" (البته در دنیای موازی) از خود بر جای نگذاشته و همین مساله کار رالف رانگنیک را در این شش ماه سخت تر می کند. به تصویر زیر دقت کنید که وضعیت یونایتد را در این فصل زیر نظر اوله گونار سولسشر از حیث چند داده فنی پیشرفته ای که روی آن بحث کردیم، نشان می دهد. عدد روی نمودارها رتبه یونایتد تا اینجای رقابت های لیگ برتر را نشان می دهد. منچستریونایتد با مقدار 867 «Pressures» در یک سوم میانی، در رتبه چهاردهم بهترین تیم های لیگ برتر از این حیث قرار گرفته. یعنی تنها شش تیم در میان بیست تیم حاضر در رقابت های لیگ برتر از آن ها بدتر عمل کرده اند. از لحاظ مقدار «Pressures» انجام شده در یک سوم تهاجمی نیز با مقدار 418 در رتبه شانزدهم لیگ برتر قرار دارند و تنها چهار تیم از آن ها بدتر عمل کرده اند. مقدار «Pressures» موفق در تمامی نقاط زمین نیز تعریفی ندارد. آن ها با مقدار 542 «Pressures» موفق در رتبه شانزدهم لیگ برتر قرار گرفته اند. وضعیت یونایتد از لحاظ طراحی حملات سریع نیز بسیار متوسط است. آن ها از حیث داده فنی پیشرفته «High Press Shots» تنها از 53 درصد تیم های حاضر در پنج لیگ معتبر اروپایی بهتر بوده اند (با وضعیت لایپزیشِ رانگنیک مقایسه شود).
رالف رانگنیک در حالی قرار است فعلا شش ماه هدایت یونایتد را عهده دار شود، که این تیم فاصله بسیار زیادی با رویکرد و فلسفه مربی گری او دارد. با این حال هواداران یونایتد باید امیدوار باشند چرا که یک سرمربی مولف قرار است برای اصلاح وضعیت، سکان را به دست گیرد. آن چیزی که از یونایتد در ادامه فصل انتظار می رود، پیدا کردن یک هویت تاکتیکی مشخص است. جایی که رانگنیک باید بتواند پایه های شکل گیری یک هویت تاکتیکی را در یونایتد بنا کند. هویت تاکتیکی که از فوتبال مدرن نشات می گیرد. رانگنیک اگر قرار است مربی بلند مدت نباشد، باید پایه های تیم را در طول شش ماه بنا کند تا سرمربی آینده کار ساده تری برای شروع داشته باشد. هواداران یونایتد به نیم فصل دوم مجموع رقابت ها با امید و انگیزه بیشتری نگاه می کنند چرا که سرانجام زمان کار فنی واقعی فرا رسیده است.
*داده هاى فنى پيشرفته از كمپانى های مرجع StatsBomb و Opta استخراج شده است.