گاهی وقت ها، احساس اولیه ممکن است کمی با سوبرداشت همراه باشند اما اغلب اوقات این احساس، درست هستند. وقتی که رالف رانگنیک در دسامبر 1998 به فوتبال آلمان معرفی شد، این اتفاق رقم خورد.
طرفداری | پس از صعود به سطح دوم فوتبال آلمان با تیم مینووز اولم (Minnows Ulm)، سرمربی جوان و ناشناخته این تیم در 18 بازی اولش در دسته دوم فقط یک بار شکست تیمش را دید و تیم آن ها در موقعیت صعود به بوندسلیگا قرار گرفت. تعجبی نداشت که خیلی سریع توجه فوتبال آلمان به این پدیده جلب شد. تحلیلگران روزنامه های آلمانی از سبک بازی تیم اولم انتقاد می کردند و آن را "پیروزی سیستم" توصیف می کردند؛ از طرف دیگر گزارش هایی منتشر می شد که تیم اولم همچون قهرمان جهان بازی می کند. بنابراین طولی نکشید که رالف رانگنیک به استودیوی ورزشی شبکه ZDF دعوت شد تا معجزات خود را شرح دهد.
در استودیوی برنامه، رانگنیک با لباس یکدست کاملا مشکی، مدل موی ساده و عینکش حاضر شد؛ او در حضور هیئت تاکتیکی، به معنای واقعی کلمه چهار دقیقه بدون وقفه در خصوص اهمیت دفاع چهار نفره و پرس تیمی صحبت کرد. این دیدگاه انقلابی در حالی به فوتبال آلمان ارائه شد که کل فوتبال این کشور اصرار داشت همچنان از سوئیپر در دفاع های سه نفره و یارگیری های نفر به نفر در زمین استفاده کند. سکوت هیئت تاکتیکی حاضر در استودیو لحظه ای شکسته شد که توپ تخته تاکتیکی رانگنیک اتفاقی به زمین افتاد و افراد حاضر، به این خاطر خندیدند.
رانگنیک از آن زمان تاکنون در تفکراتش تغییرات چندانی ایجاد نکرده است. او همچنان خیلی به لباس پوشیدنش اهمیتی نمی دهد و هیچ چیز را به اندازه سخنرانی درباره سیستم ها و تاکتیک های فوتبال دوست ندارد. این "استاد فوتبال" همچنان به تفکراتش پایبند است و با وجود مخالفت های اولیه در فوتبال آلمان، الان دنیای فوتبال در قبال خواسته رانگنیک کمر تعظیم خم کرده و حالا سلطه تئوری ها و تمرینات او در فوتبال را می توانیم ببینیم. رانگنیک در پی موفقیت در اولم، به اشتوتگارت پیوست تا اولین شغل بزرگ خود را تجربه کند؛ رانگنیک شخصا توماس توخل جوان را در تیم جوانان اشتوتگارت منصوب کرد. رانگنیک در اشتوتگارت فقط دو سال دوام آورد؛ او با این که توانست ساختار فوتبال بازی کردن این باشگاه را زیر و رو کند، در فصل دوم حضورش در اشتوتگارت به شکلی جدی به سقوط به دسته پایین تر نزدیک بود.
رانگنیک در دو شغل بعدی خودش سرنوشت های مشابهی داشت. او همراه با هانوفر به بوندسلیگا رسید؛ جایی که پر مرته ساکر جوان اولین بازی اش را زیر نظر او انجام داد. در ادامه او راهی شالکه شد تا این تیم را نایب قهرمان بوندسلیگا کند. با این حال رانگنیگ جاه طلب مدام با افراد مافوق خود به مشکل می خورد و به همین علت خیلی سریع درهای خروج را به او نشان می دادند. رانگنیک برای این که تئوری های خود را به شکل دلخواهش پیاده کند، دوباره به دسته سوم فوتبال آلمان رفت و در سال 2006 هدایت هوفنهایم را برعهده گرفت. هوفنهایم تیمی روستایی بود که دتمار هوپ، مهندس نرم افزار ثروتمند مالکیت آن را برعهده گرفته بود؛ این یعنی رانگنیک پول لازم برای ساخت باشگاه مطابق میل خودش را در اختیار داشت و دقیقا همین کار را انجام داد.
بعد از دو صعود متوالی، هوفنهایم رانگنیک با یک انقلاب به بوندسلیگا رسید؛ هوفنهایم تحت هدایت رانگنیک با تاکتیک های مدرن خود موسوم به گگن پرسینگ، مفهومی بر پایه پرس از بالا و ضدحملات سریع در هر نقطه از زمین، توجه همگان را جلب کرد. هوفنهایم همچنان استعدادهای جوان زیادی را جذب کرد تا بتوانند برنامه های تیم رانگنیک را پیاده کنند. در پنجمین بازی فصل بوندسلیگا، هوفنهایم با نتیجه چهار بر یک دورتموند را در هم کوبید. یورگن کلوپ، سرمربی جوان دورتموند که چهار سال بعد از تاکتیک های رانگنیک استفاده کرد و تیمش را به فینال لیگ قهرمانان اروپا رساند، پس از این شکست سنگین گفت:
این همان فوتبالی است که ما روزی می خواهیم بازی کنیم.
هوفنهایم رانگنیک استعدادهای جوان را جذب می کرد و سبک فوتبال سریع و با شدت او باعث می شد آن ها پیشرفت کنند و راهی باشگاه های قدرتمندتر شوند. این همان چیزی است که از آن روز در بزرگ ترین باشگاه های فوتبال آلمان رایج شده است. رانگنیک در این خصوص گفته بود:
کاری که ما در هوفنهایم انجام دادیم، تاثیر بزرگی روی فوتبال آلمان داشت. در آن بازی مقابل دورتموند به راحتی می توانستیم شش یا هفت گل بزنیم.
با این حال حتی هوفنهایم هم نتوانست خواسته های مد نظر رانگنیک را برآورده کند. رانگنیک پس از دو فصل تاثیرگذار و رساندن هوفنهایم به میانه های جدول بوندسلیگا، تیمی که تا پیش از این در سطح فوتبال محلات بود، از سمت خود استعفا کرد. فروش لوئیز گوستاوو به بایرن مونیخ در ژانویه 2011 خلاف میل رانگنیک بود و او به همین دلیل تصمیم به استعفا گرفت. پس از یک بازگشت کوتاه مدت به شالکه و دوره ای هشت ماهه، او اولین جام معتبر خود را با شکست دادن دویسبورگ در فینال دی اف بی پوکال کسب کرد. او دوره دومش در شالکه را به علت خستگی با استعفا به پایان رساند. پدرخوانده گگن پرسینگ، در نهایت به گروه ورزشی ردبول که وظیفه بازسازی زالتسبورگ و لایپتسیش را داشت، ملحق شد؛ رانگنیک قرار شد مدل هوفنهایم را در این دو باشگاه پیاده کند.
رانگنیک و فتح جام حذفی آلمان با شالکه در سال 2011
با وجود دو دوره سرمربیگری در لایپتسیش، همکاری 9 ساله رانگنیک با گروه رد بول بیشتر با پرورش سرمربیان و بازیکنان بااستعداد تحت نظر چشمان تیزبین او تعریف می شود؛ شاگردان رانگنیک، بعدها توانستند بر فوتبال اروپا سلطه پیدا کنند. نبی کیتا، سادیو مانه، ابراهیما کوناته، تیمو ورنر و ارلینگ هالند از جمله کسانی هستند که توسط رانگنیک کشف شده اند و بعضی نیز زیر نظر او پرورش یافته اند. حداقل پنج سرمربی در بوندسلیگا به همراه توماس توخل و رالف هازن هوتل، سرمربی ساوتهمپتون می توانند برای دوران سرمربیگری شان ممنون رانگنیک باشند.
رانگنیک حالا به منچستریونایتد می رود تا فصل فاجعه این تیم را زیر و رو کند؛ شاید برخی از هواداران فوتبال انگلیس از تاثیرات رانگنیک چیزهای کمی می دانند اما باید گفت لیگ برتر انگلیس پر از دستاوردها و تاثیرات اوست. مدیران اجرایی منچستریونایتد حالا به سوی مردی رفته اند که انتظارات بالایی دارد و می خواهد از بالاترین سطح ممکن کیفیت در تمام جوانب باشگاه اطمینان حاصل شود. از این رو شاید در آینده رانگنیک با آخرین سرمربی موفق اولدترافورد، مورد مقایسه قرار گیرد.
به قلم اشتفان بینکوفسکی از تلگراف